جوان آنلاین: هر سال با نزدیکشدن به مهر، خانوادهها نه فقط دغدغه کیف و لوازمالتحریر که دغدغه لباس فرم دارند؛ لباسی که قرار بود ساده باشد، اما حالا به یکی از پیچیدهترین بخشهای آغاز سال تحصیلی تبدیل شدهاست. لباسی که هدفش، نظم و هویت مشترک بود؛ برای آنکه بچههایی از خانههای متفاوت، در مدرسه یکشکل و برابر دیده شوند، اما امروز، همین لباس ساده برای خیلی از خانوادهها به مشکلی بزرگ و پرهزینه تبدیل شده، مشکلی که نهفقط خرج روی دستشان میگذارد، بلکه گاهی عزت نفسشان را هم زیر سؤال میبرد.
مسئولان وزارت آموزش و پرورش میگویند تهیه لباس فرم نه اجباری است و نه وابسته به تولیدی خاص. میگویند خانوادهها آزادند خودشان انتخاب کنند، حتی پارچه را خودشان بخرند و لباس را بدوزند، اما واقعیت چیز دیگری است. بسیاری از خانوادهها از فشارهای پنهان، کیفیت پایین لباسها و هزینههایی سخن میگویند که گاه دو برابر مبلغ رسمی هستند! تولیدکنندگان هم از قیمتگذاریهای غیرمنصفانه، نبود شناخت تخصصی در انتخاب پارچه و حتی قطعی برق در اوج فصل کار شکایت دارند و در این میان، دانشآموزانی هستند که اگر لباس مشخصشده از تولیدی مورد نظر را نپوشند با نگاه سنگین همکلاسیها یا مسئولان مدرسه روبهرو میشوند. متأسفانه لباسی که باید فقط لباس باشد، حالا درگیر ضعف نظارت و نگاه بازاری شدهاست!
افزایش چشمگیر قیمت لباس فرم
براساس بررسیهای میدانی، هزینه تأمین لباس فرم مدرسه در سال ۱۴۰۴ بهطور محسوسی افزایش یافته و بار مالی قابلتوجهی بر دوش خانوادهها گذاشتهاست.
در مدارس دولتی، قیمت لباس فرم دخترانه از حدود یکمیلیون و ۵۰۰ هزار تومان آغاز میشود و بسته به کیفیت دوخت، نوع پارچه و طراحی اختصاصی هر مدرسه، گاه تا ۲ میلیون تومان نیز میرسد. این در حالی است که در سال گذشته، قیمتها بین ۵۴۸هزار تا ۸۲۵هزارو ۵۰۰ تومان متغیر بود. به این ترتیب، رشد قیمتها در این بازه زمانی به ۱۰۰ تا ۱۵۰ درصد رسیدهاست.
در مدارس پسرانه نیز شرایط مشابهی حاکم است؛ لباس فرم پسران معمولاً بین یکمیلیون و ۳۰۰ تا یکمیلیون و ۵۰۰ هزار تومان قیمت دارد. با توجه به طراحی سادهتر در این لباسها، انتظار میرفت افزایش قیمت کمتر باشد، اما در عمل تفاوت چندانی با روپوش دخترانه دیده نمیشود. این در حالی است که در سال گذشته، همین لباسها در بازه ۵۴۸هزار تا ۸۲۵هزار و۵۰۰ تومان عرضه میشدند. حال این افزایش ۱۰۰ تا ۱۵۰ درصدی، فشار مالی قابلتوجهی بر خانوادهها وارد کردهاست و بسیاری مجبور شدهاند با وجود امکان استفاده از لباس فرم سال گذشته، لباس فرم جدیدی را تهیه کنند!
از قانون تا اجرا!
در راستای تحقق عدالت آموزشی و حمایت از حقوق خانوادهها، شیوهنامهای تازه برای ساماندهی و نظارت بر تهیه و توزیع پوشاک دانشآموزان از سوی اداره کل انجمن اولیا و مربیان وزارت آموزشوپرورش به استانها ابلاغ شد. این شیوهنامه بر پایه سند تحول بنیادین طراحی شده و هدف آن افزایش شفافیت، کاهش هزینههای تحمیلی و استفاده مؤثر از ظرفیت خانوادهها در تعلیم و تربیت فرزندان اعلام شدهاست.
یکی از مهمترین ابزارهای اجرایی این طرح، سامانه الکترونیکی لباس دانشآموزی است؛ سامانهای که قرار است فرآیند نظارت، پایش و انتخاب لباس مدرسه را شفاف و قابلرصد کند. مدیران مدارس میتوانند از طریق پنجره واحد خدمات الکترونیک وزارت آموزشوپرورش به نشانی my. medu. ir و انتخاب کارپوشه «سها»، وارد سامانه شوند. خانوادهها نیز با ورود به همین سامانه از طریق پروفایل دانشآموز، به بخش مربوط به لباس فرم دسترسی خواهند داشت.
در بخشی از این شیوهنامه به صراحت تأکید شده که «شورای مدرسه باید حتیالامکان از تغییر سالانه نوع و رنگ لباس دانشآموزان خودداری کند تا از تحمیل هزینههای اضافی به خانوادهها جلوگیری شود.» (تبصره ماده ۱ دستورالعمل ساماندهی و نظارت بر تهیه و توزیع پوشاک دانشآموزان)، اما سؤال اصلی اینجاست که آیا این دستورالعملها در مدارس اجرا میشود؟ متأسفانه با وجود وضوح آییننامهها، تضاد آشکاری میان آنچه نوشتهشده و آنچه در مدارس رخ میدهد وجود دارد. بسیاری از خانوادهها میگویند مدارس با تغییر جزئی در طرح یا رنگ لباس فرم، آنها را به خرید سالانه روپوش جدید مجبور میکنند؛ مسئلهای که عملاً خلاف روح دستورالعمل ابلاغی است و هزینههای غیرضروری به خانوادهها تحمیل میکند.
فرمهای بیفرم!
آموزشوپرورش بارها تأکید کرده که هیچ اجباری در تهیه لباس فرم وجود ندارد، اما بسیاری از خانوادهها روایت تلخی از تجربه خرید لباس فرم دارند؛ روایتهایی که در آن، آزادی انتخاب فقط در ظاهر وجود دارد و فشارهای مستقیم یا غیرمستقیم مدارس برای خرید از یک تولیدی خاص، کاملاً محسوس است. یکی از والدینی که فرزندش امسال به کلاس دوم ابتدایی میرود در این رابطه میگوید: «از همان روز اول ثبتنام، مدرسه فهرستی از لوازم داد که لباس فرم هم جزوش بود. گفتند خرید از تولیدی معرفیشده اجباری نیست، اما وقتی بیشتر پیگیر شدیم، گفتند لباس باید حتماً مهر مدرسه را داشته باشد. حتی تلویحاً گفتند اگر فرم از جای دیگری تهیه شود، ولی دقیقاً شبیه لباس معرفیشده نباشد، ممکن است دانشآموز را سر صف نپذیرند یا تذکر بدهند. وقتی مدرسه عملاً فقط یک تولیدی را تأیید میکند، دیگر کسی جرئت ندارد دنبال گزینه دیگری برود و دردسر برای خودش بتراشد.»
در کنار این اجبارهای پنهان، گلایه از کیفیت پایین لباسها هم بخش بزرگی از نارضایتی خانوادهها را شکل میدهد. بسیاری میگویند پارچههای مورد استفاده نهتنها مرغوب نیستند، بلکه دانشآموز با آن احساس راحتی نمیکند؛ آنطور که این خانوادهها میگویند با وجود کیفیت پایین این لباسها، قیمت نهاییشان اغلب گران تمام میشود.
مادر یکی از دانشآموزان در اینباره میگوید: «وقتی برای خرید لباس به تولیدی طرف قرارداد مدرسه رفتم، تعجب کردم. پارچهای که برای فرم استفاده شده بود، هم بیکیفیت بود و هم گرم. لباس یکمیلیون و ۱۰۰ هزارتومانی که شاید حتی تا آخر سال هم دوام نیاورد!» او با بیان اینکه جنس این لباسها بهگونهای است که خیلی زود ظاهر خود را از دست میدهند، ادامه میدهد: «الیافش پلاستیکی است، باعث تعریق بچهها میشود و، چون باید مدام شسته شود، زود خراب میشود.»
یکی دیگر از پدران نیز خاطره مشابهی دارد: «لباس فرم پسرم در سال گذشته آنقدر کیفیت پایینی داشت که وسط سال مجبور شدیم یک شلوار جدید از بازار بخریم. اگر از ابتدا پارچه بهتری انتخاب شدهبود، نهتنها لباس تا آخر سال میماند، بلکه هزینه اضافی به ما تحمیل نمیشد.»
تولید سخت، نظارت ضعیف
تولیدکنندگان نیز انتقادهایی جدی دارند. یکی از تولیدکنندگان لباس فرم مدارس با اشاره به پایین بودن قیمتهای مصوب میگوید: «ما مجبوریم از پارچه ارزان استفاده کنیم، چون قیمتگذاریها سالانه پایین اعلام میشود. در حالی که هزینههای تولید مثل دستمزد خیاط، اجاره کارگاه و استهلاک دستگاهها دائماً در حال افزایش است.»
او به مسئلهای ساختاریتر هم اشاره میکند، یعنی نبود تخصص در نهادهای تصمیمگیر. به گفته این تولیدکننده، آموزش و پرورش و اتحادیهها درباره کیفیت پارچه تصمیم میگیرند، در حالی که شناختی از جنس و دوام پارچه ندارند: «هر چند خیاطان را دعوت میکنند، اما در نهایت نظر متخصصان را نادیده میگیرند.»
او پیشنهاد میدهد که چند نوع پارچه با کیفیت مشخص تهیه شود و انتخاب نهایی بر اساس نظر خانوادهها و علاقهسنجی از آنها صورت گیرد. در این صورت، هم رضایت خانوادهها افزایش مییابد و هم دوام لباسها بیشتر خواهد شد.
اما کارگاههای تولیدی با چالشهایی فراتر از قیمت نیز مواجه هستند. از قطعی مکرر برق گرفته تا تأخیر در ثبت سفارش توسط مدارس. یکی از تولیدکنندگان در این رابطه میگوید: «در اوج کار تابستانی، وقتی برق روزانه قطع میشود، روند دوخت به شدت کند میشود. از آن طرف، مدارس هم سفارشها را دیر ثبت میکنند که باعث میشود لباسها تا شروع سال تحصیلی آماده نباشد.»
بدون شک اگر قرار است چرخه تولید لباس فرم مدارس به درستی عمل کند، باید ساختار آن به گونهای طراحی شود که در آن، تخصص، شفافیت و احترام متقابل به درستی رعایت شود؛ مفاهیمی که اغلب به حاشیه رانده شدهاند.
تغییری که فقط خرج میتراشد
یکی از پرسشهای ساده، اما مهمی که بسیاری از خانوادهها با آن مواجهند، این است که چه ضرورتی دارد رنگ لباس فرم مدرسه، هر سال عوض شود؟ اگر لباس فرم قرار است راهکاری برای یکدستسازی ظاهر دانشآموزان، کاهش تفاوتها و تقویت حس تعلق باشد، آیا بهتر نیست که یک دانشآموز بتواند لباس خود را حداقل دو یا سه سال بپوشد، بهجای آنکه هر سال، فقط به دلیل تغییر رنگ یا جزئیات ظاهری، ناچار به خرید لباس جدید شود.
گرچه بخشنامههای رسمی وزارت آموزشوپرورش تأکید دارد که مدارس نباید هر سال رنگ و طرح لباس را تغییر دهند، اما در عمل، این اتفاق بارها و در مدارس مختلف تکرار میشود. گویی تغییر رنگ در برخی مدارس، عملاً به تصمیمی سلیقهای و بدون منطق آموزشی تبدیل شدهاست؛ تصمیمی که نه بر اساس نیاز دانشآموزان، بلکه گاه بر اساس قرارداد با تولیدیهای خاص یا نگاههای مدیریتی مقطعی گرفته میشود!
در نتیجه این سیاستهای ناپایدار، لباس سال گذشته عملاً بیاستفاده میشود. دانشآموزی که لباس سالم و قابلاستفادهای از سال پیش دارد، نمیتواند آن را به کلاس بیاورد، چون رنگ آن با فرم امسال متفاوت است. در چنین شرایطی، اگر خانوادهای توان خرید لباس جدید را نداشته باشد، فرزندش نهتنها متفاوت دیده میشود، بلکه ممکن است در معرض نگاه سنگین دیگران یا حتی تذکر کادر مدرسه قرار گیرد!
هدف را گم کردیم!
لباس فرم مدرسه، روزی با نیت کاهش تفاوتهای ظاهری، کاستن از فشار رقابتهای طبقاتی و ایجاد نظم در فضای آموزشی وارد مدارس شد؛ طرحی که قرار بود سادگی را جایگزین تجمل کند و یکدستی ظاهری را به ابزاری برای تقویت حس تعلق جمعی بدل سازد، اما امروز، بعد از گذشت چند دهه، شاهد آن هستیم که هدف اصلی را گم کردهایم و به بیراهه رفتهایم.
در نبود نظارت دقیق و اجرای اصولی، آنچه بهعنوان لباس برابر معرفی شد، گاه به ابزاری برای فشار اقتصادی، محدودیتهای ناگفته و حتی تبعیض اجتماعی تبدیل شدهاست. تصمیمگیریهای سلیقهای، تغییرهای مکرر در رنگ و مدل و اجبارهای پنهان، نهتنها هدف اولیه را تضعیف کرده، بلکه بار اضافی بر دوش خانوادهها گذاشته است.
اگر قرار است لباس فرم همچنان بخشی از ساختار مدرسه باقی بماند، باید رویکردها تغییر کند. تصمیمگیران باید صدای والدین و تولیدکنندگان را بشنوند؛ کیفیت را جایگزین کمیت کنند و بهجای تحمیل، امکان انتخاب آگاهانه بدهند. این موضوع صرفاً مربوط به انضباط ظاهری نیست، بلکه مستقیماً به عدالت آموزشی، کرامت خانوادهها و احترام به حق انتخاب آنها گره خوردهاست.
تا زمانی که نگاه اقتصادی بر این سیاست سایه انداخته باشد، لباس فرم نهتنها به هدفش نمیرسد، بلکه به منبعی از نارضایتی و گسست تبدیل خواهد شد، اما اگر سیاستگذاران به جای تحمیل، راه گفتوگو را باز کنند و نگاه انسانی، مشارکتی و حمایتی در پیش بگیرند، شاید لباس فرم دوباره به چیزی که باید باشد، نزدیک شود، یعنی لباسی ساده، برای مدارسی که قرار است جایی برای برابری، احترام و آرامش باشند و نه ابزار رقابت، فشار و تفاوتها.