جوان آنلاین: سفر اخیر خالد بنسلمان، وزیر دفاع عربستان سعودی به تهران را میتوان نقطه عطفی در روند عادیسازی روابط میان دو قدرت منطقهای خاورمیانه دانست. این دیدار نه تنها در چارچوب احیای روابط دوجانبه پس از سالها تنش انجام شد، بلکه حامل پیامهای مهمی در خصوص تغییر رویکردهای امنیتی و راهبردی در منطقه بود. بررسی ابعاد سیاسی و امنیتی این سفر، منافع متقابل، پیامدهای منطقهای و چالشهای حائز اهمیت است.
روابط ایران و عربستان سعودی، طی چهاردهه گذشته، همواره با نوسانات مختلفی همراه بوده است. پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، این روابط وارد فاز رقابتی شد و رقابتهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ژئوپلیتیک میان دو کشور، اغلب باعث تنش و تقابل در صحنههای منطقهای و بینالمللی شد. قطع روابط دیپلماتیک در سال ۲۰۱۶ نقطه اوج تنشها بود. با این حال، روند گفتوگوهای مختلف و متوالی در بغداد، با میانجیگری عراق و حمایت چین، زمینه را برای ازسرگیری روابط در سال ۲۰۲۳ فراهم کرد. به این ترتیب، امضای توافق احیای روابط دیپلماتیک در پکن، آغازگر فصلی دوباره در روابط تهران و ریاض شد، فصلی که سفر اخیر وزیر دفاع عربستان به ایران، آن را وارد مرحلهای اجراییتر و راهبردیتر کرده است.
حضور وزیر دفاع عربستان در تهران، بهویژه در شرایطی که منطقه درگیر بحرانهای چندلایهای از جمله جنگ غزه، تنش در دریای سرخ، حضور ایالات متحده امریکا و تجاوز به یمن است، حامل پیامهایی چندلایه است:
اول، این سفر، نشانهای از عزم جدی برای تعمیق روابط امنیتی است. دیدار خالد بن سلمان، با مقامات ارشد ایرانی از جمله وزیر دفاع و دبیر شورای عالی امنیت ملی، نشان از تمایل دو طرف برای ورود به فاز همکاریهای دفاعی و امنیتی دارد، امری که در سالهای اخیر بیسابقه بوده است.
دوم، این سفر از نظر تلاش برای مدیریت بحرانهای منطقهای اهمیت دارد. جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی، به عنوان بازیگران کلیدی در منطقه خاورمیانه و به ویژه تحولات یمن، لبنان، سوریه و اکنون غزه، نیازمند گفتوگو برای جلوگیری از گسترش بحرانهای مختلف منطقهای هستند. بنابراین، به نظر میرسد یکی از اهداف این سفر، یافتن نقاط مشترک برای مدیریت این بحرانها بوده است.
سوم هم اینکه این سفر، پاسخ به فشارهای بینالمللی است. درحالی که ایالات متحده خواهان انزوای منطقهای ایران بوده، نزدیکی تهران و ریاض، نوعی بازتعریف در الگوهای همپیمانی منطقهای است. این امر میتواند وزن چینیها و دیگر قدرتهای همسو با دو کشور را در هندسه امنیتی خاورمیانه تقویت کرده و نقشآفرینی امریکا و متحدان فرامنطقهای آن را به چالش بکشد.
محتوای مذاکرات و محورهای توافق
هرچند جزئیات محتوای مذاکرات میان وزیر دفاع عربستان و مقامات ایرانی رسانهای نشده، اما نشانههایی از محورهای اصلی این گفتوگوها را میتوان در مواضع رسمی و گزارشهای غیررسمی میان مقامات دو کشور مشاهده کرد، شامل: ۱) امنیت دریایی در خلیج فارس و دریای سرخ که با توجه به تشدید حملات ایالات متحده به انصارالله و پاسخهای متناسب آنها، مسئله امنیت دریایی از اولویتهای مشترک دو کشور است. ایران و عربستان میدانند، بیثباتی در مسیرهای کشتیرانی، مستقیماً بر اقتصاد و امنیت ملی هر دو کشور اثر میگذارد، ۲) یمن و نقش انصارالله: پایان دادن به منازعه در یمن، یکی از اولویتهای ریاض در سالهای اخیر بوده است. عربستان به خوبی دریافته، بدون گفتوگو با تهران که تأثیر قابلتوجهی بر جنبش انصارالله دارد، صلح در یمن دست نیافتنی خواهد بود، ۳) موضوع فلسطین و جنگ غزه: سفر وزیر دفاع عربستان به تهران در حالی انجام شد که تهاجم ددمنشانه اسرائیل علیه غزه در جریان است. به این ترتیب، احتمالاً دو طرف درباره لزوم پایان فوری جنگ، جلوگیری از گسترش آن به دیگر جبههها (از جمله لبنان) و نحوه مواجهه با سیاستهای امریکا و اسرائیل در منطقه گفتوگو کردهاند.
تأثیرات منطقهای: نظم نوین یا موازنه موقت؟
این سفر همچنین میتواند، بهعنوان بخشی از تلاشهای دو کشور برای ایجاد نوعی «ثبات مسلحانه» یا «موازنهسازی فعال» در منطقه دیده شود. در حالی که هنوز برخی بیاعتمادیها، رقابتها و تضاد منافع وجود دارد، اما بازیگران اصلی خاورمیانه به این نتیجه رسیدهاند که استمرار تنش، هزینههای نامطلوبی خواهد داشت.
این در حالی است که چین، بهعنوان میانجی آشتی ایران و عربستان، از نفوذ فزاینده خود در خاورمیانه برای تضعیف نقش امریکا بهرهبرداری میکند. نزدیکی تهران و ریاض، به رهبری پکن، پیام روشنی برای غرب دارد: نظم منطقهای در حال تغییر است. همچنین، فرصتهای اقتصادی مشترک، محرک این مهم نیز بودهاند. چشماندازهای توسعه اقتصادی در قالب «چشمانداز ۲۰۳۰» عربستان و «برنامههای توسعهای ایران»، مستلزم کاهش تنشها از یک سو و جذب سرمایهگذاری خارجی از سوی دیگر است. امنیت منطقهای پیششرط تحقق این اهداف است.
با وجود همه این تحولات مثبت، نباید از دشواریهای پیشرو غافل شد. تفاوت دیدگاهها در لبنان، سوریه و همچنین در سطح برخی نخبگان سیاسی دو کشور، از جمله مهمترین موارد هستند.
نزدیکی دو کشور به همدیگر را میتوان تبلور نوعی «دیپلماسی واقعگرایانه» در منطقه دانست، رویکردی که منافع ملی، ثبات و توسعه را ترجیح میدهد. اگرچه مسیر پیش رو همچنان خالی از چالش نخواهد بود، اما این رخداد میتواند سنگبنای شکلگیری ترتیبات امنیتی جدید در خلیج فارس و خاورمیانه باشد، ترتیباتی که بر گفتوگو، موازنه و همکاری استوار است.