جوان آنلاین: ایرانیان در پس یک رخداد مجازی دوباره حول یکی از محورهای اتحاد ملی خود گرد آمدند: فردوسی، خاک پای علی!
معتقدم هر اثر بزرگی یک امضا دارد یا به تعبیر دیگری میتوان کل اثر را در ذیل آن امضا فهمید. مثلاً گالیله و بعدها نیوتن گفتند که «خداوند کتاب طبیعت را به زبان ریاضی نوشته است». پس در فهم مقاصد آنان هرجا که خلاف این امضا و گزاره اصلی را دیدیم میتوانیم مدعی شویم که این اندیشه از آنان نیست. مولانا نیز در مثنوی یک امضا دارد، آنجا که همه بود و نبود خود را از پرتو نور مولاعلی میداند: «از تو بر من تافت، چون داری نهان/ میفشانی نور، چون مه بیزبان». فردوسی کبیر نیز چند امضا از خود در شاهنامه بر جا گذاشته است، مهمترینش جایی است که اندیشه و مذهب خود را ثبت تاریخ میکند: «بر این زادم و هم بر این بگذرم / چنان دان که خاک پی حیدرم». پس کل شاهنامه را باید با این گزاره و با این امضا دید و فهمید و فردوسی را بنده خداوند جان و خرد دانست و او را اگر مظهر اتحاد و احترام ملی میدانیم، باید که بدانیم به کدام شهر و از کدام دروازه وارد شویم که او خود به شهر پیامبر و علی درآمده بود: «که من شهر علمم علیام در است/ درست این سخن قول پیغمبر است».
بعد از آن هتاکی مجازی که یک خانم مثلاً طنزپرداز مرتکب شد، برخی به او تاختند، حتی حسابهای منسوب به بزرگان ادب، اما برخی او را رها کردند و چسبیدند به فردوسی بزرگ! و دوباره یاد او را و بزرگی او را و شیعهبودنش را و خاک پای حیدربودنش را برجسته کردند.
یک زمانی در این مملکت کسی مثل احمد شاملو به فردوسی نقد یا حتی توهین میکرد. خب او شاملو بود، هرچند او را هم کسی برنمیتابید که حتی در فضای نقد ادبی به عناصر و قهرمانان شاهنامه چپ نگاه کند. وقتی گفته بود که «کاوه [آهنگر]لمپن بود»، مهدی اخوان ثالث بر او شورید که «. میگوید کاوه لمپن بوده، حالا بوده، مگر چه اشکالی دارد؟ تو که طرفدار لمپنها بودی! کجای کاری بچه؟! مطرحبودن به هر قیمتی؟ آخر یعنی چه؟». ظاهراً مسئله مطرحبودن وجه اشتراک هتاکان به فردوسی است.
تفاوت زمانه ما ولی در چیزی است که من نام آن را «جستوجو و کنکاش عمیق مردم برای اتحاد ملی» میگذارم. گویی مردم بیش از مسئولان و چهارتا نماینده و سلبریتی سیاسی و بیانیهنویس بیکار اهمیت وحدت را میفهمند و فهمیدهاند و از هر دری به سوی خانه وحدت میشتابند. فردوسی البته ظرفیت بینهایتی برای وحدت ایرانیان دارد، اما اینکه به یکباره بسیاری از فعالان سیاسی و فرهنگی، سخنان مصححان بزرگ شاهنامه و بزرگان ادب را درباره شیعهبودن فردوسی و «خاکپایحیدر» بودن او به اشتراک بگذارند، نشان میدهد که مردم تحمل و حوصله تعرض به عناصر وحدتآفرین خود را ندارند، چه یک طنزپرداز باشد، چه بزرگتر از او و چه یک دشمن خارجی مثلاً ابرقدرت.
*سردبیر