جوان آنلاین: در جنگ، اگرچه جبهه حق دستاوردهای بزرگی کسب میکند، اما گاهی متحمل هزینههای سنگینی نیز میشود. این هزینهها نه تنها شامل خسارات مالی و زیرساختی است، بلکه آسیبهای جانی و روانی به انسانها به ویژه کودکان را نیز دربرمیگیرد. جنگ با تمام پیچیدگیها و چالشهایش زندگی افراد را تحت تأثیر قرار میدهد و کودکان به عنوان آسیبپذیرترین اعضای خانواده، بیش از دیگران در معرض آسیب قرار میگیرند. این در حالی است که بزرگسالان ممکن است با تکیه بر تجربه و تواناییهایشان بتوانند تا حدی از خود دفاع کنند و با شرایط سخت جنگ سازگار شوند ولی کودکان فاقد چنین توانمندیهایی هستند. آنها نه تنها از نظر جسمی ضعیفترند، بلکه از نظر روانی نیز در مرحلهای از رشد قرار دارند که جنگ میتواند اثرات عمیق و ماندگاری بر شخصیت و آیندهشان بر جای بگذارد. کودکان درک کاملی از مفهوم جنگ و عواقب آن ندارند و این بیاطلاعی میتواند ترس، اضطراب و سردرگمی شدیدی در آنها ایجاد کند.
مشکلات کودکان در زمان جنگ چند بعدی است. از یکسو آنها ممکن است شاهد از دست دادن اعضای خانواده، دوستان یا خانهشان باشند که این امر باعث ایجاد احساس ناامنی و بیپناهی میشود. همچنین صدای انفجارها، بمبارانها و فضای پرتنش جنگ میتواند ترسهای عمیقی در وجودشان ریشه بدواند که سالها پس از پایان جنگ نیز باقی بماند.
کودکان در زمان جنگ همچنین با اختلالات رفتاری و عاطفی مانند پرخاشگری، گوشهگیری، کابوسهای شبانه و حتی افسردگی مواجه میشوند. این مشکلات نه تنها زندگی کنونی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه میتواند آیندهشان را نیز شکل دهد، بنابراین حمایت از کودکان در زمان جنگ و پس از آن نه تنها یک وظیفه انسانی، بلکه یک ضرورت اجتماعی است.
دکتر امین حشمتی، مشاور و روان درمانگر کودک و نوجوان در این باره میگوید: «تأثیرات جنگ مسلماً منجر به آسیب روانی برای همه به ویژه کودکان میشود، طوری که این آسیبها روال زندگی آنها را تحتالشعاع قرار داده و کودکان را به روان درمانی نیازمند میسازد. این آسیب شامل همه کودکان چه آنهایی که خسارت مالی و جانی دیدهاند و چه آنهایی که در امان بودهاند. میشود»
این روان درمانگر اولین و مهمترین راهکار برای کنترل استرس و اضطراب کودکان را «حفظ انسجام خانواده» میداند و میافزاید: «برای به حداقل رساندن احساس ناامنی کودک، خانوادهها میتوانند در صورت امکان به مکان امنی بروند و این به شرطی است که در خود خانواده خشونتی به تأثیر جنگ نباشد، در غیر اینصورت، نه تنها به کودک کمکی نمیشود، بلکه آسیب سنگینی به او وارد میشود. برای حفظ این انسجام، پدر و مادر باید بتوانند احترام را در خانواده نگه دارند و در مهارت کنترل هیجان کوشاتر عمل کنند. در چنین شرایطی بزرگترهای خانواده باید به یکدیگر ثابت کنند عاشق یکدیگر هستند تا کودک بتواند امنیت را تجربه کند. از طرفی دیگر والدین باید فضایی امن، حتی کوتاهمدت، برای حفظ بقای خانواده در نظر بگیرند تا اسباب امنیت هر چه بیشتر برای کودک فراهم شود. ضمناً همانطور که تعاملات والد و فرزند در لحظه لحظه زندگی نقش تعیین کنندهای دارد، والدین برای حفظ چنین تعاملی باید بسیار مسئولانهتر عمل کنند که یکی از راههای بسیار مفید برای حفظ این تعامل، بازیهای خانوادگی است. والدین باید حتماً به یاد داشته باشند اخبار مربوط به جنگ را در حضور فرزندشان مطرح نکنند و حتی شده روزه رسانه بگیرند، یعنی ساعاتی را در روز به استفاده نکردن از وسایل رسانهای بگذرانند تا خودشان هم درگیر اضطراب و استرس نشوند.
و، اما ختم جنگ و برقراری صلح، آرزوی همیشگی بشر بوده و خواهد بود. با پایان یافتن هر جنگی، فرصتی برای بازسازی و التیام زخمها فراهم میشود، اما در این میان، کودکان که بیشترین آسیب را دیدهاند نیازمند حمایت و مراقبت ویژهای در پساجنگ هستند.»
حشمتی معتقد است تمام شدن جنگ به معنای این نیست که همه چیز تمام شده است، چراکه همانطور که جنگ تأثیرات بسزایی بر موضوعات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... میگذارد، بر سلامت جسمانی و به ویژه سلامت روانی اثرات زیانباری میگذارد. وی میگوید: «همانطور که بعد از اتمام جنگ همه باید جبران مافات کنند، چنین جبرانی به آسیبهای روانی نیز مربوط میشود. والدین باید بدانند بزرگ شدن بچهها و گذر زمان نه تنها چیزی را درست نمیکند، بلکه آشفتگی روانی کودکان را نیز به مرور بیشتر و بیشتر میکند. بنابراین از والدین تقاضا میشود برای درمان ترسهای کودکان خود در پساجنگ، حتماً به مشاوره و رواندرمانی رجوع کنند تا فضای خانواده به فضایی پر مهر برگردد و کودک بتواند آینده پرباری را برای خود رقم بزند.»
وی در پایان تأکید میکند: «پایان جنگ، آغاز راهی است برای بازسازی و ایجاد آیندهای بهتر. کودکان، آیندهسازان فردا هستند و حمایت از آنها، سرمایه گذاری برای ساختن جهانی صلحآمیز و عاری از خشونت و ساختن ایرانی آباد است.»