جوان آنلاین: اثری که هم اینک در معرفی آن سخن میرود، دومین مجلد از سهگانه «رضانام تا رضاشاه» است که به بازخوانی مستند زندگی «رضاخان سوادکوهی» پرداخته است. این دست پژوهشها در شرایطی که رسانههای محورغربی/عبری/عربی در صدد وجاهت بخشی به کودتای اسفند ۱۲۹۹ و پایهگذار سلسله پهلوی هستند، بس مهم و ضرور مینماید. این تحقیق از سوی هدایتالله بهبودی انجام شده و مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، به انتشار آن همت گماشته است. تارنمای ناشر در بازنمایی موضوع این کتاب و اهمیت آن در سپهر تاریخ پژوهی ایران امروز، به نکات پی آمده اشارت برده است:
«مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، در یکی از جدیدترین آثار خود، کتاب رضاخان تا رضاشاه را، به قلم هدایتالله بهبودی منتشر کرد. بهبودی بر این باور است که این بازه زمانی مهم تاریخ ایران، پیش از آنکه وابسته به فردی، چون رضاخان میرپنج، رضاخان سردارسپه، یا رضاخان رئیس الوزرا باشد، موقوف به کار انداختن سیاستهای انگلیس پس از جنگ جهانگیر است. به همین خاطر است که در این دوره، حاکمان منطقهای، در واقع بازیگر نظم سیاسی جاگیر شده در این مناطق بودند، نه بیشتر. بهبودی در اثر تازه خود، به بررسی زندگی و کارنامه رضاخان پهلوی، سردارسپه فعلی، در دوره وزارت جنگ (۱۳۰۰ تا ۱۳۰۲) پرداخته است. از آنجا که ریشه شکلپذیری زندگی رضاشاه در دوره وزارت جنگ صورت گرفت، این کتاب زمینههای فهم اقدامات بعدی رضاشاه در دوره رئیسالوزرایی و سپس پادشاهی را فراهم میکند. در این کتاب جدید توضیح داده میشود انگلستان پس از کودتای سوم اسفند، قرارداد ۱۹۱۹ را به شکل تازهای به اجرا درآورد: نه بهدست مستشاران نظامی و مالی انگلوساکسون، بلکه با نقشپذیری عامل نظامی کودتای ۱۲۹۹ یعنی رضاخان سردارسپه و از جیب بدنه ملت ایران. نماد این سیاست، در تأسیس ارتش یکپارچه دیده میشود. اما بنیانگذاری سازمان نظامی مستقل و متمرکز، این خواست ضروری و دیرین ایرانیان پس از جنگهای ایران و روس، دو روی آشکار و پنهان دارد. چهره آشکار، در تلاش دولتهای پساکودتا و حمایت مجلس چهارم مشاهده میشود. رجال وطنخواه و سیاستورزان استقلالطلب، تشکیل قشون متحدالشکل را زمینه رهایی ایران از دخالتهای انگلیس و شوروی میدانستند. از اینرو در تصویب قوانین، اختصاص بودجه، دریافت قرضه، تحدید رفتارهای غیرقانونی رضاخان و هرآنچه میتوانست به پایهگذاری و گسترش ارتش ملی بینجامد، کوشیدند. نیتشان خیر بود. چهره پنهان این موضوع، کمین انگلیس پشت وزارت جنگ و وزیر زیادهخواهش، رضاخان سردارسپه بود. انگلیس میدید ارتش نوپدید ایران و فرمانده حرفشنوی آن، توان ایفای نقشی را دارد که میباید با سرپرستی مستشاران نظامی و وامهای آن کشور در ایران اجرا میشد: جلوگیری از نفوذ کمونیسم و ایجاد امنیت برای بنگاههای اقتصادی انگلیس، بهویژه شرکت نفت جنوب. از این رو استعداد سفارتخانه خود را، صرف هموار کردن مسیر رضاخان سردارسپه، برای رسیدن به قدرت بیشتر کرد. نیتشان شر بود. ایران، سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۲ را با یک هدف و دو نیت سپری کرد، اما در آبان ۱۳۰۲، زمانی که رضاخان به رئیسالوزرایی ارتقا یافت، روشن شد نیت شر، نیت خیر را بلعیده است و از این طریق، راه برای اقدامات بعدی باز شد...».