جوان آنلاین: در چند روز اخیر سه حادثه خونین از سوی سه دسته از افراد شرور در خیابانهای تهران رخ داد. اشرار در حادثههای جداگانه علاوه بر ضرب و جرح شهروندان با قمه و قداره و عربدهکشی و تخریب اموال عمومی باعث رعب و وحشت شده بودند، اما پلیس امنیت پایتخت در چند عملیات همه آنها را دستگیر کرد.
صبح دیروز تعدادی از متهمان که تا چند روز قبل برای شهروندان قدعلم میکردند با عصا و پتوپیچ شده به اداره پلیس امنیت منتقل شدند تا درس عبرتی برای اشرار دیگر باشد و تعدادی هم که با شلیک پلیس زمینگیر شده بودند در بیمارستان تحت مراقبت هستند.
افزایش ۱۲۰ درصدی تیراندازی پلیس
سرهنگ سعید راستی، رئیس مرکز عملیات پلیس تهران درباره دستگیری ۱۵ شرور به خبرنگار ما گفت: «نخستین پرونده مربوط به درگیری چند شرور مقابل بیمارستان لقمان به واسطه بستری شدن یکی از اراذل و اوباش در این بیمارستان رخ داد و این پرونده شش متهم داشت که همگی در نقاط مختلف شهر دستگیر شدند.»
وی افزود: «پرونده دوم مربوط به درگیری دو فرد شرور با سه کارگر باربری بود که این درگیری قطع عضو داشت و دو شرور هم هنگام دستگیری با مأموران درگیر و با شلیک گلوله زمینگیر شدند. پروند سوم هم به درگیری در خیابان جیحون مربوط است. در این درگیری یکی از اراذل و اوباش برای یک شهروند که مقابل واحد صنفی خودش ایستاده بود، مزاحمت ایجاد کرده و با قمه باعث قطع گوش او شده است. دو نفر از متهمان این پرونده گلوله خوردهاند و در بیمارستان بستری هستند.»
رئیس مرکز عملیات تهران بزرگ ادامه داد: «اراذل و اوباش بدانند که پلیس در برخورد و دستگیری آنها هیچ محدودیتی ندارد و امسال میزان تیراندازی پلیس به افرادی که مقابل مأموران مقاومت میکردند و تسلیم نمیشدند، ۱۲۰ درصد افزایش پیدا کرده است.
گوش بری / گفتوگو با فرزاد
فرزاد پسر جوانی است که تمام بدنش را خالکوبی کرده تا بچههای محل از او حساب ببرند و بین دوستانش اسم و رسمی پیدا کند. او بین دوستانش به شهردار محل معروف است و دوست دارد همسن و سالهایش زیر پرچم او باشند تا بتواند در محل حکمرانی کند. متهم که به تازگی وارد جرگه اوباش شده چند روز قبل همراه برادرش و دو نفر از دوستانش با مغازهداری درگیر میشود و برای زهر چشم گرفتن گوش یکی از شهروندان را با چاقو قطع میکند. او امروز در مقابل خبرنگاران و شاکیان مدام فریاد میزد: «غلط کردم».
فرزاد چند سال داری؟
۲۱ سال.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
به جرم درگیری و ضرب و جرح.
منظور از درگیری همان بریدن گوش است؟
من نمیخواستم گوش طرف مقابل را قطع کنم. وقتی چاقو را به طرفش پرت کردم به گوشش خورد و قطع شد.
با این سن و سال کم دوست داشتی برای خودت اسم و رسمی بین اوباش به دست بیاوری؟
نه.
اما در بین دوستانت به شهردار محل معروفی؟
میخواستم بین دوستانم بزرگ باشم. واقعاً فکر میکردم بین دوستانم خیلی بزرگم و دوست داشتم همه از من حساب ببرند و اجازه بگیرند، اما الان که در دام پلیس افتادهام، فهمیدم اشتباه میکردم و به همه میگویم: «غلط کردم».
چه شد که درگیر شدی؟
برادرم که در مکانیکی کار میکند با مغازه بغلیشان به خاطر جای تعمیرات درگیر شده بود و به من گفت قصد دارد از آنها زهر چشم بگیرد که همراه او و چند نفر از دوستانش به محل رفتیم و با صاحب مغازه و برادرش درگیر شدیم.
چه شد که گوش یکی از آنها و چهار انگشت فرد دیگری را قطع کردی؟
من با دست راست چاقو میزدم و دست چپم گاز اشکآور داشتم. گاز اشکآور را با چسب به دستم زده بودم تا نیفتد و همزمان به سمت صورت آنها افشانه میزدم و با دست راستم که چاقو داشتم، ضربه وارد میکردم که در جریان درگیری گوش یک نفر و انگشتان نفر دوم قطع شد.
چرا شهروندان عادی و مشتریان را با چاقو زده بودید؟
من مشتری مغازه و رهگذران را نزدم، برادرم و دوستانش که الان بهخاطر درگیری با مأموران زخمی شدهاند و در بیمارستان بستری هستند زدند. ما فکر میکردیم آنها هم همدست صاحب مغازه هستند.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
نه، آن روز واقعاً داغ بودم و فکر میکردم با این کارم همه بچههای محل ماستشان را کیسه کنند و از من حساب ببرند، اما الان به غلط کردن افتادهام.
آرتیست قلدر / گفتوگو با پیمان
پیمان ۲۵ سال دارد و میگوید معروف به آرتیست قلدر است و این معروفیت را هم به واسطه خالکوبیهای روی دست و پا و بدنش به دست آورده است. او تتوکاری را در تایلند آموزش دیده و الان یکی از متهمانی است که چند روز قبل همراه دوستانش به بیمارستان لقمان حمله کرده و باعث رعب و وحشت شده بودند.
پیمان چه شد که به بیمارستان لقمان حمله کردید؟
ما با رقیبانم درگیر شده بودیم و آنها به بیمارستان فرار کردند و ما هم وارد بیمارستان شدیم.
چرا وسایل بیمارستان را تخریب کردید؟
وقتی درگیر شدیم برای رعب و وحشت آنها با قمه به در و دیوار بیمارستان میکوبیدیم تا آنها را بترسانیم، اما قصدمان تخریب وسایل بیمارستان نبود.
علت درگیریتان چه بود؟
ما همه بچههای میدان قیام و برای خودمان گندهلات هستیم و نمیتوانیم تحمل کنیم دیگران برای ما کری بخوانند. شب حادثه دوستمان همراه برادرش با گروه رقیب ما چشم در چشم و درگیر شده بودند و آنها هم دوستمان و برادرش را کتک زده بودند. یکی از طرفهای مقابلمان در بیمارستان بستری شده بود و ما برای درگیری به طرف بیمارستان رفتیم و آنها هم با دیدنمان به بیمارستان فرار کردند که حادثه رخ داد.
پس از قبل با هم درگیری داشتید؟
بله. آنها همیشه در اینستاگرام برای ما کری میخواندند و ما جواب کریخوانی آنها را میدادیم و کم نمیآوردیم.
شیشه یک خودرو را هم شکسته بودید؟
تصور کردیم خودروی پژو متعلق به رقیبان ماست.
آثار روی دستت تتوست یا زخم؟
من خودم تتوکارم و در تایلند آموزش دیدهام و معروف به آرتیست هم هستم، اما قسمتی از این تتو را برای اینکه آثار زخمهای روی دستم دیده نشود، زدم. البته به تتو علاقه زیادی دارم.
حادثهای دردناک
در میان شاکیان، سه مرد که با دستان باندپیچ شده به دیوار تکیه زدهاند از همه بیشتر به چشم میآیند.
آنها همان سه کارگر باربری هستند که با قدرت بازویشان هزینه زندگیشان را تأمین میکردند، اما در درگیری با دو اوباش سطح یک برای همیشه از کار افتاده شدهاند. گریهها و درددلهای آنها با خبرنگاران دل هر شنوندهای را به درد میآورد. یکی از آنها به خبرنگار ما میگوید: ما کارگر باربری هستیم و خرج زندگیمان را از بازوانمان در میآوردیم، اما بعد از این درگیری همه ما خانهنشین شدهایم. یکی از دوستانم دست چپش در این حادثه قطع شد، هرچند پزشکان پیوند زدند، اما دستش حرکتی ندارد و پزشکان گفتهاند ۲۰ درصد احتمال دارد پیوند موفقیتآمیز باشد. من در این حادثه از ناحیه دو دست و سر به شدت آسیب دیدم و شاید آسیبهایم از دوستم کمتر باشد، اما آسیب روحی بدی به من و خانوادهام وارد شده است. همسرم پس از ۱۴ سال بچهدار شد و وقتی متوجه این اتفاق شد از ترس جنین شش ماههاش سقط شد. الان همه ما دچار مشکلات روحی و روانی شدهایم. ما سه نفر درخواست قصاص برای دو شرور داریم.
شرور پتوپیچ شده / گفتوگو با تورج
تورج و ارسلان دو شرور معروف خیابان استاد معین هستند که به گفته خودشان بزنبهادر محله بودند. دو متهم چندی قبل سه کارگر باربری را به خاطر اینکه اثاثیه منزل یکی از ساکنان ساختمان را با آسانسور حمل میکردند تا حد مرگ با قمههای ۹۰ سانتی کتک زده بودند. در جریان این درگیری، سه کارگر زخمی و از ناحیه دست دچار آسیبدیدگی شدید شدند که دیگر توان کارگری ندارند، حتی دست یکی از آنها از مچ قطع شده بود که پزشکان پیوند زدند، اما هنوز دستش حرکتی ندارد. اوباش قدارهکش که برای شهروندان شاخ و شانه میکشیدند، صبح دیروز در حالی به پلیس امنیت منتقل شدند که یکی از آنها حتی توان ایستادن نداشت و پتوپیچ شده به اداره پلیس منتقل شد و دیگری هم که دو عصا زیر بغلش بود به سختی کنار دیوار ایستاده بود.
تورج سابقه داری؟
بله.
چه سابقهای؟
یکبار به خاطر درگیری بازداشت شدم و چند ماهی به زندان افتادم.
این درس عبرت نشد؟
بعد از اینکه آزاد شدم، سرم به کارم گرم بود و تصمیم گرفته بودم راه درست را انتخاب کنم.
اگر عبرت گرفته بودی، چرا دوباره درگیر شدی؟
چوب رفاقتم را خوردم. دوستم روی من حساب و فکر میکرد من هم هنوز مثل قبلاً دوست دارم بزنبهادر باشم و وقتی از من خواست به کمکش بروم، قبول کردم. البته الان میدانم که اشتباه کردهام.
دوستت به تو چه گفت که این درگیری دلخراش را رقم زدی؟
او به من گفت با پنج کارگر درگیر شده و او را کتک زدهاند و از من خواست کمکش کنم. من هم قمهام برداشتم و به کمکش رفتم و دو نفری آن سه کارگر را کتک زدیم.
کتک زدید یا به قصد کشتن رفته بودید؟
اول میخواستم آنها را آشتی بدهم.
با قمه؟
اشتباه کردم و الان پشیماتم.
خبر داری چه بلایی سر آنها آمده بود؟
نه، آن لحظه که با آنها درگیر شدیم جوگیر شدم و با قمه ضرباتی به آنها زدم، اما الان فهمیدهام که هر سه آنها دستشان از کار افتاده و یکی از کارگرها هم دستش قطع شده است.
میدانی چقدر دیه و زندانی دارد؟
نه، اما این حادثه، زندگیام را نابود کرد.
شما که عادت به دعوا و درگیری داری، چرا فکر میکنی زندگیات نابود شده؟
من کار و کاسبی داشتم و میخواستم چند روز بعد به خواستگاری بروم و درباره مراسم عروسیمان قرار و مدار بگذاریم. نامزدم از یک سال قبل منتظر بود که ازدواج کنیم، اما وقتی فهمید، قرارومدارمان بههم خورد.
چرا پتوپیچ شده به اینجا منتقل شدی؟
وقتی مأموران برای دستگیری ما وارد مخفیگاهمان شدند با آنها درگیر شدم که به دو پایم شلیک کردند. الان مدتی است کارهای ضروریام را هم خودم نمیتوانم به تنهایی انجام دهم. واقعاً زمینگیر شدهام و تازه متوجه شدم که چه اشتباهی کردهام.
پس الان فهمیدی که آن سه کارگر که بهخاطر ضربات قمه شما از کار افتاده شدهاند، چه حالی دارند؟
بله.