سخنرانیهای امسال سران اسلامی و غیراسلامی در سازمان ملل، مثل پادشاه اردن، محمود عباس و اردوغان با عملکردشان مقابل رژیم صهیونیستی بسیار تفاوت داشت. شنونده این سخنان گمان میکرد این کشورها با تمام قوا و ارتش خود در حال یورش به اسرائیل هستند یا تمامی راههای سیاسی و اقتصادی را با این رژیم بستهاند و این سخنرانی تهدیدی برای تشدید این اوضاع است! سخنرانی بایدن و بیشتر سران غربی نیز همینقدر با رفتار امریکا و آن کشورها تفاوت داشت. این اوج سقوط بشر کنونی و اوج ابتذال سازمان ملل است که گویی تبدیل به مکانی برای باقیگذاشتن یک صورت انسانی از سیاستمداران و سلاطین و پوشاندن صورت حیوانی واقعی آنان است.
بزرگترین فریب و حماقتی که بر بشریت تحمیل شده است، بنای چنین سازمانهایی است؛ و بزرگترین سادهلوحیها نیز همینکه گمان کنیم میتوان صدای حق و عدالت و انسانیت را از طریق این سازمانها به گوش جهان رساند. وقتی بایدن که در یکسال گذشته پرشمارترین انتقال سلاحهای کشتار جمعی تاریخ را به اسرائیل داشته است، پشت تریبون ملل میایستد و میگوید نگران مسائل انسانی در غزه است و آنجا که محمود عباس مانند یک قهرمان مبارزه با صهیونیسم سخنرانی میکند و باقی سران اسلامی نقش مبتذل خود را با افتخار بازی میکنند، میتوان دانست که ساختمان سازمان ملل از آغاز بنایی برای تحمیل حماقت بر بشریت بوده است.
صلح، آزادی و عدالت، الفاظی تمسخرآمیز در دهان بشر شده است؛ و فقط بشر از عهده این نمایش مسخره برمیآید، همچنانکه هیچ حیوانی نمیتواند صورت دلقک از خود بسازد و مترسک را نه به شکل خرس و کفتار ترسناک که به شکل انسان که از هر حیوانی ترسناکتر است، ساختهاند. برای کسانی که اخبار را لحظهای دنبال میکنند، خواندن اخبار فوری جنگ اسرائیل با حزبالله از این جهت عبرتآموز است. یکدرمیان اخبار سخن از دیپلماسی و تلاش برای صلح و عدالت است! «سخنگوی شورای امنیت امریکا: هدف پیشنهاد ما دادن زمان و فضا به دیپلماسی است زیرا بهترین راهحل است»؛ «واشینگتن امیدوار بود که نتانیاهو در سخنرانی خود اعلام کند جنگ غزه وارد مرحله جدیدی شده است (اما چنین نکرد)»؛ «یک مقام امریکایی: واکنش اسرائیل سؤالاتی را درباره دلایلی که نتانیاهو را بر آن داشت تا پیشنهاد آتشبس را رد کند، ایجاد کرده است»؛ «امریکا: ما همچنان فکر میکنیم که باید به دیپلماسی بازگشت»؛ «وزیر دفاع انگلیس: ما از درگیری در خاورمیانه نگرانیم. خوب است که نتانیاهو در نیویورک است تا صدای تقاضای آتشبس ما را بشنود.»
دنیا از هر نمایشی، نمایشیتر شده است. قلعه حیوانات است. بوزینگانی با خوکها و گرازها بر دیپلماسی و صلح و رهبری جهان قرار میگذارند و نمایش میدهند، با بازیگرانی که دفاع ملتها از سرزمینشان و حق زندگیشان را در این نمایشها به بازی میگیرند و تشویق میشوند!
پس از آغاز نسلکشی در غزه، انتظار میرفت قسمت متفکر جهان که حامی و سازنده و مبلغ سازوکارهایی مانند سازمان ملل و مفاهیمی مانند حقوق بشر هستند، تا سالها وقت خود را وقف بازشناسی خود و جهان کنند، اما این بخش نیز گرفتار همان نمایش و بازی است و موجبات سرخوردگی و ناامیدی بیشتر جویندگان حقیقت را فراهم کرده است. آنقدر گرفتار زندگی و خوردن و خوابیدن هستند که فراتر از آن را نمیبینند، از خدا میتوانند بگذرند، از زندگی روزمره نه! «از خدا چارهستش و از قوت نی/ چارهش است از دین و از طاغوت نی/ جز بر امید خدا زین آبخَور/ کی خورد یک لحظه الا گاو و خر؟!» این متفکران سازنده جهان جدید، جهان سازمانمللها، جهان حقوق بشرها، گرچه در ظاهر خود را زیرک و مکار نشان میدهند، اما باطنی متعفن و گندیده دارند. «آنک کالانعام بد بل هم اضل/ گرچه پر مکرست آن گندهبغل/ مکر او سرزیر و او سرزیر شد/ روزگارک برد و روزش دیر شد» مکر میکند، اما مکرش مانند خودش روبه فناست و روزگار کوتاه او بهسر خواهد آمد. «فکرگاهش کُند شد عقلش خرف/ عمر شد چیزی ندارد، چون الف» مغزش سست میشود و عقلش ناتوان و خنگ. عمرش نیز به سر میرسد بیآنکه چیزی از خود بهجا بگذارد.
دنیا اکنون در اوج بازی و بازیچهبودن خود است. خاص و عام و متفکر و نادان خود را بهیکاندازه درگیر این بازی کرده است. اما در روزگارانی که پرچم جنگاوران مقاومت برافراشته است، از این بازیها و از پرچم حقیر گدایان دنیا نباید ترسید. «از علمهای گدایان ترس چیست/ کان علمها لقمه نان را رهیاست».