رژیم صهیونیستی اساساً بر عهدشکنی شکل گرفته است و نقض آتشبس در تاریخ جنگها و درگیریهای این رژیم جنگافروز با همسایگانش امری مکرر و معمول است، لذا در وضعیت فعلی آنچه که به عنوان آتشبس شکل گرفته است، صرفاً یک وضعیت کلامی است و از حیث قوانین بینالملل این وضعیتی نیست که مشمول تعاریف معمول از یک توافق بشود و از این رو هم، ایران با هوشیاری مضاعف و آمادگی کامل در حال رصد و پایش دشمن است. اما صرفاً تا همینجا هم یک تحلیل از نظر ناظر سوم شخص بیطرف میتواند فقط یک تحمیل را در صحنه تشخیص دهد؛ تحمیل قدرت ایران بر حریف.
برای ارزیابی میزان انطباق این تحلیل با واقعیتهای میدانی و اینکه تا چه حد دور از شعارزدگی و براساس اصل بیطرفی است، باید از تمرکز لیزری بر این واقعه احتراز کرده و نسبت به آن دید باز (Long shot) و بافتمند (contextual) داشت. به تعبیر دیگر، باید پسزمینه و همه بازیگران اصلی دخیل در این ماجراجویی علیه ملت ایران را در نظر آورد و از سوی دیگر عملکرد دو طرف این جنگ را در پرتو اظهارات، برنامهها و مطلوبیتهایشان به قضاوت نشست. در بحث پس زمینه، تحریمهای بلندمدت و فتنهسازی مداوم و عملیات رسانهای بیامان بیش از چهار دههای و در نهایت عملیات نظامی بسیار جدی برای حذف اعضای محور مقاومت، توهم تضعیف ایران را برای طرف مقابل پیش آورده بود. در واقع اگر در بازترین حد ممکن صحنه را ببینیم سالها پروندهسازی برای جلوگیری از برنامه هستهای و تحریمهای بیسابقه به بهانه این برنامه برای جلوگیری از هژمونسازی ایران، به زعم غرب، تهران را به حدی از ضعف رسانده بود که به محض دریافت یک ضربه جدی نظامی به ورطه درگیری داخلی کشیده میشود. اما برای درک تابآوری ایرانیان و شدت غلط بودن محاسبات غرب در این زمینه باید به عملکرد روسیه در اوکراین نگاه کرد. در حالی که ایران بیش از دو دهه است شدیدترین فشارهای سیاسی و اقتصادی ناشی از مسئله هستهای را تحمل میکند و از نظر امکانات نظامی و مادی با روسیه قابل مقایسه نیست، غرب در ۱۲روز به نتیجه رسید که محاسباتش غلط است و باید جنگ را با ایران متوقف کند. اما در قضیه اوکراین با وجود فشاری بیسابقه حدوداً چهارساله بر مسکو محاسبات غرب هنوز بر شکست دادن کرملین استوار است و این در حالی که ناتو هم در این مسئله دچار شکاف است و اعضای اروپایی با امریکای ترامپ دچار اختلافند، اما در مورد ایران یکی از هماهنگترین عملیاتهای ناتو صورت گرفت. در واقع ما در همینجا وارد بحث بازیگران دخیل و ارزیابی توانمندیها شدهایم و به راحتی قابل تشخیص است که تمام ناتو به شکل تمامقد در حال اجرای این عملیات تجاوزکارانه اخیر بود. به زبان دیگر، نگاهی عمیق به تهاجمی که باند جنایتکار صهیونیستی ایفای نقش اصلی آن را وانمود میکرد، نشان میدهد که ایران در واقع با تجاوز جدی تمام اعضای پیمان آتلانتیک شمالی روبهرو شده بود. بال اروپایی ناتو در این کنسرت ضدایرانی نقش اساسی در متهم کردن ایران به نقض تعهدات پادمانی و زمینهچینی برای صدور قطعنامه در آژانس بیالمللی اتمی بازی کرد و بال فراآتلانتیکی آن شوی مذاکراتی را با ایران به راه انداخته بود که به قصد خیرنمایی از نیت شوم دونالد ترامپ رئیسجمهور امریکا و القای عملیات فریب اختلاف نظر میان او و نتانیاهو تا آستانه دور ششم پیش رفت.
اما در بحث مطلوبیتها، ناتو اهداف کف و سقف خود را به ترتیب نابودی برنامه هستهای- موشکی و براندازی جمهوری اسلامی ایران و هژمونسازی از اسرائیل در نقشه غرب آسیا را هدف گرفته بود. توهم بودن این مطلوبیتها آنقدر زود روشن شد که امریکا مجبور شد به شکل مستقیم و آشکار در مرحله آخر وارد صحنه شود و به زعم خود صحنه نبرد را طوری تغییر بدهد که ایران پرچم سفید را بالا ببرد. اما جواب دندانشکن ایران در حمله به پایگاه العدید خوشباورترین کارشناسان پنتاگون را به این تحلیل رساند که شیر خیزان ایران است و باید ترامپ نمایش نتانیاهو را به فوریت از صحنه پایین بیاورد. یکی از معتبرترین روشهای راستیآزمایی تحلیلها و در واقع محک این نکته که آیا تحلیلهای ما متأثر از مکانیسمهای دفاع روانی خود است یا مطابق با وضعیت جاری، این است که تحلیلهای خود را در مرحله نهایی در آینه تحلیلهای رقیب ببینیم. اظهارات آویگدور لیبرمن که زمانی در کابینه همین نتانیاهو وزیر جنگ بوده است، بعد از اعلام آتشبس صحنه را برای ما روشنتر میکند و مهر صحتی بر این نکته که ایران منویات خود را بر طرف مقابل دیکته کرده است. لیبرمن ضمن دردناک و تلخ خواندن پایان کار تأکید کرده است که ایران «به جای تسلیم شدن بیقید و شرط، وارد مذاکرات سخت و طاقتفرسا میشود، در حالی که حاکمیت ایران قصد ندارد نه از غنیسازی اورانیوم در خاک خود دست بکشد و نه از تولید و عرضه موشکهای بالستیک عقب بنشیند و نه حمایت و تأمین مالی خود در منطقه و جهان را متوقف کند.»
مخلص کلام اینکه کار ایران با ناتو و نتانیاهو تمام نشده، اما قدر مسلم اینکه ناتو فعلاً با سرعت، خود را از زیر مشت و لگد موشکی ایران یا به تعبیر دیگر فاز رویاوریی سختی که براساس توهمات نتانیاهو برایش کنده بود، بیرون کشید و فعلاً دوباره به پشت خاکریز مواجهه نرم عقب نشست.