جوان آنلاین: مسئولیت اجتماعی- مفهومی خوشآهنگ و انسانی- روزگاری قرار بود، پلی باشد میان سرمایهداری و انسانیت، اما امروز در هیاهوی جهان سود و قدرت، این واژه نیز مانند بسیاری از واژههای دیگر به کالایی تبلیغاتی و ابزاری برای فریب افکار عمومی تبدیل شده است. شرکتهایی که با تکیه بر منابع عمومی و حمایتهای بیحساب دولتی رشد کردهاند، امروز نقاب بخش خصوصی به چهره زدهاند و با ژست خیرخواهی از «مسئولیت اجتماعی» همچون طعمهای بهره میبرند تا ذهن جامعه را از اهداف اصلی خود دور نگه دارند.
مسئولیت اجتماعی شرکتها (CSR) مفهومی است که در دنیای مدرن اقتصادی به عنوان معیار انساندوستی بنگاههای بزرگ معرفی شده است. ایدهای که در اصل، شرکتها را ملزم میکند در کنار کسب سود، به نفع جامعه، محیطزیست و نسلهای آینده نیز اقداماتی انجام دهند، اما آنچه امروز در برخی شرکتهای بزرگ و البته شبه دولتی شاهد آن هستیم، نمایشی سطحی از این مفهوم است که تنها با هدف تطمیع افکار عمومی و آرامسازی نهادهای نظارتی طراحی شده است.
در ظاهر، این شرکتها با برگزاری همایشهای زیستمحیطی، توزیع بستههای معیشتی یا حمایت از مراسمات فرهنگی و مذهبی، چهرهای دلسوز و دغدغهمند به خود میگیرند، اما پشت پرده، اهدافی دیگر در جریان است: پیشبرد منافع انحصاری، حذف رقبا، تثبیت جایگاههای رانتی و بهرهبرداری از سرمایه اجتماعی مردم برای مشروعیتبخشی به برنامههایی که اغلب با منافع عمومی در تضادند.
بخش قابلتوجهی از این شرکتها، نه به معنای واقعی کلمه خصوصیاند و نه سازوکارهای رقابتی بازار را پذیرفتهاند. آنها با استفاده از وامهای کلان بانکی، امتیازات ویژه ارزی، معافیتهای مالیاتی و حتی بخشش بدهیهای چند هزار میلیاردی به رشد رسیدهاند. این در حالی است که بسیاری از کارآفرینان و بخش خصوصی واقعی، در پیچوخم بروکراسی و نبود حمایت یا زمین خوردهاند یا هیچگاه امکان رشد پیدا نکردهاند.
چرا چنین شرکتهایی خود را خصوصی مینامند؟ پاسخ ساده است مسئولیتگریزی. بخش دولتی بهصورت ذاتی موظف به پاسخگویی در قبال عملکرد خود است، اما این شرکتها با برچسب خصوصی بودن از پاسخگویی فرار میکنند. از طرفی با اتکا به حمایتهای دولتی، همچنان سودهای کلان میبرند و هرگاه پای پاسخگویی یا پذیرش ریسک به میان میآید، چتر بخش خصوصی را بر سر میکشند.
اینجاست که مسئولیت اجتماعی به ابزاری بدل میشود تا این تضاد را پنهان کند. آنها با اجرای پروژههای عامالمنفعه یا حمایت از اقشار خاص، ژستی از دغدغه اجتماعی به خود میگیرند و هرگونه انتقاد به عملکردشان را با ارجاع به این فعالیتها بیاثر میسازند.
برای مثال، شرکتی که بیشترین سهم را از قراردادهای دولتی گرفته، در فصل سرما اقدام به توزیع بخاری میان خانوادههای نیازمند میکند. رسانهها این حرکت را تحسین میکنند، مسئولان از آن دفاع میکنند و جامعه، از یاد میبرد که این شرکت، پیشتر با کیفیت پایین محصولات خود یا تأخیرهای پیدرپی در پروژههای ملی، میلیاردها تومان زیان به اقتصاد کشور وارد کرده است.
این معضل، زمانی نگرانکنندهتر میشود که بدانیم بسیاری از این شرکتها با زدوبندهای پشت پرده، مسیر قانونگذاری را نیز به نفع خود شکل میدهند. مسئولیت اجتماعی، در چنین بستری نهتنها اخلاقی نیست، بلکه ابزاری برای انحراف افکار و تعلیق عدالت اقتصادی است.
باور عمومی گاه به اشتباه میپندارد که هرگونه اقدام خیرخواهانهای، نشان از نیت پاک شرکتهاست، اما لازم است میان اقدام واقعی در جهت ارتقای زیست اجتماعی و تلاش برای تبلیغ خود با پولهای مشکوکالوصول تفاوت قائل شویم. شرکتهایی که از پول مردم تغذیه شدهاند، باید در وهله اول نسبت به همین مردم شفاف و پاسخگو باشند، نه اینکه با چند پروژه نمایشی، کارنامه خود را بزک کنند.
نمونه بارز این رویکرد، در برخی شرکتهای بزرگ پتروشیمی، فولاد، مخابرات و انرژی کشور دیده میشود. این بنگاهها اگرچه گاه دست به کارهایی مثبت در حوزه سلامت یا آموزش میزنند، اما نحوه مدیریت منابع، فرآیندهای استخدامی رانتی، خریدهای خارجی بیتوجیه و بدهیهای کلان مالیاتی آنها واقعیتی دیگر را روایت میکند.
در سطح بینالمللی نیز مفهوم مسئولیت اجتماعی مورد انتقاد قرار گرفته، بهویژه زمانی که شرکتهای چندملیتی از آن برای پوشاندن اثرات زیانبار زیستمحیطی، نقض حقوق کارگران یا اقدامات ضدبشری خود استفاده میکنند. نهادهای نظارتی باید این انحراف را افشا کنند. نداشتن دسترسی عمومی به اطلاعات مالی شرکتها، باعث شده است این روند با شدت بیشتری رخ دهد.
تدوین قوانین الزامآور برای مسئولیت اجتماعی، یکی از راهکارهای ضروری در این حوزه است. اگر هر شرکت موظف باشد در قالب مقررات شفاف و قابلسنجش، بخشی از سود خود را به امور عامالمنفعه واقعی اختصاص دهد و این اقدامات تحت نظارت مستقل انجام گیرد، شاید بتوان بخشی از این فریب را مهار کرد، اما تا زمانی که شرکتها خود انتخاب میکنند که چه زمانی، چگونه و برای چه اهدافی فعالیت کنند، این مفهوم در ایران همچنان ابزاری برای تبلیغ و تطمیع باقی خواهد ماند.
جامعه نیاز به آگاهی دارد. باید بدانیم هر بسته حمایتی، هر بیلبورد تبلیغاتی و هر کار خیر از سوی بنگاههای بزرگ، لزوماً از سر دلسوزی نیست. گاه اینها ابزارهایی هستند برای بستن دهان منتقدان، کسب اعتبار اجتماعی و مهمتر از همه، آمادهسازی بستر برای پروژههای بزرگتری که ممکن است به ضرر منافع عمومی تمام شوند. اگرچه اصل مسئولیت اجتماعی میتواند در صورت اجرای درست، موجب همگرایی اقتصاد و انسانیت شود، اما در غیاب شفافیت، عدالت و نظارت مؤثر، این مفهوم نیز، چون بسیاری از مفاهیم دیگر به نقابی بدل میشود برای پنهان کردن چهره واقعی ساختارهای قدرت.