جوان آنلاین: در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی، نام امیرعباس هویدا به عنوان نخستوزیر دراز مدت، همواره با سایهای از اتهام و تردید همراه بود، اتهامی که او را به پیوند با تشکیلات بهائیت و گماردن چهرههای بهایی در مناصب کلیدی متهم میکرد. گرچه در ظاهر، هویدا کوشید چهرهای اسلامی از خود نشان دهد، اما بسیاری رفتار دوگانه او را نشانهای از نفوذ پنهان و حمایت پشتپرده از بهائیان در ساختار قدرت میدانستند. مقال پی آمده به بررسی گوشهای از اقدامات امیر عباس هویدا و پیوند او با تشکیلات مزبور میپردازد. امید آنکه تاریخ پژوهان و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
روایت صعود امیرعباس هویدا به رأس دولت
امیرعباس هویدا، فرزند حبیبالله هویدا، ملقب به «عینالملک»، در سال ۱۲۹۵ش در تهران به دنیا آمد. پدر عینالملک، میرزا رضا قناد از حواریون نزدیک حسینعلی بها و عباس افندی بود و در زمان تبعید بهاءالله به عکا، همراه وی شد. از همین رو حبیبالله عین الملک، اولین فرزند میرزا رضا قناد، سه سال بعد از ورود کاروان بهاالله به عکا در سال ۱۲۵۰ ش، به دنیا آمد و در مکتب میرزا حسینعلی نوری و عباس افندی رشد و نمو کرد. عین الملک در مدرسه امریکایی بیروت تحصیل کرد و در همین ایام، کاتب آثار عباس افندی شد. بعدها با حمایت تشکیلات بهائیت، به مقاماتی، چون کاردار سفارت ایران در شامات و عربستان رسید. (۱)
هویدا بهدلیل مأموریتهای پدرش در کشورهای عربی، دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در بیروت سپری کرد. سپس برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و در دانشگاه آزاد بروکسل، در رشتههای علوم سیاسی، اقتصاد و تاریخ ثبتنام کرد. هویدا در سال ۱۳۲۱ به ایران بازگشت و در وزارت امور خارجه، استخدام شد. نخستین مأموریت سیاسی او، در سال ۱۳۲۴ رقم خورد. وی در این سفر، به همراه شماری از اعضای سفارت ایران در پاریس و چند ایرانی سرشناس، به اتهام قاچاق مواد مخدر بازداشت شد! این خبر در روزنامه مردم ایران ارگان حزب توده منتشر شد و برای مدتی، نام او را سر زبانها انداخت. در همین دوره با حسنعلی منصور آشنا شد. چهرهای که در آینده سیاسی او تأثیر بسزایی داشت. پیش از رسیدن به مقام نخستوزیری، هویدا مناصب مختلفی را از جمله: کنسولیاری ایران در سرکنسولگری اشتوتگارت آلمان، منشیگری مخصوص عبدالله انتظام، وزیر امور خارجه کابینه حسین علا (۱۳۲۹)، رایزنی در سفارت ایران در ترکیه (۱۳۳۵)، عضویت در هیئتمدیره شرکت ملی نفت ایران (۱۳۳۷) و وزارت دارایی در کابینه علی منصور (۱۳۴۲) را بر عهده داشت. این مسیر پرشتاب، سرانجام در سال ۱۳۴۳ به نخستوزیری او انجامید، سمتی که تا سال ۱۳۵۶، در اختیارش بود و طولانیترین دوره نخستوزیری در تاریخ ایران معاصر را رقم زد. (۲)
بهائیت، ابزار سکولاریسم پهلویستی
چندی پس از آغاز سلطنت رضاخان، سیاستهای دینستیزانه و مقابله با روحانیت شیعه، در دستور کار حکومت قرار گرفت. بسیاری از اقدامات و تصمیمات رضاخان، با خواستهها و اهداف تشکیلات بهائیت همراستا بود و از عناصر این تشکیلات، در مسیر تضعیف نقش مذهب در جامعه بهره میبرد. تا آنجا که بهائیان در ساختارهای دولتی نظیر: ارتش، راهآهن، اداره دخانیات، ثبت احوال و آموزشوپرورش، نفوذ چشمگیری یافتند و در بسیاری از مناصب کلیدی جای گرفتند. وی حتی اسدالله صنیعی، از چهرههای سرشناس بهائی را بهعنوان آجودان ولیعهد (محمدرضا پهلوی) انتخاب کرد. (۳) محمدرضا، همچون پدرش، با تقویت جریانهایی مانند بهائیت، درصدد تضعیف دین در جامعه برآمد. تقویت سازمانیافته بهائیان در حوزههای سیاسی و اقتصادی، یکی از راهبردهای کلان رژیم پهلوی برای مهار نفوذ سنتهای دینی بود. با نخستوزیری حسنعلی منصور در اسفند ۱۳۴۲ ش، حضور بهائیان در کابینه گسترش یافت. این روند در دوران ۱۳ ساله نخستوزیری امیرعباس هویدا، به اوج رسید. فردی که از خانوادهای بهایی برخاسته بود و به باور بسیاری از ناظران، تمام توان خود را برای پیشبرد منافع این جریان بهکار گرفت. در دوران نخستوزیری او، بنا بر برخی گزارشها، ۹ نفر از وزرای کابینه بهائی بودند، نکتهای که از قدرت گرفتن روزافزون این جریان در ساختار حاکمیت پرده برمیدارد. (۴)
امیرعباس هویدا با ظاهری تکنوکرات و آرام، به یکی از مؤثرترین مهرههای رژیم پهلوی برای تقویت ساختارهای موازی دینی و تضعیف روحانیت تبدیل شد. دورانی که بسیاری از ناظران، آن را فصل مهمی در افزایش نفوذ بهائیان در ارکان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور میدانند.
پشت پرده دولت هویدا
محمدرضا پهلوی بر این باور بود که بهائیان خطری برای تاجوتختش ندارند و اهل توطئه علیه سلطنت او نیستند. از اینرو، با نفوذ روزافزون آنان در ساختار اداری و سیاسی کشور، مخالفتی نکرد و حتی در مواردی از آنان حمایت نیز نمود. بهائیان نیز از این فرصت بهره گرفتند تا ضمن کسب ثروت، جایگاه اقتصادی کشور را در اختیار بگیرند و در مواردی به غصب اموال دیگران نیز دست زدند! (۵)
با نخستوزیری امیرعباس هویدا در بهمن ۱۳۴۳، روند انتصاب بهائیان در مشاغل کلیدی شتاب بیشتری گرفت. اعتراضات علما و اقشار مذهبی نسبت به حضور یک بهایی در رأس قوه مجریه، خیلی زود به مخالفتی سراسری بدل شد. ساواک برای خاموش کردن این اعتراضات، تلاشهایی تبلیغاتی نظیر سفر زیارتی هویدا به مشهد، مجانی کردن آب و برق مساجد و بوسیدن قرآن ازسوی او را تدارک دید، تا چهرهای دیندار از نخستوزیر به جامعه منتقل کند. در این دوران، بهائیان که بابت نخستوزیری هم مسلکشان بسیار خرسند بودند، در دولت هویدا شروع به گسترش و شبکهسازی کردند. حمایت هویدا از بهائیان به گونهای بود که عباس اقدسی (یکی از بهائیان) در ۱۱ خرداد ۱۳۴۷، در کمیسیون نشر نفحاتالله در محفل شماره ۴، در خصوص آن چنین اظهار میدارد: «جناب آقای اسدالله علم وزیر دربار سلطنتی، به ما لطف زیادی نمودهاند. مخصوصاً جناب آقای امیرعباس هویدا (بهائی و بهائیزاده)، انشاءالله هر دو نفر کدخدای کوچک بهائیان میداند. حضرت بهاالله میفرماید (عن قال الله عن تصرف فیها) دولت اسرائیل در جنگ سال ۴۶ و ۴۷، قهرمان جهان شناخته شده. ما جامعه بهائیت، فعالیت این قوم عزیز یهود را ستایش میکنیم...» (۶) رئوفیان یکی از بهائیان سرشناس شیراز، در یک گفتوگو در مورد رابطه هویدا با بهائیت، به مطالب قابل توجهی اعتراف میکند: «آقای امیر عباس هویدا به پشتیبانی بیتالعدل اعظم و کامبلای آفریقا، مدت ۱۳ سال بر ایران حکومت کرد و جامعه بهائیت به پیشرفت قابل توجهی رسید و افراد منتقذ بهایی، پستهای مهمی را در ایران اشغال و پولهای مملکت را به خارج فرستادند...». (۷) ابوالفضل قاسمی (نویسنده کتاب الیگارشی یا خاندانهای حکومتگرا در ایران)، در این زمینه چنین اظهار میکند: «بهائیت که شاخهای از صهیونیسم به شمار میرود، طبق دستوری که گرفته بود، همه قوای خود را در ایران برای پیاده کردن نقشه نابودی اندیشههای ملی و مذهبی به کار گرفت و برای این منظور، مجریان خود را انتخاب کرد تا در دراز مدت، آرمانهای ملی و سنتهای دینی را تخریب نمایند؛ لذا بهائیان، کمکم در صدد تسخیر پستهای حساس و کلیدی در کشور بر آمدند. این نقشه با روی کار آمدن حسنعلی منصور، در ایران پیاده شد و برای نخستین بار، پای بهائیان در کابینه وزیران ایران باز شد. اما با ترور منصور، نقشههای وی عملی نشد و کابینه بهایی هویدا روی کار آمد. در کابینه نخست وی، چهار وزیر وزارت خانههای (دارایی- جنگ- اطلاعات- آبوبرق) به بهائیان سپرده شد...». (۸) فرح دیبا همسر شاه، در مصاحبهای رادیویی که از لسآنجلس پخش شد، گفت: «هویدا مرتباً به شاه القا میکرد که اسلام دین اعراب است و شایسته نیست که ما از آن پیروی کنیم و از او میخواست، تا بند مربوط به رسمی بودن دین اسلام را در قانون اساسی لغو نماید. هویدا به شاه میگفت، بهائیت یک دین ایرانی است و خاستگاه آن نیز ایران است و از شاه میخواست، تا این فرقه را تحتحمایت بگیرد و موجبات رشد آن را فراهم سازد...». (۹) در یکی از اسناد ساواک نیز سخنان پیش گفته رئوفیان تکرار شده است: «آقای امیرعباس هویدا به پشتیبانی بیتالعدل اعظم (مستقر در حیفای فلسطین اشغالی)، مدت ۱۳ سال بر ایران حکومت کرد و جامعه بهائیت به پیشرفتهای قابل توجهی رسید و افراد متنفذ بهایی، پستهای مهمی را در ایران اشغال کردند و پولهای مملکت را به خارج فرستادند...». (۱۰)
هویدا و پروژه تغییر فرهنگ
هویدا در دوران نخستوزیری خود، بهائیان را در سطوح مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی، به شکل چشمگیری گسترش داد. این گسترش تا جایی پیش رفت که هنگامی که رئیس دانشگاه تهران تصمیم گرفت برای جلوگیری از فعالیتهای ضدملی احسانالله یارشاطر ـ استاد بهایی فرهنگ و تاریخ ایران در امریکا ـ او را به ایران فراخواند، با خشم و مخالفت هویدا مواجه شد و از سمت خود در دانشگاه برکنار شد! (۱۱) از دیگر برنامههای فرهنگی دوران هویدا، ترویج بیبندوباری، تجملگرایی، تغییر سبک زندگی سنتی و ساده ایرانی به شیوهای اشرافی و گسترش مراکزی، چون کابارهها، فروشگاههای مشروبات الکلی و تولیدات رسانهای در قالب کتاب، روزنامه و فیلم بود. در این دوره، سانسور مطبوعات و آثار فرهنگی که حامل مفاهیم دینی، اخلاقی یا اندیشههای سیاسی و اجتماعی صحیح بودند، شدت یافت. (۱۲) اوج این روند ضدفرهنگی را، میتوان در «جشن هنر شیراز» در سالهای ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ مشاهده کرد. جشنی که در برابر دیدگان زائران امامزاده شاهچراغ و هزاران تماشاگر، صحنههایی از اعمال جنسی را به نمایش گذاشت که اعتراضات فراوانی درپی داشت. (۱۳) یکی دیگر از اقدامات جنجالبرانگیز این دوران، انتشار کتابی با عنوان «کارنامه زنان مشهور ایران» از سوی وزارت آموزشوپرورش، به سرپرستی فرخرو پارسا، وزیر بهایی آن زمان بود. در این کتاب، طاهره قرهالعین یکی از اعضای برجسته بابیه، به عنوان زنی فاضل، با ذوق و پیشرو معرفی شده و از اقدام او در برداشتن حجاب، به عنوان نمادی از پیشرفت یاد شده بود! بدینگونه، شخصیتی بابی به عنوان الگوی زنان و دختران شیعه، در ساختار آموزشی کشور ایران مطرح شد. در این کتاب آورده شده است: «طاهره قرهالعین زنی بود که در ایران ظلمانی یعنی درصد و چند سال پیش، رفع حجاب کرد و... زنی فاضل و با ذوق بود و...» (۱۴) بهطور کلی عرصه فرهنگ از جمله حوزههایی بود، که بهائیان در آن حضوری فعال و آزاد داشتند. آنها در دانشگاهها، مطبوعات، مراکز پژوهشی و فرهنگی حضور یافته و برای ایجاد فساد فکری و اخلاقی در میان مسلمانان از هیچ کوششی دریغ نکردند. بر اساس کتاب جنبش دانشجویی تبریز به روایت اسناد و خاطرات، از سال ۱۳۵۱ به بعد، فعالیت بهائیان در مراکز فرهنگی و آموزشی کشور، به طرز چشمگیری افزایش یافت و دانشگاه تبریز نیز از این نفوذ مصون نماند. (۱۵)
در دوران نخستوزیری هویدا، همکاری ایران و امریکا در زمینههای سیاسی، نظامی، اقتصادی و امنیتی، به اوج خود رسید. در همین ایام بود که ایران، مبدل به حیاط خلوت امریکا شد و تمام امکانات بالقوه کشورمان، به صورت بالفعل در خدمت امریکا قرار گرفت. دولت امریکا افزون بر غارت امپریالیستی منابع و معادن طبیعی و دیگر مواهب خدادادی ایران، از سایر امکانات سرزمین ما نیز در جهت اعمال سلطه بر جهان بهرهبرداری میکرد. در شمار اینگونه اقدامات، باید از شبکه استراق سمع در سرتاسر مرز ایران و شوروی یاد کرد. این روابط به گونهای بود که در دیدار شاه در بیستونهم دی ماه ۱۳۴۸ ش، ریچارد نیکسون طی نطقی اظهار داشت: «گمان نمیکنم روابط ایران و امریکا، هیچگاه به خوبی امروز بوده باشد! این حس روابط مربوط به این واقعیت میشود که ما روابط خاصی نه تنها با کشور شما، بلکه با شخص شما داریم که در مورد من، به چندین سال پیش برمیگردد...». (۱۶) به طور کلی بهائیان ایران، پیشرفت و موفقیت خود را در این ۱۳ سال، مدیون خدمات امیر عباس هویدا میدانند. دیگر اقدامات و مهمترین وقایع دوران نخستوزیرى هویدا، عبارت بودند از: استقلال بحرین، برگزارى جشنهای ۲هزارو۵۰۰ ساله، لغو قرارداد کنسرسیوم نفت، تشکیل مجدد سازمان بازرسى شاهنشاهى، افزایش بىسابقه میزان خریدهاى تسلیحاتى از غرب و به ویژه امریکا و انعقاد قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر در مورد رفع اختلافات ایران و عراق. سرانجام پس از ۱۳سال و تشکیل هفت کابینه، دوره نخستوزیرى هویدا در مرداد ۱۳۵۶ به پایان رسید. (۱۷)
فرصتی که به نفع بیگانگان سوخت
از سال ۱۳۴۹ش و با اقدامات اوپک، درآمد کشورهای صادرکننده نفت بهطور چشمگیری افزایش یافت. بهگونهای که درآمد نفتی سالانه ایران، از حدود ۵میلیون دلار به نزدیک ۲۰میلیارددلار رسید. این سرمایه عظیم که باید در راه آبادانی و توسعه کشور صرف میشد، عمدتاً صرف ولخرجیهای شاه شد. بهگفته دکتر ابراهیم سنجر در کتاب نفوذ امریکا در ایران، بخش بزرگی از این درآمدها، به شکل کمکهای بلاعوض یا وامهای اعطایی به سایر کشورها اختصاص یافت. بهعنوان نمونه، ایران ۳ میلیارد دلار وام به ایتالیا، ۲ میلیارد دلار برای ساخت راکتور اتمی به فرانسه، یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار برای شرکتهای صنعتی انگلستان، ۲ میلیارد دلار کمک عمومی به افغانستان، یک میلیارد دلار برای نوسازی کانال سوئز در مصر، ۲۵۰میلیون دلار برای کمکهای عمومی به پاکستان، ۲۵۰میلیون دلار برای استخراج و صدور سنگآهن در هند و ۱۰۰میلیوندلار کمک عمومی به بنگلادش پرداخت کرد! بدین ترتیب مازاد درآمد نفتی ایران، بهجای آنکه صرف توسعه و پیشرفت کشور شود، از دست ملت ایران خارج شد و در خدمت منافع کشورهای سرمایهداری قرار گرفت. (۱۸)
کلام آخر
با توجه به آنچه گفته شد، بررسی زندگی امیرعباس هویدا و پیشینه خانوادگی او به روشنی نشان میدهد، که وی از آغاز فردی بهاییزاده بوده و تردیدی در وابستگی اعتقادیاش به این فرقه وجود ندارد. او در تمام دوران فعالیت خود در سفارتخانهها و مراکز اداری، چه در داخل و چه در خارج از کشور، همواره توجه خاصی به بهائیان نشان میداد و در هماهنگی با بیتالعدل در حیفا، تلاش میکرد دستورات و اهداف آنها را در ایران به اجرا درآورد. در دوران نخستوزیری نیز، هویدا بدون هیچ ابایی، ۹نفر از وزرای کابینه خود را از میان اعضای بهایی یا فراماسونرها انتخاب کرد. امری که گواهی روشن بر تعلق خاطر او به این جریانهاست. همانطور که اسناد پیشین نیز نشان دادند، هویدا نهتنها در پی تحکیم جایگاه بهائیان در ایران بود، بلکه بهطور فعال در جهت تغییر ساختار مذهبی کشور نیز گام برمیداشت.
با مرور زندگانی سیاسی او، میتوان گفت هویدا تنها یک بهاییزاده نبود، بلکه با تمام توان در دوران صدارت خود، در جهت تحقق اهداف فرقه بهائیت کوشید و مورد حمایت و قدردانی محافل خرد و کلان این فرقه قرار گرفت. ارتباطات گسترده او با بهائیان داخل و خارج کشور، بهویژه با مرکز حیفا (مشرقالاذکار) و نیز حمایتهایی که این مرکز برای حفظ و تثبیت موقعیت او در مقام نخستوزیری ارائه داد، نهتنها مؤید وابستگی دینی اوست، بلکه نشان از نقش پررنگ وی در تقویت جایگاه بهائیان در ساختار قدرت ایران دارد.
منابع:
۱_ اسدالله فاضل مازندرانی، ظهور الحق، ج ۸، قسمت دوم، ص ۱۱۳۸، هدایتالله بهبودی، روزشمار تاریخ معاصر ایران، ج ۳، صص ۱۰۷- ۱۰۸.
۲_ عباس قدیانی، عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، جلد ۲، تهران، آرون، ۱۳۸۷ ش، ص۸۵۵.
۳- به کوشش دفتر فصلنامه انتظار موعود (عج)، سراب، قم، نشر حوزه علمیه قم مرکز تخصصی مهدویت، ۱۳۹۲ ش، ص ۲۵۵، ۲۶۷.
۴_ محمدی، علیرضا، جریان شناسی بهائیت، ص ۷۹.
۵_ به کوشش دفتر فصلنامه انتظار موعود (عج)، سراب، ص ۲۵۷.
۶- امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۴۰۱.
۷- همان، ص ۵۶۷.
۸- ابوالفضل قاسمی، الیگارشی یا خاندانهای حکومتگر در ایران، خاندان هویدا، ص ۹۵.
۹ _ جواد منصوری، آشنایی با انقلاب اسلامی ایران، قم، نشر معارف، ۱۳۹۰ ش، ص ۲۰۶- ۲۰۷.
۱۰ _ همان، ص ۲۰۷- ۲۰۸.
۱۱- قاسمی، ابوالفضل، الیگارشی یا خاندانهای حکومتگر ایران خاندان هویدا گماشته صهیونیسم وامپریالیسم، ص ۹۸- ۹۹.
۱۲ _ همان، ص ۱۰۲.
۱۳ _ همان، ص ۱۰۳.
۱۴ _ اللهیاری، احمد، نیمهپنهان، تهران، ج ۳۱، ص ۶۲- ۶۳.
۱۵ _ اللهیاری، احمد، نیمه پنهان، ص ۶۶.
۱۶ _ دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، نیمه پنهان، امیرعباس هویدا، ج ۱۴، ص ۱۲۷- ۱۲۶.
۱۷ _ قدیانی، عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، جلد ۲، ص ۸۵۵.
۱۸ _دکتر باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی ایران، ج ۳، ص ۱۷۸۲- ۱۷۸۱.