کد خبر: 1296621
تاریخ انتشار: ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۰:۲۰
گفت‌وگوی «جوان» با محسن ردادی عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه
وقتی با خیریه‌ها صحبت می‌کنم، می‌گویند این حجم از کمکی که مردم می‌کنند، هیچ وقت در طول تاریخ نبوده و کسانی که مثلاً ۲۰ سال است در این حوزه کار می‌کنند، می‌گویند وقتی که ما یک فراخوان می‌زنیم برای کمک مردمی ظرف چند روز میلیارد‌ها تومان جمع می‌شود و این مردم واقعی هستند نه آن چیزی که در رسانه‌های اجتماعی گفته می‌شود
 سجاد آذری

جوان آنلاین: تبلیغات زیادی را در فضای مجازی می‌بینید که ایرانیان افرادی بی‌احساس‌اند و فقط به فکر کلاهبرداری از یکدیگر هستند و مهر و محبت خیلی وقت است که از جامعه ایرانی رخت بربسته است. در همین شرایط یک فاجعه اتفاق می‌افتد و انفجار عظیمی بخشی از بندر شهیدرجایی را تکان می‌دهد؛ اتفاقی که در نتیجه آن ده‌ها نفر کشته می‌شوند. در این شرایط مردمی که تبلیغ می‌شد از هم گسسته‌اند، تجزیه‌طلب، پان‌ترک، پان‌کرد و ... هستند به یک‌باره سره بزنگاه خودشان را می‌رسانند و از شمال تا جنوب همه دنبال این هستند که به هر شکلی همدردی کنند. البته یک عده از اپوزیسیون هم سعی می‌کردند این اتفاق را به هرشکل ممکن به سپاه، دولت و در مجموع نظام ربط دهند و حتی یکی از آنها توئیت می‌زند که تسلیت گفتن این اتفاق همراهی با نظام است، ولی مردم کار خودشان را انجام می‌دهند و مانند همیشه در لحظات حساس در میدان هستند. گفت‌وگوی «جوان»، با محسن ردادی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی این رفتار مردم ایران را در شرایط حساس مورد بررسی قرار گرفته است.

مردم چطور از مسیر این اختلاف‌افکنی‌ها رد می‌شوند و به این پختگی و وحدت می‌رسند؟ 
در این زمینه دو نکته وجود دارد که یک بخش آن به حوزه جامعه‌شناختی، درکی که از مردم وجود دارد و بازتابی که در رسانه‌ای اجتماعی اتفاق می‌افتد، برمی‌گردد، یعنی فهم و شناخت از مردم در رسانه‌های اجتماعی درک و فهم درستی نیست؛ یک بخشی از ویژگی‌های مردم در شبکه‌ها و رسانه‌های اجتماعی بازتاب پیدا می‌کند که معرف همه ویژگی‌های مردم نیست. یک مسئله سیاسی هم در رابطه با خود اپوزیسیون وجود دارد که چرا چنین مطالبی را منتشر و چرا اینگونه رفتار می‌کنند. 
از جنبه جامعه‌شناختی فهمی که از مردم در رسانه‌های اجتماعی بازتاب پیدا می‌کند فهم دقیق و کاملی نیست، یعنی وقتی مردم به رسانه‌های و شبکه‌های اجتماعی مراجعه می‌کنند، شاهدند که عموماً نقاط منفی بازتاب پیدا می‌کند. چیز‌هایی بازتاب پیدا می‌کند که قرار است نقاط منفی از زندگی مردم را نشان دهد. مثلاً اینکه فلانی دختر خود را در روز روشن کشت، قاپ‌زنی و دزدی یا منفعت‌طلبی در جامعه وجود دارد، اینکه آقای دایی تصادف کرده و بعد از تصادف عده‌ای ساعت وی را دزدیده‌اند و در مجموع اخباری از این دست خیلی مورد توجه شبکه‌های اجتماعی قرار می‌گیرد. تکرار این اخبار موجب می‌شود، فهمی از جامعه شکل بگیرد که مدعی است مردم ایران خیلی خودخواه و فرصت‌طلب هستند، روحیه جمعی ندارند و پایبند به اخلاق نیستند. 
این فهم ناقص و نادرست از زندگی واقعی مردم نتیجه اکتفا کردن به اخبار معدود و منفی است که مدام در شبکه‌ها و رسانه‌های اجتماعی منتشر می‌شود و چه بسا که عامدانه هم این خبر‌ها برجسته می‌شود. از طرف دیگر اخبار مربوط با رفتار‌های درست مردم خیلی در رسانه‌های اجتماعی مورد توجه قرار نمی‌گیرد. از این جهت می‌گویم شاید عامدانه باشد، یعنی یک کنترل بیرونی وجود دارد و عمداً رسانه‌ها یا کسانی که توان داغ‌کردن برخی هشتگ‌ها را دارند یا آنهایی که فالوور زیادی دارند بیشتر بر اخبار منفی تکیه می‌کنند، در حالی که وقتی شما در روابط اجتماعی و زندگی واقعی مردم جست‌و‌جو می‌کنید، مثلاً به به خیریه‌ها، انجمن‌های داوطلبی، بهزیستی سر بزنید و به جای اینکه به رسانه‌های اجتماعی استناد کنید، جا‌هایی که مردم به شیرخوارگاه‌ها کمک می‌کنند را ببینید، مشاهده خواهید کرد اوضاع کاملاً متفاوت است و آنجاست که می‌بینید مردم چقدر احساس دلسوزی و همبستگی دارند. قاعدتاً این اخبار خیلی در رسانه‌های اجتماعی بازتاب پیدا نمی‌کند، در حالی که بیشتر ویژگی‌های مردم آنجاست و در مواردی مانند فاجعه‌ای که در بندرعباس اتفاق افتاد و مردم برای کمک، خون‌دادن و اظهار همدردی پیوستگی نشان دادند و چقدر فهم و شناختی که از ویژگی‌های مردم در رسانه‌های اجتماعی وجود دارد، ناقص است. 

شاید در تمام دنیا نیز وضعیت مردم به همین شکل باشد. 
اتفاقاً جای دیگری که این همبستگی را نشان می‌دهد در آمار‌های جهانی و در بحث سرمایه اجتماعی است که به شکل پیوستگی اجتماعی خود را نشان می‌دهد. اینکه چقدر مردم در انجمن‌های داوطلبانه حضور دارند و چقدر کمک‌های خیریه انجام می‌دهند وضع ما در دنیا بد نیست. براساس بررسی‌هایی که نهاد‌های بین‌المللی در جا‌های مختلف انجام داده است از بانک جهانی گرفته تا نهاد‌های دیگری که روی موضوع سرمایه اجتماعی کار می‌کنند همه بررسی‌ها نشان می‌دهد که وضع ایران نه تنها بد نیست، بلکه جزء متوسط به بالای دنیا هستیم، ولی تصور عمومی که از رسانه‌های اجتماعی نشئت می‌گیرد، این است که مردم ایران همین چیزی هستند که عرض کردم، یعنی افرادی خودخواه، بدون مشارکت و فرصت‌طلب، ولی آن چیزی که مردم از رسانه‌ها می‌گیرند انطباقی با آمار‌های جهانی ندارد. وقتی با خیریه‌ها صحبت می‌کنم، می‌گویند این حجم از کمکی که مردم انجام می‌دهند، هیچ وقت در طول تاریخ نبوده و کسانی که مثلاً ۲۰ سال است در این حوزه کار می‌کنند، می‌گویند وقتی که ما یک فراخوان می‌زنیم برای کمک مردمی ظرف چند روز میلیارد‌ها تومان جمع می‌شود و این نشان می‌دهد که مردم خیلی دارند کمک می‌کنند و این مردم واقعی هستند نه آن چیزی که در رسانه‌های اجتماعی گفته می‌شود. 
پس این چیزی که در رسانه‌ها و مخصوصاً از سوی اپوزیسیون گفته می‌شود، چه دلیلی دارد؟
واقعیت این است که اپوزیسیون به شکل موجودات مسخ‌شده‌ای درآمده که دیگر ویژگی‌های انسانی از وجود آنها رخت بربسته است. ببینید یک انسان متعادل انواع و اقسام احساسات را دارد؛ حس شادی، غم، همدردی، سوگواری، خشم، نفرت و ... را به شکل متعادل یا متناسب داراست، ولی اپوزیسیون با هواداران خود کاری کرده که تبدیل به ماشین‌های خشم و نفرت شده و دیگر هیچ‌گونه احساسات انسانی در اینها وجود ندارد، یعنی برای آنها قابل تصور نیست که غیر از این خشم و نفرتی که تمام وجود ما را گرفته، می‌توانیم یک حس همدردی هم داشته باشیم، بلکه حتی یکی از این برانداز‌ها در توئیتر نوشته بود، حالم به هم می‌خورد از این پیام‌های تسلیتی که مدام بین افراد جابه‌جا می‌شود، اگر شما تسلیت می‌گویی، ولی قائل به براندازی و دشمنی با جمهوری اسلامی نیستی، این تسلیت گفتن هیچ ارزشی ندارد. 
این افراد دیگر نمی‌توانند احساسات انسانی که اتفاقاً همین‌ها معیار انسان بودن ماهاست و باید به شکل متعادل آنها را داشت، درک کند. شب عید یا یلدا می‌شود آن را تحریم می‌کنند و می‌گویند نباید شادی کنیم، وقتی تیم ملی می‌برد، می‌گویند کسی که شادی می‌کند خائن است و شما فقط باید به مبارزه و براندازی فکر کنید، خب این تبلیغات موجب می‌شود کسانی که دل به این جریان داده‌اند، کم‌کم از آن احساسات انسانی تخلیه و تبدیل به ماشین‌های نفرت می‌شوند. برهمین اساس هم شروع به تحلیل‌کردن جامعه می‌کنند و جامعه را در اینطور موارد سرزنش می‌کنند. 
رئیس‌جمهور در یک حادثه‌ای از دنیا می‌رود، اینها شروع می‌کنند با همان حالت خشم، نفرت و تمسخر رفتار کردن. تمام جامعه جهانی از اتفاقاتی که در فلسطین می‌افتد و خیلی بعید است که کسی اندکی حس انسانی در وجودش باشد این حوادث فلسطین را ببیند و متأثر نشود، ولی اینها مانند سنگ و صخره هیچ چیزی جز نفرت ندارند و نه تنها از فلسطین حمایت نمی‌کنند، بلکه می‌گویند، چون ما با جمهوری اسلامی مبارزه می‌کنیم و جمهوری اسلامی هم از فلسطین دفاع می‌کند ما هم علیه کودکان فلسطینی و در کنار اسرائیل می‌ایستیم و اینگونه تبدیل شده‌اند به سربازان بی‌جیره و مواجبی که انسانیت را کنار گذاشته و تبدیل به ماشین شده‌اند و برهمین اساس هم وقایع را تحلیل می‌کنند. 

آنها این رفتار را نوعی واکنش سیاسی می‌دانند. 
اتفاقاً این خطر، خطر سیاسی نیست، بلکه یک اعلام هشدار نسبت به این است که اپوزیسیون و ایده‌هایی که دارد شما را از انسانیت خالی می‌کند و به نام انسانیت باید از اپوزیسیون فاصله گرفت. شما حتی اگر می‌خواهید با جمهوری اسلامی هم مقابله کنید باید مراقب باشید که دارند چه بلایی سرت می‌آورند و داری انسانیت خود را فراموش می‌کنی. نه تنها دیگر انسان شادی نیستی، بلکه انسانی نیستی که همدردی و دلسوزی داشته باشد. اینها دارد از وجود تو رخت برمی‌بندد و سؤال این است که حواست هست چه بلایی دارند سرت می‌آورند. هرچند اینها اقلیت هستند و درصد این افرادی که عمدتاً در توئیتر هم فعالیت دارند درصد خیلی کمی از کل جمعیت جامعه ایرانی است، در حالی که جامعه ما جامعه‌ای واقعاً انسانی است و انسانیت در آن زنده است؛ دلسوزی دارد، یک جا‌هایی ناراحت می‌شود و یک جا‌های خشمگین و عصبانی و حتی ممکن است به خیابان‌ها بیایند اعتراض هم کنند، ولی در کنار آن شادی و دلسوزی‌اش را هم دارند و همه اینها را به شکل متعادل دارد، ولی افرادی که رفتار‌های آنچنانی مخصوصاً در توئیتر دارند افراد خیلی کمی نسبت به جامعه ایرانی هستند که بیشتر از اینکه آنها را در دنیای واقعی ببینیم در دنیای مجازی می‌بینیم. 

اگر بخواهیم وجه تمایزی بین جامعه ایرانی و جامعه فضای مجازی پیدا کنیم، چطور مردم می‌توانند تشخیص دهند، این پیامی که الان می‌آید واقعی است یا نه؟
من لزوماً نمی‌گویم اینها روبات هستند، ولی اگر بخواهیم واقعیت مردم را ببینیم نباید در دنیای مجازی غرق شویم و همه ارتباطات خودمان را در فضای مجازی خلاصه نکنیم. آدم‌هایی که جنس براندازی دارند معمولاً افرادی هستند که با دنیای واقعی قطع ارتباط کرده‌اند و به شدت همه روابط آنها محدود شده به دایره براندازه‌هایی که در فضای مجازی هستند، هر حرف مخالفی را هم که بشنوند، بلاک می‌کنند. گوش آنها در یک حباب و «اتاق پژواک» به قول اصلاحات ارتباطاتی‌ها گیر افتاده بنابراین این افراد باید ارتباطات واقعی خود را بیشتر کنند و بیشتر در جامعه بیایند، با طیف‌های بیشتری از مردم ارتباط برقرار کنند و براساس نگاه‌های سیاسی خودشان را از ارتباط با مردم محروم نکنند. افراد در کنار اینکه نباید به فعالیت‌های مجازی اکتفا کنند، همچنین باید مخالفان خودشان را هم بپذیرند و با آنها هم صحبت کرده و تعامل داشته باشند و این موجب می‌شود یک سویه و یک جانبه نباشند. 
نکته دیگر اینکه باید به همه احساسات انسانی اجازه بروز و ظهور بدهند و این چیزی است که اپوزیسیون خیلی از آن وحشت دارد و می‌خواهد مردم را تبدیل به یکسری ماشین‌های بی‌روح کند. بر همین اساس می‌گویند مثلاً شما نباید الان ناراحت شوید یا الان نباید شاد باشید. خب انسان هم شادی دارد و هم غم، ولی آنها عبارت‌هایی مانند این استفاده می‌کنند که شادی شما وقتی است که جمهوری اسلامی براندازی شده باشد و تا وقتی که جمهوری اسلامی است شما نباید شاد باشید. من دقیقاً اینجا رد پای منافقین را می‌بینم وقتی که سال ۶۷ در عملیات مرصاد شکست خوردند رجوی جمله‌ای را گفت که شبیه همین بود. او گفت تا زمانی که جمهوری اسلامی وجود دارد شما نباید حتی روابط خانوادگی داشته باشید، بنابراین یک نوع طلاق ایدئولوژیک و سازمانی در همان مجلس جاری شد، یعنی یک سینی آوردند و تمام حلقه‌های ازدواجی که دست زنان و مردان بود را جمع‌آوری کردند و از آن زمان در کمپ اشرف بین بخش زنان و بخش مردان جدایی انداختند و بچه‌ها را هم از خانواده‌ها گرفتند و گفتند از امروز به بعد فقط هدف شما از زندگی مبارزه است؛ خانواده، زن و شوهر ندارید و فقط تنها چیزی که دارید، مبارزه است. 

الان هم این تئوری از منافقین وارد اپوزیسیون شده است؟
به شکل مستقیم یا غیرمستقیم این تئوری وارد اپوزیسیون شده و هرچند ممکن است شما ردپای منافقین را پیدا نکنید، ولی ایده همان ایده منافقین است و نشان می‌دهد که چقدر منافقین بین اپوزیسیون نفوذ دارند و کاملاً دارد این افراد را تبدیل به افرادی بی‌عاطفه می‌کند. بنابراین جا‌هایی که ما‌ها را از احساسات و ارتباطات انسانی تخلیه می‌کند دقیقاً جا‌هایی است که باید متوجه شویم که این پیام، پیام نادرستی است و در مسیر انسانیت‌زدایی از ماست و واقعیت این است کسانی که در دنیای واقعی زندگی می‌کنند، اینگونه نیستند. اکنون گروه‌های زیادی در کشور کار خودشان را بدون حاشیه جلو می‌برند. گروه‌های محیط‌زیستی دغدغه‌های محیط‌زیستی خود را دارند، دل‌شان واقعاً برای محیط‌زیست می‌سوزد، کسانی که تشکل‌های اجتماعی دارند برای رفع آسیب‌های اجتماعی فعالیت می‌کنند و اینها گروه‌های واقعی مردم هستند که برای رفع آسیب‌های اجتماعی می‌کوشند و اصلاً هم دنبال براندازی و ... نیستند، هدف خود را پیدا کرده‌اند و گفته‌اند که ما می‌خواهیم جامعه را بهتر کنیم و در همین چارچوب جمهوری اسلامی دارند، فعالیت می‌کنند. گروه‌های دیگر هم همین‌طور هستند و دارند زندگی و کسب درآمد می‌کنند و خوش می‌گذرانند، چون انسان هستند و انسانیت در وجودشان همچنان باقی است. 

این اتفاق چه پیامی برای دولت دارد و دولت باید چه درسی از آن بگیرد؟
ببینید خیلی از وقت‌ها دولت‌ها نیز تحت تأثیر فضای مجازی قرار می‌گیرند، یعنی احساس می‌کنند بازتابی که عرض کردم در فضای مجازی نشان داده شود که جامعه از هم گسیخته، مردم به هم بی‌اعتماد هستند و یک نوع رزایل اخلاقی بر مردم حاکم است، احساس می‌شود گاهی اوقات در برخی از دولتمردان تأثیر می‌گذارد و نگاه‌شان به مسئولیت متناسب با این فضاست، در حالی که رهبر انقلاب اصلاً چنین تصوری ندارند و در پیام‌شان به رغم دردناک بودن فاجعه بندر شهید رجایی به نکته‌ای اشاره می‌کنند که همدردی مردم، صف‌های طولانی که برای کمک تشکیل دادند و مواردی از این دست را مورد توجه قرار می‌دهند و این یعنی مردم قابل اعتماد و بزرگی هستند و باید در محاسبات ما به حساب بیایند و مردم را مشارکت داد، مردم آنقدر ارزشمند و توانمند هستند که باید در حاکمیت مشارکت داده شوند. پیام این اتفاق برای مسئولان و دولتمردان این است که مردم را حساب بیاورید و در حاکمیت و اداره کشور مشارکت بدهید و فقط اینگونه نباشد که مردم در زمان رأی‌گیری و صندوق‌های رأی مشارکت داشته باشند، بلکه در طول ایام اداره کشور صدای مردم را بشنوید، برای حل مشکلاتی که مردم بیان می‌کنند بکوشید و خیلی تحت تأثیر فضای مجازی قرار نگیرید که مردم غیرقابل اعتماد هستند. مردم خیلی هم‌بستگی دارند و می‌شود به پیشتیبانی همبستگی مردم خیلی از پروژه‌های ملی جدی را جلو برد اگر نگاه شما این باشد که مردم واقعاً این مقدار توانمند هستند حتماً یکسری از پروژه‌های ملی را که نیازمند جامعه امروز ماست و مسئولان با ترس اینکه نکند مردم همراهی نکنند این پروژه‌های ملی را آغاز نمی‌کنند، آغاز می‌کردند. مردم وقتی که ببینند پروژه ملی است مانند وقتی که در پروژه ملی دفاع مقدس یا پروژه ملی دفاع از حرم شرکت کردند در هر پروژه ملی اقتصادی دیگر نیز اگر به آنها اعتماد شود مشارکت می‌کنند. به نظرم مهم‌ترین پیام اتفاق اخیر این است که آقایان مسئول از این ظرفیت و سرمایه اجتماعی مردم استفاده کنید و تصور نکنید که مردم کلاً از نظام، انقلاب و ایران بریده‌اند و شما نمی‌توانید از این ظرفیت بهره ببرید.

برچسب ها: حادثه
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار