کد خبر: 1206940
تاریخ انتشار: ۰۹ دی ۱۴۰۲ - ۰۲:۴۰
نگاهی به کتاب 
«حسرتش با من» چند ورق حسرت! اثر مختصر است و کل خاطرات در حوالی هفتاد‌واندی صفحه جمع می‌شود. نویسنده در مقدمه کتاب توضیحاتی راجع به نحوه تألیف اثر ارائه و در ضمن این توضیحات نکاتی را طرح می‌کند که ظاهراً جزو دلایل اصلی این اختصار به حساب می‌آیند.
سیدعلی مددزیدی

جوان آنلاین: «محشری بود ولی من می‌دانستم تابوتش کدام است... کنارش نشستم. تا خواستم دستم را به سمت صورتش ببرم، مادربزرگش داد زد: دست نذار، تو دیگه نامحرمی! ته دلم خالی شد، یعنی نامحرمت شده بودم کمال؟! من نامحرم شدم، همه محرم؟! ننه دایی جیغ می‌کشید که دستم به همسرم نخورد و حسرت بوسیدنش به دلم بماند... قصه زندگی من تمام شده بود؛ قصه من و کمال. دیگر پایی برای حرکت نمانده. شاید زیر بغلم را گرفته بودند و تا خانه کشانده بودند. یادم نیست. فقط یک چیز به یادم مانده، پارچه‌ای که نوشته بود: شهادت فرمانده گردان یا زهرا، شهید حاج سیدکمال فاضل را تسلیت می‌گوییم.»
این چند خط ابتدایی که خواندید، تکه‌ای از کتاب «حسرتش با من» بود. مجموعه خاطرات مریم‌السادات حسینی، همسر سیدکمال فاضل که به قلم طاهره حمزه‌پور‌اسدی و همت حوزه هنری چهارمحال‌وبختیاری به چاپ رسیده است.
اثر مختصر است و کل خاطرات در حوالی هفتاد‌واندی صفحه جمع می‌شود. نویسنده در مقدمه کتاب توضیحاتی راجع به نحوه تألیف اثر ارائه و در ضمن این توضیحات نکاتی را طرح می‌کند که ظاهراً جزو دلایل اصلی این اختصار به حساب می‌آیند.
«باید خانم حسینی را می‌دیدم و از او می‌پرسیدم، اما شرایط جسمانی این بانوی صبور مساعد نبود و باید مصاحبه‌ها را به صورت تلفنی انجام می‌دادم... گرچه گذر سال‌ها غبار فراموشی روی خاطرات نشانده و سختی‌های زندگی خانم حسینی را در خود فروبرده بود و به سختی می‌شد خاطرات آن روز‌ها را استخراج کرد، اما من ناامید نشدم.»
با توجه به شرایط غیرحضوری مصاحبه‌ها، فراموشی خاطرات و احتمالاً به دلیل مدت کم زندگی مشترک این بانو و شهید فاضل، مخاطب با این اختصار مواجه شده است، البته اختصاری صادقانه که به وجه صادق بودنش چند خط دیگر خواهیم پرداخت.
تک راوی، شخص همسر شهید است و برخلاف رویه معمول آثار مرتبط با شهدا که از خانواده و همرزمان و آشنا و دوست برای تألیف و گردآوری اطلاعات استفاده می‌کنند، در این کتاب ما فقط با همسر شهید طرف هستیم. روایت در قالب اول شخص و از زبان خود مریم‌السادات حسینی پیش می‌رود و مقید به حفظ ترتیب توالی زمان اتفاقات، روی یک خط حرکت می‌کند.
در نیمه ابتدایی تک سوژه کتاب شخص خانم حسینی است و ما با خانواده ایشان از پیش از تولد همراه می‌شویم و پس از روایت کودکی و نوجوانی، در اواسط کتاب با گشوده‌شدن باب خواستگاری، پای شهید فاضل هم به خاطرات بازمی‌گردد. طبیعتاً به نظر می‌آید این محور شدن خانم حسینی در نیمه ابتدایی در ترسیم تصویر کلی از خاطرات شهید خلل ایجاد کند، ولی این‌گونه نمی‌شود و نیمه ابتدایی مضاف بر به تصویر کشیدن سبک زندگی مردم آن زمان شهرکرد، رنگ و بویی را چاشنی کتاب می‌کند که زمینه همدلی مخاطب با شخصیت اصلی را فراهم می‌آورد.
تا اینجا می‌شود گزارش پرونده فنی کتاب، اما اگر کمی سرمان را از این پیچ و مهره بازکردن‌های فنی بیرون بیاوریم، مهم‌ترین نقطه قوت کتاب صداقت شخص راوی است. برخلاف رویه بعضی از تولیدکنندگان آثار شهدایی که بازنمایی مثبت از تمام وقایع و افراد حول شهید را خدمت به فرهنگ شهادت می‌دانند، این‌گونه حس می‌شود که راوی و مسئولان بخش تألیف، حداقل تلاش کردند بنا را بر حفظ صداقت بگذارند و همین صداقت است که جلد بی‌رنگ و لعاب کتاب و ضعف‌های اثر را از دایره دید خواننده دور می‌کند و او را تمام‌قد پای روایت حسرت‌های این همسر می‌نشاند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار