نظامهای سیاسی- اجتماعی برای سامان اوضاع در جوامع نیازمند ثبات هستند. هر ثباتی نیازمند عناصر ثباتبخش است. عناصر ثبات بخش هم یک وجه بیرونی و عینی دارند، و یک وجه درونی و نرمافزاری. در این میان، نظام سیاسیای در ساماندهی اوضاع موفقتر است که بتواند ثبات سیاسی خود را به نفع سامانبخشی و پیشرفت خود، تداوم دهد و این کار ممکن نیست مگر با نهادی کردن عناصر ثباتبخش. نظام سیاسیای میتواند موفق باشد و ثبات سیاسی را به نفع سامان بخشی سیاسی و بهتر کردن اوضاع به کار گیرد که ثبات را علاوه بر اشخاص مبتنی بر رویههای نهادی درونی شده تضمین کند. اگر این کار رخ ندهد، آن نظام سیاسی هر روز باید منتظر یک بحران و بیثباتی باشد. چنین نظام سیاسیای همچون کشتی است که با هر موج به سمتی رو میکند؛ روزی رو به ساحل دارد و اگر به گل نشیند روز دیگر روز به دریای بیمقصد میرود. روزی رو به صخره دارد و اگر با آن برخورد نکند روز دیگر رو به کشتی دیگر میرود و ممکن است با آن برخورد کند.
عنصر بیرونی ثبات سیاسی در ایران شخص ولی فقیه است و عنصر درونی و نرمافزاری آن نظریه ولایت فقیه؛ و این هر دو ابتنای بر یک رویه نهادی تضمین شده دارند. آن رویه نهادی تضمین شده برای ثبات در ایران مجلس خبرگان رهبری است. مجلسی متشکل از علمای بلاد که در ساحت نظر نگاهبانان نظریه ولایت فقیه هستند و در ساحت عمل یاریگران ولی فقیه.
بازگردیم به استعاره کشتی. اگر یک نظام سیاسی را همچون کشتی فرض کنیم، نظریه ولایت فقیه سکان کشتی است. شخص ولی فقیه سکاندار کشتی است و مجلس خبرگان رهبری لنگرگاه ثبات کشتی.
جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر قانون اساسی خود در تجربه چهل ساله خود توانسته ثبات سیاسی را به نفع ساماندهی امور تضمین کند. این بدان معنا است که کشتی ایران، از پس دوران، کشتیبانان و لنگرگاه قابل اعتماد و اتکا یافته است. از همین رو است که توانسته طرحهای توسعهای، عمرانی، درمانی و... را که نیازمند زمان زیاد و بستر آرام هستند به سرانجام برساند و در مسیر تحقق به پیش ببرد. از همین رو است که توانسته در کوران بحرانسازیها و موجآفرینیهای سیاسی دشمن، کشتی سیاست ایران به ساحل آرام رهنمون کند.
بازخوانی چهار دهه گذشته نشان میدهد که نظام جمهوریاسلامی ایران در تبدیل ثبات سیاسی به یک روند با دوام و مستمر موفق عمل کرده است. جمهوری اسلامی توانسته است حد قابل قبولی از ثبات سیاسی را به نفع پیشرفت و توسعه کشور تضمین کند. وجه اساسی کار جمهوری اسلامی، «نهادی» کردن این ثبات بوده است. ثبات در ایران تنها قائم به شخص نیست، بلکه تبدیل به یک روند نهادی شده است.
سهم بزرگی از این ثبات بر عهده مجلس خبرگان رهبری است. کارکرد اصلی مجلس خبرگان تضمین تداوم ولایت فقیه است و این تضمین ثبات آفرین است.
مجلس خبرگان امتحان خود را در اینباره یک بار پس داده و پس از درگذشت بنیانگذار جمهوریاسلامی، امام راحل عظیمالشأن همچون لنگرگاهی کشتی به تب و تاب افتاده جمهوری اسلامی را ثبات بخشیده است. این وظیفه و آن تجربه را بارها رهبر انقلاب در دیدارهای سالیانه خود با اعضای مجلس خبرگان رهبری بازگوکرده و طرح دوباره آن در دیدار اخیر که فرمودند: «یک نکته مهم دیگری در این مسئله مسئولیت مجلس خبرگان وجود دارد، و آن عبارت است از اینکه وضع مجلس خبرگان و جعل مجلس خبرگان، معنایش این است که حرکت نظام اسلامی توقف ندارد؛ یعنی در او وقفه حاصل نمیشود، به وجود نمیآید؛ مجلس خبرگانی وجود دارد که نفر بعد او را مشخص کند؛ یعنی این تسلسل همچنان با قوت، با قدرت، با توانایی کامل وجود خواهد داشت؛ این آمادگی مجلس خبرگان، حضور مجلس خبرگان، یک چنین معنا و مفهومی دارد. اگر این شخصی که وجود دارد نبود، بیدرنگ مجلس خبرگان اقدام میکند و نفر بعد را مشخص میکند؛ این [جور]است.» سخن منحصر به فردی نبوده است. در دیدار شهریور ۱۳۸۵ و اسفند ۱۳۹۴ نیز این مضمون در جمع اعضای خبرگان رهبری در بیانهای مختلفی از سوی رهبر انقلاب طرح شده که همگی دلالت بر یک امر مهم دارند. آن هم نقش ثبات بخش مجلس خبرگان رهبری. مجلسی که بحق میتوان آن را لنگرگاه ثبات نامید.