کد خبر: 1267793
تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۰
گزارش میدانی «جوان» از کمبود نیرو در بیمارستان کودکان
با پرستار بخش اورژانس که به وضوح می‌توان دلسوزی و مهربانی را از چهره اش دید و خواند، هم‌کلام می‌شوم. از کمبود نیروی پرستار و پزشک می‌پرسم. سرش را به علامت تأسف تکان می‌دهد و می‌گوید: «تا حالا مشکل کمبود پرستار داشتیم، ولی حالا کمبود پزشک هم به آن اضافه شده‌است.» طبق تأکید وی امسال از ۶۰ نفر ظرفیت رزیدنت اطفال دانشگاه فقط پنج نفر جذب شده‌اند و بقیه ظرفیت‌ها خالی مانده‌است
زهرا چیذری 

جوان آنلاین: کودکانی که انگار معصومیت‌شان چند برابر شده‌است. نگاه‌هایشان رمق ندارد. برخی گریه و ناله می‌کنند و برخی دیگر حتی نای گریه کردن هم ندارند. حال و روز مادران هم از کودکانشان بدتر است. در نگاهشان غم موج می‌زند. کادر درمان، اما برای رسیدگی به ده‌ها کودکی که روی تخت‌های اورژانس بیمارستان خوابیده‌اند از این سو به آن سو می‌دوند و تلاش می‌کنند تا به همه رسیدگی کنند. دو، سه پرستار و سوپروایزر برای این همه بیمار، اما واقعاً کم است و واقعاً نمی‌توانند به همه رسیدگی کنند. اینجاست که حرف‌های محمد‌رضا شریفی‌مقدم، دبیر کل خانه پرستار دوباره در گوشم زنگ می‌زند: «کمبود پرستار روی افزایش مرگ و میر بیماران تأثیر‌گذار است.» مادر جوانی به همراه همسرش و خانم جوان دیگری که احتمالاً خواهرش باشد، با چهره‌ای نگران در اورژانس ایستاده و منتظر است دکتر سر بالین بیمارش بیاید. اینجا انگار می‌توان زمزمه‌های نیایش با خدا را با بیشترین وضوح شنید و راز و نیاز‌های مادرانه را بر سر بالین کودکان شاهد بود. 

با هدایت خانم پرستار به بخش گوارش می‌روم تا بتوانم در فضایی آرام‌تر از بخش‌های بیمارستان مفید بازدید داشته‌باشم. بحث داغ این روز‌های نظام سلامت یعنی کمبود نیرو را می‌توان به وضوح در این بیمارستان کودکان شاهد بود. به خصوص اینکه اینجا کار سخت‌تر و تخصصی‌تر است. درآمد‌ها هم آنقدر جذاب نیست تا نسل جوانی را که می‌خواهد وارد این حوزه شود، مجاب کند. با پرستار بخش اورژانس که به وضوح می‌توان دلسوزی و مهربانی را از چهره اش دید و خواند، هم‌کلام می‌شوم. از کمبود نیروی پرستار و پزشک می‌پرسم. سرش را به علامت تأسف تکان می‌دهد و می‌گوید: «تا حالا مشکل کمبود پرستار داشتیم، ولی حالا کمبود پزشک هم به آن اضافه شده‌است.» طبق تأکید وی امسال از ۶۰ نفر ظرفیت رزیدنت اطفال دانشگاه فقط پنج نفر جذب شده‌اند و بقیه ظرفیت‌ها خالی مانده‌است. به چهره زرد و رنجور بچه‌هایی که از نوزاد تا ۸- ۹ ساله در میانشان هست، نگاه می‌کنم؛ بچه‌هایی که رفته‌رفته با خروج و بازنشستگی پزشکان و پرستارانی که هم اکنون در این حوزه فعالند، معلوم نیست چه کسی قرار است مسئولیت سلامت آنها را به عهده بگیرد. به خصوص اینکه سیاست‌های جمعیتی کشور هم به دنبال افزایش جمعیت است و این به معنی تعداد بیشتری از کودکان و نیاز بیشتر به پزشک و پرستار کودک است. 

 کمبود نیرویی که همه می‌دانند 

به بخش گوارش می‌روم. سه خانم پرستار در ایستگاه پرستاری نشسته‌اند. برای صحبت با بیماران و والدین اجازه می‌گیرم. در اتاق روبه‌روی ایستگاه پرستاری کودکی چهارساله روی صندلی نشسته و سرمی کوچک به دستش وصل است. روی تخت کناری هم کودک شیرخواره‌ای از اتباع بستری است. مادر‌ها در کنار تخت ایستاده‌اند. خانم افغانستانی می‌گوید که ۱۰ روزی می‌شود فرزندش مرخص شده، اما پول هزینه بیمارستان را ندارد. هزینه درمانش ۱۵۴ میلیون شده که مددکاری ۵۴ میلیون تومانش را به او بخشیده، اما ۱۰۰ میلیون باقیمانده را ندارد. ظاهراً بیمه هم ندارد. وقتی از او درباره مجوز حضورش می‌پرسم، می‌گوید شوهرش برگه سرشماری دارد. سؤال اصلی من، اما درباره وضعیت رسیدگی و رفتار پرسنل با آنهاست که هر دو مادر ابراز رضایت می‌کنند؛ هم مادر افغانستانی و هم مادر ایرانی. 

از پرستاران درباره وضعیت کاری و کمبود نیرو می‌پرسم. پرستاری که از دو پرستار دیگر مسن‌تر به نظر می‌رسد، می‌گوید: «کمبود نیرو را دیگر همه می‌دانند و نیازی نیست حرفی بزنیم، چون برایمان کاری نمی‌کنند.»
وی با تأکید بر اینکه در این بخش ۳۵ بیمار حضور دارند، می‌افزاید: «این ۳۵ بیمار بین سه پرستار تقسیم شده است.»

با یک حساب سر انگشتی یعنی به هر پرستار بیش از ۱۱ بیمار می‌رسد و این عدد با عدد استاندارد ۸/ ۱ پرستار به ازای هر تخت فاصله‌ای معنادار دارد. به خصوص اینکه اینجا پای بیمارانی در میان است که به واسطه سن و سالشان نیازمند مراقبت‌های بیشتری هم هستند. 

وعده محقق نشده 

از پرستاران بخش درباره اصلاح میزان اضافه‌کاری‌شان سؤال می‌کنم. وعده‌ای که بنا بود از ساعتی ۲۰ تا ۲۵ هزار تومان به ساعتی ۸۵ هزار تومان افزایش پیدا کند. اما انگار این وعده هم هنوزمحقق نشده‌است. 

پرستار مسن‌تر می‌گوید: «قرار بود این تغییر از مهر ماه اعمال شود، اما هنوز اتفاقی نیفتاده‌است.»

پرستار جوان‌تر هم به حرف می‌آید: «این نسل جدیدی که می‌خواهند جذب بیمارستان‌ها شوند، مثل ما نیستند فقط پول برایشان مهم است. ما اگر پول هم نگیریم و دریافتی‌هایمان هم دیر و زود یا کم و زیاد شود، باز کارمان را انجام می‌دهیم و احساس مسئولیت داریم. 

آقایی که از کارکنان غیر‌پرستار و از نیرو‌های حفاظتی است میانه کلام را می‌گیرد و می‌گوید: «خروج پرستار زیاد داریم. با وجود آنکه ۴۰۰، ۵۰۰ میلیون تومان باید به دولت بپردازند تا مدرکشان آزاد شود و بتوانند مهاجرت کنند، اما حاضرند تا یک میلیارد هم پول بدهند، اما بروند!» به گفته وی همین امسال سه دکترای بالینی از کشور رفته‌اند. یکی از آنها که در کشور استرالیا امتحان داده از ۱۰۰ نمره ۹۵ گرفته‌است. یا یکی دیگر که استاد دانشگاه داروسازی و جوان و نخبه بود، اما حالا دیگر در وطن نیست. 

پرستار جوان دیگری هم می‌گوید که وقتی همه چیز برایشان فراهم است، می‌روند. یکی از اقوامشان که در کشوری دیگر حضور دارد، باردار است و از زمان آغاز بارداری دور کار شده است. اما همکار ما باردار است و ماه بعد موعد زایمانش است، اما ۱۳ مریض دارد! 

رشد تبعیض در میان پرستاران و بهیاران 

یکی از کارمندان بیمارستان درباره افزایش مبلغ اضافه‌کاری پرستاران می‌گوید: «ما فقط پرستار نداریم، بلکه بهیار و کمک بهیار هم داریم و حالا که قرار شده مبلغ اضافه‌کاری پرستاران افزایش یابد، آنها هم انتظار دارند مبلغ اضافه کاری‌شان تغییر کند. آنها هم می‌گویند چرا ما باید ساعتی ۲۲ هزار تومان دریافت کنیم و پرستاران ساعتی ۸۵ هزار تومان بگیرند. اگر در اسنپ کار کنیم، درآمدمان بیشتر است. اینها همه مثل یک زنجیره به هم وصل هستند و موجب بروز چالش می‌شود.»

جالب‌تر از همه، اما دفاتر اساتید و چهره‌های سرشناسی است که نامشان بر سر در اتاق‌هایی در بیمارستان خورده‌است. وقتی درباره حضور آنها در بیمارستان از پرسنل جویا می‌شوم، می‌گویند یکی از اساتید اتفاقاً در سال‌های قبل هم در سمت معاونت بهداشت وزارتخانه بوده به بیمارستان سر می‌زند. استاد دیگر، اما در سنین سالمندی است و اگر لازم شود و شاگردانش در کاری گیر کنند، خودش را می‌رساند، اما یکی از اساتید سرشناس حوزه تخصص اطفال فقط نامش هست و دفترش هم باز است و منشی هم دارد، اما خودش دیگر نیست. به شوخی از یکی از پرسنل می‌پرسم «حقوقش را که می‌گیرد؟» لبخند می‌زند!

از بیمارستان بیرون می‌آیم. وارد حیاط که می‌شوم همان مادر جوانی که به همراه خواهرش در اورژانس بود به درختی تکیه می‌دهد و آرام آرام خودش را روی زمین می‌اندازد. دیگر نمی‌تواند جلوی هق هقش را بگیرد. می‌ترسم جلو بروم و حال فرزندش را جویا شوم. فقط دعا می‌کنم هیچ مادری غم بیماری فرشته کوچکش را نداشته‌باشد. شاید از من خبرنگار همین روایت ماجرا و دعا بر بیاید، اما مسئولیت مسئولان امر بی‌تردید فراتر از اینهاست.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار