جوان آنلاین: نهمین چاپ از کتاب «شنبه آرام؟» همزمان با سالروز شهادت شهید محسن فخریزاده، از دانشمندان هستهای کشور، از سوی انتشارات حماسه یاران منتشر شد و در دسترس علاقهمندان قرار گرفت.
کتاب «شنبه آرام؟» به قلم محمدمهدی بهداروند، روایتی است از زندگی این دانشمند کشور به روایت همسرش که از سوی انتشارات حماسه یاران روانه بازار نشر شد. در معرفی این اثر آمدهاست: ارزش زندگی انسان به واسطه هدف متعالی و خاطرات شیرین او برای رسیدن به آن است. پس از هشت سال دفاع مقدس در برابر دشمنانی که آمدهبودند هستیمان را به غارت ببرند، یوسفان یعقوب زمان، مردانه در مقابل هجوم آنان ایستادند و تصویری از زیبایی و دلبری و عاطفه بر صفحات زرین کتاب تاریخ این مملکت کشیدند. آن دوران گرچه زود سپری شد و ما هنوز مست میجام آن پیر میکدهایم، اما آنچه ما را توان ایستادن و شکوه نکردن از ماندن میدهد، حرفهای از جنس آسمان آن مرد مسافر است. او به ما سفارش کرد نگذارید پیشکسوتان جهاد و شهادت در پیچ و خم روزمره زندگی به فراموشی سپرده شوند و ما امروز میراث اینچنین عظیمی را در اختیار داریم. دفاع، فرهنگ و تاریخ، همزادان و همسایگان دیوار به دیواری هستند که همواره در کنار یکدیگر حضور داشتند.
با پایان یافتن دوران دفاع هشت ساله که از بینظیرترین دورههای تاریخی ملت نجیب و فهیم ایران بود، ارادهای بر نگارش این ایام برای ماندگاری آن سر برآورد، که «این جنگ یک گنج است» و باید کاری کرد که نسل جدید و نسلهای بعد، از این ظرفیت، از این ذخیره عظیم و از این گنج تمامنشدنی استفاده روحی کنند، امید پیدا کنند و خودشان را بشناسند که شنبه آرام در راستای همین اهداف نگاشته شدهاست.
بهداروند، نویسنده این اثر درباره انگیزه خود از نگارش «شنبه آرام؟» میگوید: هر جامعهای گذشته نداشته باشد، آیندهای هم ندارد. گذشته انقلاب اسلامی سرشار از فداکاری و خلاقیت و مقاومت بوده و برای اینکه این رشادتها و گذشته خوب را به فردا انتقال دهیم، باید آنها را مکتوب کنیم. اگر ما ننویسیم، دیگران مینویسند؛ همانطور که این اتفاق هم افتاده؛ مثلاً برای حادثه عاشورا چقدر حریفات و دروغ ایجاد شده، چون آن زمان نویسنده خوبی نبودهاست.
وی ادامه میدهد: در هشت سال جنگ نیز همین مسئله را داشتیم. دکتر فخریزاده دوست من بود و یکی از افراد شاخص انقلاب. ایشان در دورانی که در سازمان سپند که سازمانی به کلی سری در دل وزارت دفاع بود فعالیت میکرد، به بهانههای مختلف با هم مرتبط بودیم. آخرین کاری که با ایشان داشتم، توصیف یک شهید لیزری بود که تا امروز هم گمنام است.