بیانات اخیر رهبر معظم انقلاباسلامی به مناسبت هفته دفاع مقدس را باید در چارچوب کلانتری با عنوان «روایتگری قدرت» تحلیل کرد. ایشان با برشمردن دستاوردهای علمی نخبگان، موفقیتهای ورزشی و نیز برجستهسازی اتحاد ملی و قدرت بازدارندگی مقاومت، در پی ترسیم تصویری دقیق و مبتنی بر واقعیت از توانمندیهای جمهوری اسلامی ایران هستند. این روایت، دارای دو بعد داخلی کاملاً پیوسته است: تقویت روحیه خودباوری و پیشرفت درونی، و ارسال پیام بازدارندگی به دشمنان خارجی.
تأکید مکرر بر «روایت قدرت» به جای «روایت ضعف»، استراتژی هوشمندانهای است که هم بر روانشناسی جمعی ملت و هم بر معادلات ژئوپلیتیک منطقه اثر مستقیم دارد. روایتگری از توانمندیها، موتور محرک پیشرفت است. ملتی که به تواناییهای خود باور داشته باشد، برای جهشهای بزرگتر انگیزه و جسارت پیدا میکند. برعکس، تمرکز بر نقاط ضعف، جامعه را به رکود و انفعال میکشاند. از سوی دیگر، دشمن در ماههای منتهی به جنگ ۱۲ روزه، تصویری تحریفشده از ایران را تبلیغ میکرد: کشوری منزوی، درگیر مشکلات داخلی و فاقد متحدان قوی. برجستهسازی واقعی عوامل قدرت- از جمله قدرت انسانی، علمی، ورزشی و عمق استراتژیک منطقهای- این محاسبات دشمن را با اختلال مواجه کرده و مانع از طمعورزی او میشود. تأکید مجدد بر غنیسازی به عنوان یک خط قرمز، چند دلالت مهم دارد. این دانش، نماد استقلال و توانمندی علمی جوانان ایران است و عقبنشینی در آن به معنای نادیده گرفتن این سرمایه عظیم ملی خواهد بود. همچنین حفظ توان غنیسازی، مهمترین برگ برنده دیپلماتیک ایران در هرگونه گفتوگو است. جمهوری اسلامی بهدرستی مسیر «توانمندی» را از «سلاحمندی» جدا میکند. از سویی طرح برخی دیدگاههای حاشیهای درباره ضرورت دستیابی به سلاح هستهای، از چند منظر قابل نقد است. این نگاه مستقیماً با فتوا و موضع ثابت نظام مبنی بر حرمت سلاحهای کشتار جمعی در تضاد است و ادعاهای سالیان دشمن را تأیید میکند. بخش عمدهای از نفوذ و اقتدار جمهوری اسلامی ایران، ناشی از قدرت نرم و گفتمان مقاومت است. حرکت به سمت سلاح هستهای، این سرمایه عظیم را مخدوش میکند. در شرایط کنونی، داشتن سلاح هستهای نه بازدارنده، که بهانهای برای حمله پیشدستانه دشمن و افزایش فشارهای بینالمللی خواهد بود. منطق بازدارندگی جمهوری اسلامی، بر پایه توانمندیهای متقن متعارف و مردمی استوار است.
به نظر میرسد تفاوت میان موضع قاطعانه قبلی (رد مذاکره غیرشرافتمندانه) با مشارکت در مذاکرات عمان، ناشی از تغییر در شرایط و پیشنهاد طرف مقابل است. موضع اولیه، پاسخی قاطع به سیاست فشار حداکثری و شرایط تحقیرآمیز مورد نظر دشمن بود. با رسیدن درخواست جدیدی از طرف امریکا-بدون شروط تحقیرآمیز قبلی-راهبرد نظام، مدل سومی را در پیش گرفت: «نه تسلیم شدن و نه خود را در معرض جنگ قرار دادن». این مدل، به معنای حضور در مذاکره برای شفافسازی مواضع و مدیریت فضای داخلی و بینالمللی، در چارچوب کاملاً مشخص و بدون خوشبینی افراطی است.
محاسبه دشمن مبنی بر آمادگی ایران برای امتیاز دادن پس از جنگ ۱۲ روزه، محاسبهای اشتباه است. راه حل نهایی، نه در مذاکره محض و نه در حرکت به سمت سلاح کشتار جمعی، که در تقویت همهجانبه کشور- بهویژه در بعد اقتصادی- و تداوم «روایت قدرت» بهعنوان تنها آلترناتیو واقعی در برابر بازیهای دشمن نهفته است. این روایت، هم موتور داخلی پیشرفت است و هم کارآمدترین ابزار بازدارندگی خارجی.