جوان آنلاین: با رسیدن نهضت مقاومت اسلامی با محوریت انقلاب اسلامی، به مقطع حساس کنونی و پس از تحولات طوفان الاقصی، دشمنی که به نقطه بسیار بی بازگشت رسیده است هرگونه تلاشی برای بقا و نیز دستاوردسازی جهت حفظ روحیه و نیز انسجام فروپاشیده درونی خود مینماید. درست است که سرمایههای بیبدیل همچون سید حسن نصرالله، اسماعیل هنیه و شهید نیل فروشان از میان ما رفتهاند، اما آن چه از رفتار دشمن عیان است و نیز گزارشهای میدانی و بعضاً گزارشهای خود او نشان میدهد، خسارت بسیار سنگینی نیز بر پیکره از درون توخالی اش وارده شده است. حمله به سفارتخانه، کشتار بیسابقه کودکان و غیرنظامیان و تحمل بایکوت شدن در مجامع بینالمللی حتی توسط برخی دولتهای غربی، مسائلی نبود که تا سالهای پیش اسرائیل به راحتی از کنار آنها عبور کند و سعی میکرد با زیرکی به این جوانب جنگ نیز دقت نماید و اصطلاحا عرصه سیاسی را برای مشروعیت زایی خود، نیز، کنترل نماید.
حال در این شرایط حساس و در این جنگ ترکیبی و همچنین پیچیده، همانطور که از ویژگی جنگ ترکیبی برمیآید؛ دشمن صهیونیستی و رسانههای حامی آن افکار عمومی را نیز علاوه بر قوای نظامی جبهه حق، برای تضعیف این جبهه نشانه گرفتهاند.
در اینجا میخواهیم به یکی از پیچیدهترین محورهای عملیات روانی دشمن به خصوص در یک سال گذشته و بعد از طوفان الاقصی، اشارهای داشته باشیم.
ساختن چهرهای محافظه کار و ترسو، غیر انقلابی و غیر جهادی ازام القرای محور مقاومت یعنی نظام جمهوری اسلامی، محوری است که در دستور کار رسانههای بیگانه در خلال این جنگ تمام عیار قرار گرفته بود. امروز بعضاً از زبان افرادی که هیچ شکی در دلسوزی آنها برای انقلاب نیست، این محور عملیات روانی منجر به تضعیف جبهه مقاومت میشود. بعد از شهادت سید حسن نصرالله، این مسئله به شدت بالا گرفت و دوگانهای از انقلابیهای جهادی در مقابل به اصطلاح محافظه کار، شکل داده شد. با این محور عملیات روانی قرار بود در میان بدنه جریان انقلاب، عدم جنگ نظامی با اسرائیل به معنای محافظهکاری فرماندهان توصیف شود، اما در میان بدنه طیف عادی جامعه با صحنه گردانی جریان ضد انقلاب، برنامه این است که شخص رهبر انقلاب متهم به خالی کردن پشت جبهه مقاومت شود. گزارهای که صراحتاً با ادبیاتی از سوی جریان ضد انقلاب در میان جامعه مطرح میشود که اگر کسی ایشان را نشناسد، آنها را با پیشکسوتان جهاد اشتباه گرفته که تا به حال جمهوری اسلامی جلوی جهادگری آنها را در مقابل نظام سلطه گرفته بود!.
در بعضی مواقع این محور عملیات روانی توسط مجریان بدنام آن به قدری نخنما شده که کسانی که جملات تاریخی آنها در وطن فروشی، واگذار کردن مزیتهای نسبی جبهه انقلاب در محور مقاومت و استکبار ترسی آنها، در ذهن مردم هنوز به یادگار است؛ رهبر انقلاب و نظام اسلامی و تصمیم گیران آن را به ترس از اسرائیل و عدم جنگ نظامی متهم میکنند! اینجاست که میخواهیم به مقولهی «مرجعیت زدایی» از رهبر انقلاب و راس هرم فرماندهی نظام اسلامی و جبهه مقاومت، بپردازیم.
هدف اصلی دشمن مرجعیت زدایی از قوای تصمیم گیر و در راس آنها ولایت فقیه است
اینکه بسیاری از نخبگان و دلسوزان همسو با انقلاب، رهبر انقلاب را نوک قله عملیات روانی دشمن معرفی میکنند؛ از سوی افراد کوته بین باور نمیشود. اما مشاهده میکنیم که دشمن حتی حاضر است بر خلاف گفتمانی که به نفعش میباشد و صرفاً برای رد کنشگری رهبر انقلاب، موضوعاتی را مورد تبلیغ قرار دهد. اینکه رسانههای وابسته به نظام سلطه، رهبر انقلاب و نظام اسلامی را به تنها گذاشتن مقاومت متهم میکنند؛ در نگاه افراد تیزبین لطیفه مضحکی میباشد، اما واقعیت غیر قابل انکار است که امروز میتوان با جستجوی ساده در فضای مجازی و توسط فعالان این جریان کفر و باطل آن را به وضوح دید. البته این محور عملیات روانی با عملیات وعده صادق ۲ موقتا غیرفعال شده است. اما از دستور کار خارج نشده و قطعا برای اجرای مجدد، برنامه ریزی میشود؛ و گرنه چه کسی در این شک دارد که رسانههایی همچون اینترنشنال یا بی بی سی، با گفتن این گزاره عملاً گویی ایران را به حمایت تمام عیار (به فرض که تنها گذاشتن این جبهه از سوی ایران واقعیت داشته باشد) از مقاومت دعوت میکنند؟! انکار و رد رهبر انقلاب به قدری برای ایشان مهم است که حتی فکر نمیکنند که این خط عملیات روانی، خود میتواند به راحتی ضد گفتمان سازش طلبی مطلوب آنها که در کشورهای اسلامی مثل ایران ترویج میکنند، عمل کند. گو اینکه بزدلان و حتی مزدوران صهیونیستی مستقر در این رسانهها، فعالان و پیشکسوتان جهاد بودند و جمهوری اسلامی سازش کار!
اما در فضای رسانهای داخلی، هستند انبوه مردم و حتی نیروهای انقلاب که شکی در خیرخواهی و دلسوزی ایشان نیست؛ اما گزاره و پیش فرض غلطی که «مسئولان همیشه در حال نوشاندن جام زهر به رهبر انقلاب هستند»، ایشان را به کنش و واکنشی وادار میکند که عملاً تکمیل کننده همان محور عملیات روانی دشمن است. بله رهبر انقلاب پاسخگوی تک تک اشتباهات کوچک و بزرگ و یا عملکردهای ریز و درشت سطح کشور نیست. اما اگر استراتژی کشور در سطح کلان نیز در دست رهبر انقلاب نباشد، علاوه بر اینکه تبیینی اشتباه از واقعیت است، قدرت مدیریت ایشان و نیز ساختار نظام اسلامی را زیر سوال اساسی برده میشود.
استراتژی نظامی را به اهلش واگذاریم
افرادی که کل تجربه نظامی و امنیتی آنها شرکت در دوره آموزشی سربازی بوده و یا شاید حتی همان را هم نگذراندهاند، باید بدانند که فن نظامی و اصول حاکم بر مدیریت جنگ، تکنیکهای خاص خود را دارد. ما در جنگ تمام عیار با اسرائیل هستیم. به فرمودهی رهبر انقلاب «ما در انجام این وظیفه (جنگ با اسرائیل)، نه تعلّل میکنیم، نه شتابزده میشویم».
بر عهده ما نیروهای پایبند به انقلاب و اصطلاحا هسته سخت طرفدار انقلاب است که به جای اینکه از سر خیرخواهیِ اشتباه، تصویر نادرست از انقلاب و کشور، برای خودمان و سایر اقشار جامعه مخابره نماییم، اتفاقا وظیفه خود را در جایگاهی که هستیم به درستی انجام دهیم. وظیفه روشنگری و تبیین نقاط قوت جبهه مقاومت و نقاط ضعف رژیم موقت و رو به زوال صهیونیستی، مسئله شعاری نبوده بلکه امر واجبی مبتنی بر واقعیتهای میدانی است که باید توسط فعالان رسانهای و دلسوزان انقلاب برای سایر آحاد جامعه انجام شود. اما وقتی تحلیلگر رسانهای و تبیینگر عرصه جهاد نرم، جای خود را در پیج، پایگاه اینترنتی، کانال و منبر با جای استراتژیست نظامی جابجا میکند؛ نتیجه این میشود که حتی این پیام اشتباه به خارج از جامعه ایران نیز مخابره شده که جمهوری اسلامی پشت حزب الله، حماس و سایر گروههای مقاومت را خالی کرده است. پیامی منافقانه که توسط رسانههای حامی صهیونیسم تا قبل از عملیات وعده صادق ۲، در کشورهای منطقه توزیع و منتشر شد.
نتیجه گیری نهایی
در پایان ذکر این نکته لازم است که اگرچه وعده صادق ۲ این استراتژی جدید جبهه کفر و نفاق جهانی را موقتاً خنثی کرد، ولی به هیچ وجه آن را از دستور خارج نکرده است. دشمن در یک سال اخیر چندین بار این روش را به خوبی محک زده و نتایج مطلوبی از آن گرفته است. محک زده است که چگونه میتوان با جوشش و غیرت نیروهای انقلاب هم، علیه انقلاب کاری نمود. استراتژی نظامی موفق آن هم در نبردی که دشمن از برتری تکنولوژیک در حوزه جاسوسی برخوردار است، باید غافلگیرانه باشد. اصلی که اگر کل دغدغهی نیروهای مسلح ما صرف پاسخ دادن به شبهات داخلی شود، از دست میرود و دیگر اصل غافلگیری مزیتی برای ما ایجاد نخواهد کرد.
به نقل از: پایگاه اطلاع رسانی اندیشگاه گام دوم