جوان آنلاین: در حالی که چین تلاش دارد روابطش با اروپا را از مسیر اقتصاد و گفتوگو احیا کند، سایه سنگین جنگ اوکراین، نزدیکی پکن به مسکو و فشارهای واشینگتن، روابط طرفین را وارد مرحلهای از «اعتماد شکننده» کرده است. حال باید دید که آیا دیدارهای اخیر شی جینپینگ با سران فرانسه و اتحادیه اروپا، آغازگر فصل جدیدی از تعامل یا تقابل خواهد بود؟
چندی پیش، شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین، برای نخستین بار پس از پنج سال به اروپا سفر کرد. اولین مقصد او فرانسه بود؛ جایی که امانوئل مکرون تلاش کرد توازنی میان نگرانیهای امنیتی غرب و منافع اقتصادی اروپا با چین برقرار کند. در کنار او، اورزولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا نیز در نشست حضور داشت تا بر موضع بروکسل درخصوص نگرانیهای تجاری و ژئوپلتیکی تأکید کند. با وجود لبخندها و وعدههای همکاری، لایهای از بیاعتمادی بر فضا حاکم بود؛ اروپاییها نگرانند چین با حمایت غیرمستقیم از روسیه عملاً در حال زیر سؤال بردن نظم امنیتی اروپاست.
در حالی که ایالات متحده بهطور فزایندهای بر مهار چین تمرکز کرده، اتحادیه اروپا تلاش میکند راهی مستقلتر در پیش بگیرد، اما این استقلال به شدت شکننده است. فشارهای واشینگتن برای تحریم صادرات فناوریهای حساس به چین و همزمان هشدارها درباره صادرات تجهیزات دوکاربردی چینی به روسیه، فضای مانور بروکسل را محدود کرده است. فرانسه متمایل به گفتوگو و حفظ پیوندهای اقتصادی با چین است. آلمان، درگیر بازنگری سیاست صنعتی خود و وابستگی بالا به بازار چین، موضعی محتاطتر دارد. لهستان و کشورهای بالتیک، بهدلیل نزدیکی به جبهه جنگ اوکراین، با دیده تردید به هرگونه نزدیکی با پکن نگاه میکنند.
دو راهی پکن واشینگتن
واشینگتن، چه در دوران ترامپ و چه بایدن، همواره تلاش کرده میان اروپا و چین دیوار سیاسی و اقتصادی بلندتری بکشد؛ گاه با زور تعرفه، گاه با فشار ژئوپلتیک و گاه با هراسافکنی فناورانه. در سال ۲۰۱۸، دولت دونالد ترامپ رسماً وارد یک جنگ تجاری تمامعیار با چین شد. او با اعمال تعرفههای سنگین بر صدها میلیارد دلار از واردات چینی، پکن را متهم کرد که با «سرقت مالکیت فکری»، «دستکاری در ارز» و «یارانههای غیرمنصفانه»، قواعد بازی جهانی را زیر پا گذاشته است، اما چیزی که کمتر مورد توجه قرار گرفت، این بود که ترامپ تقریباً همزمان جنگی گمرکی با اروپا نیز بهراه انداخت؛ به ویژه با تهدید به اعمال تعرفه بر خودروهای آلمانی، صنایع فولاد و آلومینیوم اروپا. این وضعیت باعث شد که چین و اروپا بهطور موقت، بهدنبال ائتلافی گفتمانی برای دفاع از چندجانبهگرایی برآیند. با روی کارآمدن بایدن در سال ۲۰۲۱، انتظار میرفت رویکرد خصمانه واشینگتن به چین تعدیل شود، اما در عمل، استراتژی بایدن نه تنها تغییر نکرد، بلکه ساختارمندتر شد. ایالات متحده، با تشکیل ائتلافهایی نظیر Quad، AUKUS و تعمیق روابط با تایوان، پیام روشنی به پکن داد: مهار چین، دستور کار ثابت سیاست خارجی امریکاست.
در حوزه فناوری نیز ایالات متحده صادرات تراشههای پیشرفته، تجهیزات تولید نیمههادی و فناوریهای مرتبط با هوش مصنوعی به چین را ممنوع کرد. این سیاستها نه تنها چین، بلکه شرکتهای اروپایی فعال در زنجیره تأمین جهانی را نیز تحت تأثیر قرار داد. از سوی دیگر، واشینگتن با لابی گسترده تلاش کرد اروپا را نیز به مسیر محدودسازی چین بکشاند. در بسیاری موارد موفق هم بود: از ایجاد «سیاست کاهش ریسک» در بروکسل گرفته تا آغاز تحقیقات ضددامپینگ علیه صنایع چینی. این مهم با روی کار آمدن مجدد ترامپ و جنگ تعرفهها با شدت بیشتری در حال پیگیری است.
اقتصاد، بازیساز در هماوردی ژئوپلتیک
با وجود همه اختلافات، چین دومین شریک تجاری اتحادیه اروپاست. مبادلات اقتصادی طرفین در سال ۲۰۲۴ به بیش از ۸۵۰ میلیارد یورو رسید. اروپا به واردات مواد اولیه و کالاهای ارزانقیمت چینی نیاز دارد و چین نیز بازار پرظرفیتی همچون اروپا را نمیخواهد از دست بدهد، اما تنشها در حال سرریز به حوزههای اقتصادی هستند. اتحادیه اروپا تحقیقات ضددامپینگ علیه خودروهای برقی چینی را آغاز کرده و هشدار داده در صورت اثبات یارانههای غیرمنصفانه، تعرفههای سنگینی اعمال خواهد کرد. چین نیز تهدید به اقدامات متقابل کرده است.
بنابراین، اتحادیه اروپا در وضعیت دشواری قرار دارد. از یکسو، چین برای صنایع اروپا از خودروسازی تا داروسازی یک شریک حیاتی و بازار بیبدیل است. از سوی دیگر، جنگ اوکراین بار دیگر نشان داد که امنیت قاره، بدون چتر نظامی ایالات متحده شکننده است. این دوگانگی باعث شده سیاستگذاران اروپایی اغلب میان «منافع اقتصادی» و «همراستایی ژئوپلتیکی» گرفتار شوند.
مهمترین نقطه اختلاف، رویکرد چین به جنگ اوکراین است. هر چند پکن از آغاز جنگ، نقش «میانجی صلح» را تبلیغ کرده، اما نزدیکیاش به کرملین در اروپا با سوءظن نگریسته میشود. گزارشهای اطلاعاتی غرب از ارسال قطعات دوکاربردی چینی به روسیه حکایت دارند. اروپاییها هشدار دادهاند که اگر چین از خط قرمزها عبور کند، روابط دو طرف وارد مسیر پرهزینهای خواهد شد. چین در واکنش به این نگرانیها، با زبان دیپلماسی پاسخ داده است. سخنگوی وزارت خارجه چین در بیانیهای اعلام کرد: چین هیچگاه به هیچ طرفی در جنگ اوکراین سلاح نفرستاده و بهدنبال صلحی پایدار از مسیر گفتوگوست. در عین حال، رسانههای رسمی چین، امریکا را متهم میکنند که با دامنزدن به جنگ سرد جدید اروپا را از مسیر منافع اقتصادیاش با شرق دور میکند.
آیا دوران جدیدی آغاز شده؟
دیدارهای اخیر، نشانهای از تلاش متقابل برای کاهش تنش و یافتن نقاط مشترک است، اما کارشناسان معتقدند تا زمانی که جنگ اوکراین ادامه دارد و رقابت امریکا و چین ابعاد استراتژیک عمیقتری پیدا میکند، «اعتماد کامل» میان پکن و بروکسل یک هدف دوردست خواهد ماند. به نظر میرسد روابط آینده چین و اروپا، نه مبتنی بر «شراکت راهبردی» گذشته و نه خصومت آشکار، بلکه براساس منافع متقاطع، گفتوگوهای حسابشده و فاصلهگذاری ژئوپلتیکی شکل خواهد گرفت. پکن با درک شکافهای درونی اروپا و وابستگی مزمن کشورهای عضو به بازار چین، بهجای رؤیارویی مستقیم، سیاست «جذب از درون» را در پیش گرفته است، یعنی تمرکز بر روابط دوجانبه با کشورهای کلیدی مانند فرانسه، آلمان، ایتالیا و مجارستان بهجای گفتوگو با کل اتحادیه.
در مجموع، اروپا در یک بزنگاه تاریخی ایستاده است. رابطه با چین، همزمان میتواند موتور رشد اقتصادی باشد یا تهدیدی برای امنیت ژئوپلتیکی اروپا. در این میان چین نیز تلاش میکند نشان دهد که یک شریک جهانی مسئول است، اما نزدیکیاش به مسکو، این تصویر را با چالش روبهرو کرده است. آزمون بزرگ سیاست خارجی برای هر دو طرف تازه آغاز شده است.