جوان آنلاین: مادربزرگم همیشه با شنیدن صدای اذان بیمعطلی چادرش را سر میکرد و راهی مسجد میشد تا نمازش را به جماعت بخواند. این عادت را از پدر و مادرش به ارث برده بود. چند ماه پیش به دلیل شرایط جسمانیاش به خانه ما آمد و شد بزرگ خانه. از بودنش کنارمان خوشحال بودیم، خودش هم راضی بود. فقط یک چیز آزارش میداد، اینکه نمیتوانست به مسجد برود. یک دلیل به خاطر اینکه مسجدی که در نزدیکی خانه بود دو طبقه پله داشت و مادربزرگ با آرتروز، پادرد و کمردرد شدید نمیتوانست به آن مسجد برود، مساجد دیگر هم دور بودند. تا وقتی مادربزرگ حرفی نزده بود، ما هم به این موضوع فکر نکرده بودیم تا اینکه فهمیدیم خانوادههای زیادی وسط این داستان گیر افتادهاند. از یک طرف دلشان میخواهد پدر یا مادر سالمندشان در نماز جماعت و مراسم مذهبی شرکت کند، از طرف دیگر نگران سلامتی شان هستند. خانم احمدی، همسایه مان هم میگفت: «پدرم عاشق مسجد رفتن است، اما هر بار همراهش میروم نگرانم از پلهها بیفتد. چرا مساجد را طوری نمیسازند که برای همه قابل استفاده باشد؟!» سؤال سادهای که ذهن بسیاری از خانوادههای دارای سالمند را مشغول کرده است.
دشواریهای ورود به خانه خدا
سالمندان ستون خانهاند. با گذر زمان، توان رفت و آمدشان کمتر میشود و دیگر سفرهای طولانی یا حضور در مکانهای پرجمعیت برایشان امکانپذیر نیست، اما مسجد به خصوص نماز جماعت برایشان مثل نسیم خنکی است که روحشان را تازه میکند و حس تعلقشان به جامعه و حس مفید بودنشان را زنده نگه میدارد. حیف که معماری بسیاری از مساجد، این فرصت را از آنها گرفته است! این مشکل به ویژه برای بانوان سالمند پررنگتر است، چراکه در بسیاری از مساجد، بخش بانوان در طبقات بالاتر قرار دارد و راهی جز عبور از پلهها برای رسیدن به آن وجود ندارد!
کنار این مشکل، ماجرای دیگری هم هست و آن «تجملگرایی در ساخت مساجد» است. کافی است به بعضی از خیابانهای شهر سری بزنیم یا برای مراسم ختم به مسجدی نوساز برویم. گاهی آنقدر نمای ساختمان شیک است که در نگاه اول شک میکنیم اینجا مسجد است یا لابی یک هتل پنج ستاره! تنها کاشی کاری فیروزهای در گوشهای از دیوار است که ممکن است ما را مطمئن کند که اینجا مسجد است. این مساجد آن قدر درگیر زرق و برق شدهاند که روح معنوی و آن حس و حال خوب و روحانی که باید از مسجد گرفت، حس نمیشود. حتی پیش آمده است وقتی در مراسم ختم هستیم، حواسمان بیشتر به سقف گچبری شده و نورپردازیهای عجیب جلب میشود تا به قرائت یک سوره برای مرحوم یا مرحومه!
نصب رمپ برای ویلچر، آسانسور در مساجد بزرگ و ورودیهای بدون پله به خصوص در قسمت زنانه ضروری است. گاهی یک شیب کوچک، خطر بزرگی برای یک سالمند میسازد. نکته دیگر که در بسیاری از مساجد تازه ساخت دیده میشود، عدم رعایت تعادل بین زیبایی و سادگی است. مسجد باید آرامش بخش باشد، نه نماد دکوراسیون و نورپردازی. مسجد قلب تپنده جامعه اسلامی است. باید میزبان همه باشد، از کودک پرانرژی تا سالمندانی با عصا.
خانهای که باید درهایش باز باشد
پیامبر رحمت (ص) بارها به حرمت خانه خدا تأکید کردهاند. ایشان فرمودهاند: «فی التَّوراةِ مَکتوبٌ أنّ بُیُوتِی فی الأرضِ المَساجِدُ، فَطُوبى لِعَبدٍ تَطَهَّرَ فی بَیتِهِ ثُمَّ زارَنی فی بَیتی، ألا إنّ على المَزُورِ کَرامَةَ الزائرِ، ألا بَشِّرِ المَشّائینَ فی الظُّلَماتِ إلى المَساجِدِ بالنُّورِ السّاطِعِ یَومَ القِیامَةِ.» (در تورات نوشته شده است خانههاى من در روى زمین مسجدهایند. پس خوشا بندهاى که در خانهاش خود را پاکیزه کند و سپس در خانه من به دیدارم بیاید. بدانید! بر میزبان است که میهمان را گرامى دارد. هان! آنان را که در تاریکیهاى شب به مساجد مىروند، بشارت بادا به نور درخشان در روز رستاخیز).
امروز، بهتر از همیشه میفهمیم «حرمت امامزاده به متولی آن است.» وقتی از کنار مساجدی عبور میکنیم، میبینیم بلافاصله پس از اقامه نماز جماعت، درهای آنها با سه قفل بسته میشود. آنجاست این سؤال به ذهن میرسد، معنای واقعی حفظ مسجد همین است؟ مسجدی که باید تا غروب آفتاب به روی هر کسی که باید نمازش را بخواند، بسته میشود؟! معمولاً دلایل متولیان برای این بسته بودن آن قدر زیاد است که میتوان هزاران صفحه نوشت و توضیح داد، اما تلختر آنکه مسجدی در ظاهر درهایش باز است، ولی وقتی وارد میشویم، فضای آن به گونهای است که ناچاریم راه بازگشت را در پیش گیریم، چون نماز خواندن روی روزنامهای در پیاده رو بهتر از سجده روی فرشی است که نمیتوان رویش راه رفت! ورودی مسجد هم چنان باز است که هر رهگذری میتواند حتی تا قسمت زنانهاش را نگاه کند!
اینها گوشهای از واقعیت تلخ کوچهها و خیابانهای شهر ماست. حتی در دل بازار تهران، یکی از پرترددترین و تاریخیترین مناطق شهر که پر از مسجد است، اگر یک ساعت از وقت نماز گذشته باشد، در مساجدش بسته است. مساجدی که از دور زیبا و باشکوهند، اما درهایش سه قفلهاند. تصویری که نشان میدهد مسجدها به قامت بنایشان محدود شدهاند و نظارتی بر نقش واقعی آنها وجود ندارد. مسجد فقط محلی برای اقامه نماز نیست و این جمله را بارها شنیدهایم. مسجد باید کلیدی باشد که درهای تفکر، تربیت و رشد نسل جوان را باز کند. نسلی که امروز کمتر در صفوف نماز دیده میشوند! و بیشتر میانسالان و سالمندان آن را پر کردهاند. امام خمینی (ره) مسجد را «سنگر» نامیدند و این سنگر باید زنده و فعال باشد، نه مانند اتاق میهمانی که فقط درهایش برای تازه ماندن بسته است. اگر درها فقط برای سه وعده نماز باز شود، چگونه میتوانیم جوانان را جذب مسجد کنیم؟
امروز بیش از همیشه به مساجدی نیاز داریم که زنده و پویا باشند. خانههایی که دلها را بگشایند، تربیت کنند و ارتشی از جوانان با تفکر و بصیرت بسازند. مسجدی که پیامبر (ص) و امامان ما سفارش کردهاند، جایی است برای همه، برای همه نسلها با هر سن و هر دیدگاهی. جایی که جامعه دور هم جمع شود و تمدن اسلامی را بسازد.