جوان آنلاین: بازداشت مجرم سابقهدار که با گروگان گرفتن زنی در غرب تهران قصد فرار از دست پلیس را داشت، مشخص کرد او از فروشندگان معروف مخدر گل است که با خرید یک خطتلفن ۵ میلیارد تومانی کسب و کار خوبی به راه انداخته است.
چند روز قبل مأموران پلیس در حال گشتزنی در یکی از خیابانهای غرب تهران به خودروی سواری عبوری که به جز راننده، مردی جوان سوار آن بود، مظنون شدند و از راننده خواستند توقف کند. راننده، اما بدون توجه به درخواست پلیس با فشار روی پدال گاز از محل دور شد برای همین خیلی زود عملیات تعقیب و گریز به جریان افتاد. این عملیات ادامه پیدا کرد تا اینکه مأموران موفق شدند خودرو را متوقف کنند. همزمان راننده و سرنشین پیاده شدند و در دو جهت مخالف فرار کردند. راننده در حالی که چاقویی به دست داشت تلاش کرد خودروهای عبوری را متوقف کند که در این بین خودروی کوییک عبوری که رانندهاش زنی جوان بود با دیدن مرد چاقو به دست مجبور به توقف شد، بنابراین متهم خیلی زود سوار خودرو شد و با تهدید راننده را مجبور به حرکت کرد.
زن جوان که به شدت ترسیدهبود، مسافت زیادی طی نکردهبود که خودش را از خودرو به بیرون پرتاب کرد، بنابراین مأموران فرصت پیدا کردند متهم را بازداشت و راننده زخمی را به بیمارستان منتقل کنند. مأموران در بازرسی از خودروی متهم ۶ گرم مخدر گل کشف کردند. متهم ۲۷ ساله که سجاد نام دارد به دستور بازپرس شعبه دهم دادسرای امور جنایی برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.
گفتوگو با متهم
سجاد گفته شده که از مجرمان سابقهدار هستی.
بله. قبلاً چهار باربه اتهام سرقت منازل بازداشت شده بودم.
انگار الان جرمت سنگینتر هم شدهاست.
بله. علاوه بر فروش مواد مخدر گروگانگیری هم به جرمم اضافه شدهاست.
چرا شیوهات را عوض کردی؟
فکر میکردم از فروش مواد پول بیشتری گیرم میآید و دیگر دستگیر نمیشوم.
در این باره بیشتر توضیح بده.
آخرینبار که به زندان افتاده بودم، تصمیم گرفتم فروش مخدر گل را شروع کنم. وقتی به جرم سرقت به زندان میافتادم باید رد مال میکردم و برای تهیه پول رد مال هم باید دوباره دزدی میکردم، اما در زندان فهمیدم که مواد مخدر رد مال ندارد. بعد از مشورت با چند نفر در زندان تصمیم گرفتم شیوهام را عوض کنم. یکی از بچههای زندان گفت مجرمی را میشناسد که حاضر است خط تلفنش را ۵ میلیارد تومان بفروشد. مشتریهای زیادی به آن خط زنگ میزدند و سفارش میدادند که قبول کردم و آن خط را خریدم.
گفته شده که خودت تولیدکننده گل هستی. درست است؟
بله. وقتی از زندان آزاد شدم به شهرمان رفتم و مزرعه پرورش مخدر گل خریدم و شروع به تولید کردم. بعد هم مشتریان مدام زنگ میزدند و سفارش میدادند. سفارشها را به دست مشتریها در شهرهای مختلف میرساندم و در حال پول درآوردن بودم و حسابی کسب و کارم رونق داشت تا اینکه بازداشت شدم.
درباره روزی که دستگیر شدی هم توضیح بده.
آن روز برای یکی از مشتریها در شرق تهران مواد آورده بودم. وقتی مواد را به دستش رساندم، از من خواست او را به غرب تهران برسانم و پول را با عابربانک به کارتم میزند. به او گفتم کلاً نقد کار میکنم و گردش حساب ندارم. اگر پلیس گردش حساب را بررسی کند، گرفتار میشوم که خواست او را به خانهاش برسانم تا پول نقد بدهد. در حال عبور بودیم که مأموران به ما مظنون شدند و ما را تعقیب کردند و بازداشت شدم.
مواد را چطور به شهرهای مختلف میبردی؟
مواد را در گلهای واقعی جاساز میکردم. مثلاً در خاک گلدان جاساز میکردم.
چرا آن زن را گروگان گرفتی؟
من فکرش را هم نمیکردم به این راحتی دستگیر شوم. مأموران ما را دنبال کردند. من پشت فرمان بودم و پلیس هم دنبالمان میکرد. وقتی توقف کردم هر دو پیاده فرار کردیم و من فکر کردم با گروگان گرفتن یک خودروی عبور میتوانم از دست پلیس فرار کنم، اما این طور نشد و دستگیر شدم.
پس این بار هم مثل سرقت منزل شانس با تو یار نبود و گرفتار شدی؟
بله همینطور است. کار خلاف آخر و عاقبت ندارد و آدم خلافکار دیر یا زود گرفتار پلیس میشود.