با آغاز به کار مسعود پزشکیان به عنوان رئیس دولت چهاردهم، دور جدیدی از سیاستورزی در کشور آغاز شده است. پزشکیان تلاش کرد خود را فراتر از جناحبندیهای موسوم سیاسی کشور نشان بدهد و دولت خود را «دولت وفاق» بنامد. تعبیر دولت وفاق مدنظر او البته مفهومی مبهم است که نیازمند تعریف ابعاد آن است، اما آنچه در قالب بستن اعضای کابینه ظهور پیدا کرد، استفاده از چهرههایی متفاوت از جناحهای سیاسی مختلف کشور است. کابینهای که در آن همتی و ظفرقندی و عراقچی و صالحی امیری، در کنار مؤمنی و کاظمی و خطیب و علیآبادی قرار گرفتهاند تا بر مشکلات کشور فائق آیند.
اما ملت ایران و ادبیات سیاسی کشور با مفهوم وفاق، غریبه و بیگانه نیست و بارها این واژه و واژههای مشابه آن همچون همدلی و وحدت از سوی حکیم انقلاب اسلامی به کار گرفته شده است. معظمله در سخنرانیهای متعددی ابعادی از مفهوم وفاق را شرح دادهاند که این روزها میتواند مورد استفاده و استقبال دستاندرکاران و طراحان ایده دولت وفاق قرار گیرد.
حکیم فرزانه انقلاب اسلامی در طول سالیان متمادی تلاشهای مستمری را برای همدلی و وفاق میان همه ملت و جریانهای سیاسی و مسئولان کشوری دنبال کردهاند. در دوران دوم خرداد که با میدانداری رادیکالها، فضای دوقطبیسازی جامعه تشدید شده و برخی از تفرقهافکنان میداندار شده بودند، حکیم انقلاب اسلامی در دیدار با کارگزاران نظام اسلامی فرمودند: «خیلی از کارهایی که به نظر نشدنی میآید، شدنی است. در صورتی که مسئول، برای این کار متفرغ باشد. این اختلافات و دعواها نمیگذارد شما متفرغ باشید. وجود اینها در دولت، مجلس، قوه قضائیه، داخل یک قوه، بین دو قوه، چیز بسیار بدی است. از جمله چیزهایی که بسیار بد است، اینگونه اختلافهاست. اینها را باید علاج کنید. البته الان بنده دوستانه و برادرانه عرض میکنم و واقعاً به عنوان نصیحت عرض میکنم که اینها را علاج کنید؛ اما اگر آدم ببیند همه میخواهند علاج کنند، ولی چند نفر نمیگذارند - چهار نفر اینجا، چهار نفر آنجا نمیگذارند - مجبوریم کسانی را که نمیگذارند وفاق به وجود آید، بهگونهای علاج کنیم» (۲۱/۹/۱۳۸۰).
مدتی بعد، معظم له در دیدار نمایندگان مجلس ششم که اکثریت آن را اصلاحطلبان تشکیل میدادند، تحقق وفاق را وظیفه مسئولان کشور دانسته و در تعریف مفهوم وفاق و ضرورت توجه به آن میفرماید: «برای اینکه ما بنیانهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی خود را مستحکم کنیم، پیشنیاز اولى قطعی ما، ایجاد وفاق و وحدت کلمه است. برای وفاق باید همه تلاش کنند. معنای وفاق این نیست که گروهها و تشکیلات و جناحهای گوناگون اعلام انحلال کنند؛ نه، هیچ لزومی ندارد. معنای وفاق این است که نسبت به هم خوشبین باشند؛ «رحماء بینهم» باشند؛ همدیگر را تحمل کنند؛ در جهت ترسیم هدفهای والا و عالی و برای رسیدن به آنها به یکدیگر کمک کنند و از ایجاد تشنج، بداخلاقی، درگیری، اهانت و متهم کردن بپرهیزند. امروز به نظر من وظیفه ما این است» (۷/۳/۱۳۸۱).
دعوت رهبری منحصر به اصلاحطلبان نبوده است. معظمله بارها از اصولگرایان نیز طلب وفاق و همدلی کرده است که برجستهترین آنها در مراسم تنفیذ حکم سیزدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران است که به آیتالله شهید رئیسی تعلق گرفت. معظمله در آن دیدار با صراحت اعلام داشتند: «دولت باید مظهر وفاق باشد. بعضی از این تغایرهای موهومی را که در بین مردم وجود دارد، بایستی با نگاه وفاقآمیز و نگاه ملاطفت به عموم مردم این توهمات را تضعیف کرد. حالا ممکن است این نگاهها، این اختلاف نظرها به کلی از بین نرود، لکن بایستی از تأثیرگذاری آنها در حرکت جامعه جلوگیری کرد» (۱۲/۵/۱۴۰۰).
البته آنچه تحت عنوان وفاق مطرح میشود در منظومه ایشان مبنا و حدود و ثغوری دارد. از نگاه معظمله وفاق باید حول: «نظام اسلامی، احکام مقدسه اسلام، قانون اساسی - که قانون اساسی هم منطبق بر احکام اسلامی است - قوانین کشور - که لااقل اغلب آنها منطبق بر قوانین اسلامی است؛ اگر نگوییم همهاش منطبق است» (۲۶/۱/۱۳۷۹) شکل بگیرد. به واقع با قبول داشتن مفاهیم فوق است که امکان همدلی و وفاق ممکن خواهد شد، وگرنه وفاق با آنهایی که از نظام اسلامی عبور کرده و قانون اساسی کشور را قبول ندارند یا آنکه با نگاههای سکولار از احکام مقدس اسلامی فاصله گرفتهاند، در عرصه فعالیتهای سیاسی بیمعنا خواهد بود. چنین افرادی راهی برای حضور در قدرت نخواهند داشت.
«وفاق» مانند هر کلیدواژه دیگری نیازمند تعریف است و رئیسجمهور دولت چهاردهم نیز باید در این مسیر باید پیشگام باشد و در این فرایند به شاخصهای مدنظر رهبری توجه ویژه نماید، که اگر چنین نشوند، دیگرانی با ارائه تعریفهای بدلی، تحقق وفاق ملی را به بیراهه و انحراف و انحظاط خواهند کشاند، همانطور که پیش از این مفاهیمی مقدسی، چون اصلاحطلبی و اعتدال را دستخوش تحریف و بیاعتبار کردند.