کد خبر: 1252078
تاریخ انتشار: ۲۹ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۰:۴۰
درس و مشق بچه‌های خیابان به روایت محمدحسن داوودی، مدیر و مؤسس مدارس «صبح رویش»
کودکان کار اساساً هیچ فرصت و امکانی برای استفاده از سیستم آموزشی ندارند و همین باعث شد تیم مؤسسین صبح رویش این امکان را فراهم کند. در واقع ما بار بر زمین مانده را برداشتیم. هر زمان دولت این بار را تحویل بگیرد، ما کنار می‌رویم و در واقع آرزوی‌مان در صبح رویش این است که نیاز به ما نباشد
 جوان آنلاین:  «به جای اینکه کودکان کار به مدرسه بیایند، مدرسه را به صورت سیار سر چهارراه می‌بریم، فقط در سال گذشته و بعد از اتمام ثبت‌نام مدارس، ۵۴۰ نفر مراجعه کردند که ما دیگر امکان ثبت‌نام آن‌ها را نداشتیم. ۹۵‌درصد کودکان زباله‌گرد، ۳۵ سالگی را نمی‌بینند. تنها ۱۲‌درصد کودکان کار که ما می‌بینیم، درگیر مافیا و باند هستند. بچه‌های بدون خانواده کودک کار در تهران زیر یک‌درصد هستند. مردم ما برخورد با کودکانی را که کار می‌کنند، نمی‌دانند.» این‌ها گفته‌های محمدحسن داوودی، مدیر و مؤسس مدارس کودکان کار صبح رویش است. آغاز سال تحصیلی بهانه‌ای شد تا سراغ او برویم؛ فردی که سال‌هاست از نزدیک با آن‌ها در ارتباط و از مشکلات سبک زندگی این افراد مطلع است و در عین حال توصیه‌هایی را هم در برخورد مردم با این افراد دارد. وی حتی از ما می‌خواهد به جای «کودک کار» بگوییم «کار کودک». مدرسه صبح‌رویش، این مجموعه را یک سازمان مردم‌نهاد و مستقل با مجوز از وزارتخانه‌های «آموزش‌و‌پرورش» و «کشور» و همچنین سازمان بهزیستی معرفی می‌کند. 
 
 مایلم به عنوان سؤال نخست درباره فلسفه وجودی این مدرسه بپرسم، اینکه وقتی آموزش‌وپرورش در کشور متولی دارد، چرا باید سمن‌ها هم ورود کنند؟ وجه تمایز شما نسبت به مدارس عمومی چیست؟
صبح رویش در حال حاضر ۱۰ مرکز در تهران برای کودکان کار راه‌اندازی کرده است که مرکز یازدهم نیز در حال راه‌اندازی است. مراکز ما هم شامل مدرسه و هم شامل مراکز غیر از مدرسه است. مدارس شامل دبستان و متوسطه اول و دوم برای پسران و دختران است و علاوه بر این مراکز مهارت‌آموزی داریم که ۱۸ کارگاه فنی‌حرفه‌ای دارد. واحد نگهداری شبانه‌روزی بچه‌ها را داریم که برخی از این کودکان کار که فاقد سرپرست مؤثر هستند و مصلحت بر جدایی از خانواده است، در این مرکز نگهداری می‌شوند. همچنین مرکز سیاری به نام «جابزی» داریم که مدرسه سیار بچه‌های کار است. جابزی مثل کارتون جیمبوی بچگی‌های ماست. جابزی مینی‌بوس زرد رنگی است که دماغ و دهن دارد و به شکل کودکانه است. «جابزی» به سر چهارراه می‌رود و آموزش را همان جا برای بچه‌هایی که نمی‌توانند به مدرسه بیایند، انجام می‌دهد. در واقع به جای اینکه بچه‌ها را به مدرسه بیاوریم، مدرسه را سر چهاراه برده‌ایم. بچه‌هایی هم که حضوری به مدرسه می‌آیند، کودک کار هستند، اما ما توانستیم شرایطی را فراهم کنیم که هم به مدرسه بیایند و هم سر کار بروند، اما جابزی برای بچه‌هایی است که این شرایط را ندارند یا خانواده اجازه نداده و خودشان راضی نشده‌اند. ما در حال حاضر هزارو ۲۰۵ نفر از بچه‌ها را داریم که هم آموزش می‌بینند و هم توانمند می‌شوند و در تلاشیم با یادگیری در آینده بتوانند در جامعه موفق شوند. برای پاسخ به سؤال شما باید بگویم مگر آموزش‌و‌پرورش توانسته است بچه‌هایی را که در بهترین شرایط هستند و خانواده کنارشان است و کودک کار نیستند، توانمند کند. خود متولیان آموزش‌و‌پرورش و همکاران و دلسوزان سیستم آموزشی هم به اثربخشی این سیستم انتقاد دارند و نگاه کارخانه‌ای مانع موفقیت کودکان و نوجوانان ما می‌شود. ما درصدد انکار زحمات نیستیم، اما کلیت این ماجرا با سیستمی که تعریف شده است باعث همین عدم‌موفقیت می‌شود. کودکان کار اساساً هیچ فرصت و امکانی برای استفاده از سیستم آموزشی ندارند و همین باعث شد تیم مؤسسین صبح رویش این امکان را فراهم کند. در واقع ما بار بر زمین مانده را برداشتیم. هر زمان دولت این بار را تحویل بگیرد ما کنار می‌رویم و در واقع آرزوی‌مان در صبح رویش این است که نیاز به ما نباشد. ما متولی آموزش‌و‌پرورش نیستیم، اما واقع‌بینانه این است که سیستم آموزش‌و‌پرورش ما به دلیل نوع نگاه به آموزش شاید فعلاً نتواند کاری انجام دهد. سند تحول بنیادین آموزش‌و‌پرورش حرف‌های خوبی دارد مثل اینکه برنامه درسی متناسب با نیاز یادگیرنده باشد، در نتیجه باید پرسید آیا نیاز کودک کار با نیاز یک بچه در شمال شهر تهران یکسان است؟! در همین تهران بین کوچه به کوچه و محله به محله محتوای آموزشی باید فرق کند و باید از تجارب برخی کشور‌ها مثل نروژ استفاده کرد. 
 
 در تارنمای مدرسه صبح‌رویش اعلام شده است هزینه‌های این مدرسه از طریق حامیان مردمی تأمین می‌شود، آیا این هزینه‌ها جوابگوی نیازهاست و آیا نباید حاکمیت کمک کند، چراکه بخشی از وظایف حاکمیت را انجام می‌دهید؟
همه هزینه‌های صبح رویش را مردم تأمین می‌کنند و تا امروز حتی یک ریال هم بودجه حاکمیتی نداشته‌ایم. اتفاقاً سرمایه اجتماعی جامعه ما وسیع است و با هر سختی و کمبودی هزاران نفر هستند که با رقم کم به صبح رویش کمک می‌کنند و تصمیم گرفته‌اند حامی باشند، این موضوع باعث می‌شود مجموعه به صورت اثربخش برنامه درازمدت تدوین کند، البته باید گفت زیرساخت‌های فیزیکی را از حاکمیت تحویل گرفته‌ایم و از این مراکز سه مورد از سوی شهرداری و یکی بهزیستی به ما کمک مالی کرده‌اند. 
 
 مدارس و مراکز به جز هرندی کجاست؟
هم در هرندی و هم در مناطق ۱۶ و ۱۵ مراکزی داریم که بزرگ، خوب و فعال هستند. مراکز سیار ما هم در مناطق یک، ۲، ۵ و ۲۰ فعالیت دارند. 
 
 نحوه گزینش دانش‌آموزان مدرسه صبح‌رویش چگونه است؟ آیا صرفاً متکی به خوداظهاری دانش‌آموزان است یا تحقیقات و استعلام‌های خاصی نیز انجام می‌شود؟
ابتدا بچه خودش باید بخواهد که درس بخواند. سال‌های اول که بین بچه‌های کار شناخته‌شده نبودیم، خودمان چهارراه به چهارراه برای جذب می‌رفتیم ولی از سال دوم و سوم بچه‌ها خودشان یکدیگر را دعوت کردند تا جایی که از ظرفیت ما خارج شد. الان با وجود هزارو ۲۰۵ بچه از نظر اسمی در ساختار آموزشی ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر است. ما شیفت بعدازظهر را هم راه انداختیم و به همان میزان هم ثبت‌نام داشتیم و تا جایی که توانستیم ساختمان‌ها را به کلاس اختصاص دادیم و بیش از این نه زمان و نه مکان داریم، اما چندین هزار بچه پشت در منتظر می‌مانند. به صورت دقیق سال گذشته و بعد از نهایی‌شدن ۵۴۰ بچه از تحصیل جا ماندند. 
 
 این‌ها باید چه کار کنند؟
ما به عنوان یک NGO بیش از این ظرفیت نداریم و صرفاً می‌توانیم به تصمیم‌گیران کمک کنیم. 
 
 مایلم درباره سبک زندگی کودکان کار بفرمایید، اینکه با چه سبکی وارد و با چه سبکی خارج می‌شوند و با چه مشکلاتی دسـت‌وپنجه نـرم می‌کنند؟
ذهنیتی در جامعه در مورد کودکان کار وجود دارد که نمی‌گوییم غلط، اما دقیق نیست. ذهنیت افراد در مورد مافیابودن کودکان کار و درآمد‌های میلیونی آنهاست. واقعیت این است که حسب تجربه و از دل ماجرا و شناخت این افراد باید بگوییم باند وجود دارد، اما میزان آن زیاد نیست و بر اساس آمار پژوهشی حداکثر ۱۲‌درصد این بچه‌ها در باند زندگی می‌کنند. ما در مورد ۸۸‌درصدی حرف می‌زنیم که مشکلات مختلف خانوادگی و معیشتی دارند. تلاش حاکمیت باید مبارزه با باند‌ها باشد و نهاد‌های مختلف باید به جمع‌آوری آن‌ها کمک کنند، اما مشاهدات می‌گوید ۸۸‌درصد باز هم باقی می‌ماند. این افراد و خانواده‌های آن‌ها با سختی‌های بسیار زیادی زندگی می‌کنند. برخی فکر می‌کنند این افراد رها و بی‌سرپرست هستند، در حالی که اکثر این بچه‌ها خانواده دارند و اگر بی‌سرپرست باشند، برای ادامه زندگی به بهزیستی می‌روند. بچه‌های بدون خانواده کودک کار در تهران زیر یک‌درصد هستند. این بچه‌ها از نژاد‌های فرهنگی متفاوتی هستند. از ترک، فارس، لر و کرد گرفته تا افغان، پاکستان و «غربت» ها. «غربت» (کولی) یکی از قشر‌هایی است که خود این بچه‌ها هم لفظ آن را می‌گویند و هر کدام از آن‌ها ویژگی و سبک زندگی متفاوتی دارند. اصلاً سبک زندگی ثابتی ندارند و هر کدام به تناسب نژاد‌های فرهنگی به یک سبک زندگی می‌کنند، مثلاً غربت‌ها یک سیستم سبک زندگی غیرچارچوبمند دارند که در کل دنیا هم مرسوم است. ما غربت‌های ایران، پاکستان و اروپا در اسپانیا داریم. بسیاری از سیرک‌های دنیا را همین غربت‌ها اداره می‌کنند که ما در اصطلاح به سبک زندگی آنان آوارگی می‌گوییم که مدام در کاروان و شهر به شهر جابه‌جا می‌شوند. در تهران غربت‌ها بیشتر در محله دروازه‌غار هستند. مثلاً این افراد استاندارد و ارتباط خانوادگی و چارچوب اجتماعی ندارند و از نظر جامعه‌شناسان این هنجار‌های اجتماعی پذیرفته‌شده جامعه را در ابعاد مختلف رعایت نمی‌کنند. مثلاً بچه‌های غربت یک مدل خاصی غذا می‌خورند یا شاید دست‌های خود را نشویند و مسائل بهداشتی را رعایت نکنند و دعوای عجیبی داشته باشند و نوع پوشش آن‌ها فرق کند. 
 
 این ۱۲‌درصدی که اشاره کردید در تهران یا در کل کشور و در چه حوزه‌هایی هستند؟
در تهران. بالاترین مورد باندی در تهران است چراکه اصلاً خاصیت پایتخت است. یکی از اشکال کودکان کار زباله‌گردی است. خیلی تلخ است که باید این را بگوییم که «بیشتر بچه‌های زباله‌گرد سن ۳۵ سالگی را نخواهند دید.» بر اثر بیماری‌های مختلف پوستی و انگلی از بین می‌روند و عجیب است چطور زباله‌گردی کودکان وجود دارد؟ مردم و مسئولان باید برای رفع آن بکوشند. شهروندانی که تفکیک زباله را اجرا نمی‌کنند هم مقصرند. دستگاه‌های امنیتی که به درستی همه جا ورود می‌کنند، چرا به زباله‌گردی کودک ورود پیدا نمی‌کنند؟! اتفاقاً بیش از ۹۵‌درصد کودکان زباله‌گرد در همین باند‌های مافیا هستند که بهره‌کشی می‌شوند و اغلب آن‌ها ایرانی نیستند. این‌ها با کار کردن خود به سیستم بهداشتی شهر لطمه می‌زنند و هزاران مسئله دیگر به دنبال دارند. 
 
 زندگی کودکان کار اساساً با کار گره خورده است، چطور وقت می‌کنند درس بخوانند و آیا خانواده‌های‌شان کمک می‌کنند؟
هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند با درس خواندن، کودکان کار دیگر کار نمی‌کنند چراکه کارکردن ریشه اقتصادی و حتی فرهنگی دارد و تا مادامی که این موضوع ریشه‌ای حل نشود، این چرخه ادامه دارد، البته بسیاری از بچه‌های صبح رویش در دل خانواده به گونه‌ای پیش رفته‌اند که سبک زندگی آن‌ها تغییر کرده است و بچه کار نمی‌کند، اما زمان می‌برد. خیلی از بچه‌ها بعد از مدرسه بازهم کار می‌کنند و زمان آموزش را صبح رویش به سبک زندگی آن‌ها اضافه کرده است؛ آموزشی که در آن مهارت زندگی یاد می‌گیرند. شیوه آموزشی ما به گونه‌ای است که اولویت سبک زندگی و مهارت‌محوری است و در کنار آن سایر موارد آموزشی وجود دارد. 
 
 صحبت آخر، به خصوص اگر مخاطب شما مردم هستند. 
ما به عنوان شهروند باید در هر بعدی شهروندبودن را رعایت کنیم. پدیده تلخ «کار کودک» وجود دارد، اما شهروندان ما چه میزان برای نحوه برخورد با آن‌ها آموزش دیده‌اند؟ نادانسته و به دلیل عدم‌آگاهی و ترحم و خشم باعث لطمه‌زدن به آینده آن‌ها می‌شویم. این کودک در همین جامعه است و آینده او کنار ماست، در نتیجه با لطمه‌دیدن در جامعه آسیب او به خود ما هم می‌رسد. وقتی ما ناآگاهانه با این بچه‌ها رفتار می‌کنیم، نتایج خوبی ندارد. ما حتی نمی‌دانیم در برخورد با کودکی که به شیشه ما می‌زند، چه برخوردی کنیم و سلیقه‌ای عمل می‌کنیم. مجموعه صبح رویش کتاب‌هایی را تدوین کرده که نحوه رفتار با کودکان کار را آموزش داده است. ما از مردم می‌خواهیم مطالعه کنند تا نحوه رفتار با کودکان کار را بدانند و حتی آمادگی داریم برای هر نهاد و مجموعه‌ای با حضور سه ساعته آموزش رفتار با کودکان کار داشته باشیم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار