حادثهای که در بندر شهید رجایی رخ داد، فقط یک آتشسوزی یا انفجار نبود، زنگ خطر یک غفلت عمیق بود. درست در قلب یکی از مهمترین گلوگاههای تجاری کشور، جایی که میلیونها تن کالا، دهها هزار کانتینر، هزاران نفر نیروی انسانی و میلیاردها دلار سرمایه در رفتوآمدی دائمیاند، فاجعهای رخ داد که میتوانست ابعادش بهمراتب وسیعتر از آنچه ثبت شده، باشد. این واقعه نهتنها امنیت فیزیکی بندر را به چالش کشید، بلکه ما را با پرسشی بنیادین روبهرو کرد: «آیا زیرساختهای حیاتی ما برای مواجهه با بحرانها طراحی شدهاند؟»
مجموع خسارات مستقیم و اولیه این حادثه، بالغ بر ۳۵هزارو۹۵۰ میلیاردریال برآورد شده است؛ از جمله ۸هزارمیلیاردریال بابت جانهای آسیبدیده و خانوادههایی که بار این رنج را تا سالها به دوش خواهند کشید. بازسازی تأسیسات، تجهیزات، خودروها، کانتینرها و جبران خلأهایی که در عملکرد روزمره بندر ایجاد شده، فقط بخشی از این زنجیره پرهزینه است. اما مهمتر از هزینههای قابل محاسبه، هزینههای نامرئی و پنهانی است که بر اعتبار، اعتماد و امنیت روانی جامعه تحمیل شده است. سؤال اصلی اینجاست: در عصری که کشورها برای حفاظت از بنادرشان به سامانههای پیشبینی و اطفای خودکار آتش، هوش مصنوعی، مانیتورینگ شبانهروزی و آموزش مداوم پرسنل تکیه کردهاند، ما با چه الگویی بنادرمان را ایمن میکنیم؟
استاندارد ایمنی، یک ضرورت معوقشده
بندر شهید رجایی، بهعنوان شریان حیاتی ترانزیت کشور، باید در صدر فهرست بنادری باشد که ایمنی آنها مطابق استانداردهای روز جهان تضمین شده است. اما واقعیت چیز دیگری است. اگرچه تلاشهایی در سالهای اخیر برای ارتقای تجهیزات و زیرساختها صورت گرفته، اما هنوز خلأهای فنی، ساختاری و مدیریتی در حوزه ایمنی مشهود است.
ما نیازمند بازنگری فوری در استانداردهای طراحی، نگهداری و مدیریت ایمنی در بنادر هستیم. باید از نگاه سنتی به ایمنی فاصله بگیریم و آن را نه بهعنوان هزینه، که بهمثابه «سرمایهگذاری بر حیات زیرساختی کشور» بازتعریف کنیم. همانگونه که سرمایهگذاری در زیرساخت برق یا آب تضمینکننده بقای اقتصادی و اجتماعی کشور است، ایمنی بنادر نیز پیشران امنیت تجاری و صنعتی ایران است.
آموزش و سامانههای هشدار، ۲ ضلع فراموششده
تحلیلهای اولیه نشان میدهد بخشی از ابعاد حادثه ناشی از تأخیر در شناسایی، واکنش ناکافی در لحظات اول و ضعف در آموزش عملیاتی نیروهای حاضر بوده است. در شرایطی که بنادر دنیا به فناوریهای هوشمند اطفای حریق، سنسورهای هشدار نشت گاز یا مواد شیمیایی و سیستمهای مانیتورینگ متمرکز مجهز هستند، خلأ چنین سامانههایی در بنادر ما دردناک است. باید تأکید کرد، در حوزه مدیریت بحران، «ثانیهها» تعیینکننده هستند. هر لحظه تأخیر میتواند معادل دهها میلیارد ریال خسارت یا یک جان از دسترفته باشد. از این رو، پیشنهاد میکنیم:
- طراحی و اجرای سامانههای هشدار سریع برای نشت موادشیمیایی و شروع حریق
- ارتقای سیستمهای اطفای حریق به نسخههای هوشمند و خودکار
- سرمایهگذاری در آموزش تخصصی مستمر برای کارکنان و مدیران بندری
- تعریف «سناریوهای اضطراری» و تمرین عملیاتی آنها در دورههای منظم
از «پروتکل روی کاغذ» تا «فرهنگ ایمنی عملی»
متأسفانه در برخی نهادهای اجرایی، ایمنی صرفاً به چند بند آییننامهای تقلیل یافته که تنها هنگام صدور مجوز یا بازدیدهای صوری مورد توجه قرار میگیرد. اما ایمنی واقعی، فرهنگی است که باید در تاروپود عملکرد روزانه جاری شود از نحوه چیدمان کانتینرها و ذخیرهسازی مواد گرفته تا رفتار فردی یک اپراتور بندری. ضروری است که پروتکلهای ایمنی، بهجای اینکه صرفاً تصویب و ابلاغ شوند، بهصورت جدی پایش، بازخوردگیری و بهروزرسانی شوند. ما باید در حوزه بندری، مانند صنعت هوانوردی، به سمت «ایمنی مبتنی بر داده» حرکت کنیم، یعنی تحلیل دادههای گذشته برای پیشگیری از تکرار خطاها در آینده.
مسئولیتپذیری نهادی و توسعه پایدار
حادثه بندر شهید رجایی، نه فقط یک اخطار فنی، بلکه نشانهای از فقدان مسئولیتپذیری نهادی است. بخشی از خسارات وارده ناشی از خلأهای نظارتی، تداخل وظایف و نبود سازوکار پاسخگویی دقیق است. اگر قرار است در آینده شاهد چنین فجایعی نباشیم، باید مسئولیتپذیری حقوقی و نهادی بازیگران بندری بازتعریف شود. دولت چهاردهم در گام تحولی خود، نباید توسعه پایدار را مستلزم «تابآوری زیرساختی» بداند، بهویژه در حوزههای کلیدی مانند انرژی، حملونقل و گمرک. از این رو، سازمان برنامه و بودجه باید برای تدوین چارچوب جدید تأمین منابع پایدار و هدفمند در حوزه ایمنی بنادر آمادگی داشته باشد و با همکاری وزارت راه و سازمان بنادر و دریانوردی، برنامه جامع ملی ایمنی بندری را به سرعت طراحیوپشتیبانی مالی کند.
سخن آخر
حادثه بندر شهید رجایی، تلخ و پرهزینه بو، اما میتواند به نقطه عطفی برای اصلاح عمیق نظام ایمنی بنادر کشور تبدیل شود. بهشرط آنکه آن را بهجای پوشاندن، تحلیل و بازبینی کنیم. بهجای مقصرسازی، مسئولیت بپذیریم و بهجای فراموشی، تصمیم بگیریم. ایمنی، «پشت صحنه» توسعه نیست. بلکه خود صحنه اصلی بقای هر زیرساخت و نهادی است که آینده این سرزمین را میسازد. اکنون زمان آن رسیده که از هر حادثه، درس بگیریم و از هر درس، اقدام بسازیم. همه چیز از یک لحظه غفلت آغاز میشود، اما تبعات آن تا سالها باقی میماند. در کشوری که بنادر نهفقط معبر تجارت، بلکه نقطه اتصال اقتصاد داخلی با بازارهای جهانیاند، هیچ توجیهی برای تعلل در اصلاح زیرساختهای ایمنی پذیرفته نیست. ما نمیتوانیم بنادر را در وضعیت «فعالیت اقتصادی پیشرفته» نگه داریم ولی زیرساختهای ایمنی آنها را با نگاه حداقلی اداره کنیم. این شکاف، دیر یا زود، به فاجعه منجر میشود، فاجعهای که نه فقط در بندر، بلکه در زنجیره تأمین ملی و اقتصاد کلان اثر میگذارد.
سرمایهگذاری در ایمنی، بهترین سپر در برابر فجایع آینده است. بیایید بپذیریم که هزینه برای نصب سیستمهای هشدار سریع، ارتقای تجهیزات اطفا، بهروزرسانی آموزشها و بازنگری رویهها، نه هزینه بلکه «پیشگیری از سقوط» است. بنادر ما باید از سطح بنادر عملیاتی به سطح بنادر پایدار و ایمن ارتقا یابند، جایی که هر کانتینر، هر شیفت کاری و هر عملیات تخلیه و بارگیری، با کمترین ریسک و بیشترین پیشبینیپذیری انجام شود. در مقام متولی سیاستگذاری و تخصیص منابع، مسئولیت سنگینی بر دوش ماست. ما باید از «واکنش پس از بحران» عبور کنیم و به «پیشنگری ساختاری» برسیم. در همین راستا، لازم است:
- سرفصل بودجهای مشخصی برای ایمنی بنادر و زیرساختهای حیاتی در نظر گرفته شود.
- منابع اضطراری برای پاسخگویی سریع به حوادث پیشبینی شود.
- مشوقهای مالی برای سرمایهگذاری بخش خصوصی در حوزه ایمنی تعریف شود.
- شاخصهای سنجش آمادگی ایمنی بنادر، بهطور شفاف تدوین و منتشر شود.
باید این حادثه را به نقطه پایان تساهل در قبال ایمنی تبدیل کنیم چراکه نه تنها جان انسانها، بلکه سرمایه اجتماعی کشور در گرو تصمیماتی است که امروز میگیریم. در نهایت، اگر این فاجعه به فرصتی برای نوسازی ایمنی بنادر منجر شود، میتوان گفت درد آن بیثمر نمانده است. ولی اگر تنها در آرشیو گزارشها بماند، فردا هزینههای بزرگتری سر این کشور آوار خواهد شد. اکنون وقت اقدام است.