جوان آنلاین: مصطفی نصراصفهانی در توئیتی نوشت: یکی از سوءتفاهمهایی که در مورد اقتصاد رفتاری یا مالی رفتاری رایج شده مربوط به بحث عقلانیت است.
اقتصاد رفتاری یا مالی رفتاری نمیگوید، انسانها غیرعقلایی هستند که خود این هم ادعای بزرگی به بزرگی ادعای عقلانیت است، بلکه میگوید که «نوع» عقلانیت انسانها متفاوت از آن چیزی است که در اقتصاد کلاسیک ترسیم میشود. تصمیمگیری افراد در اقتصاد رفتاری و مالی رفتاری در اغلب موارد نه از روش محاسبات دقیقی که در اقتصاد کلاسیک توصیف میشود، بلکه با استفاده از روشهای یابندهگرایانه (Heuristic) و با در نظرگرفتن محدودیتهایی مثل «ظرفیت محاسباتی محدود ذهن»، «توجه محدود» و قیود بیرونی مثل «هنجارهای اجتماعی» است. بنابراین، انسان در اقتصاد رفتاری با محدودیت منبع دیگری به نام ذهن هم مواجه است. مطالعات پروفسور گیگرنزر، بهینهبودن این روشهای یابندهگرایانه را در آزمایشهایی نشان داده است.
البته این امکان وجود دارد که انسان به واسطه استفاده نادرست از روشهای یابندهگرایانه دچار بیمنطقیهایی هم بشود که فراوانی این خطاهای شناختی و احساسی هم کم نیست.
اما در مجموع سنگ محک و معیار ما در بحث عقلانیت باید نظریات پروفسور هربرت سایمون باشد که عمر خود را صرف بررسی مفهوم عقلانیت کرد. اگر بخواهیم عقلانیت را از منظر ایشان به طور خلاصه بیان کنیم چنین میشود: «سازگاری ابزارهایی که برای رسیدن به هدف انتخاب میشود مطابق دانش و اطلاعاتی که اکنون در دسترس است.»
با تعریف فوق، قضاوت در مورد عاقلانه بودن یا نبودن رفتارهای مردم باید براساس «خودناسازگاری» کارهایی که برای رسیدن به اهداف خود میکنند باشد. در اقتصاد رفتاری، افراد نه عقلایی هستند و نه غیرعقلایی! در اقتصاد رفتاری و مالی رفتاری افراد فقط «معمولی» هستند.