کد خبر: 1172558
تاریخ انتشار: ۳۱ تير ۱۴۰۲ - ۰۵:۲۰
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با مبلغان و طلاب به تاریخ ۲۱ تیرماه ۱۴۰۲، حاوی نکات بسیار مهمی پیرامون امر تبلیغ بود
سیدمیثم میرتاج‌الدینی

بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با مبلغان و طلاب به تاریخ ۲۱ تیرماه ۱۴۰۲، حاوی نکات بسیار مهمی پیرامون امر تبلیغ بود. ایشان در بخشی از بیانات خود بر «شناخت مخاطب، شناخت آرایش حقیقی صحنه تبلیغات جهانی برای داشتن موضع تهاجمی و برخورداری از روحیه جهادی» تأکید کردند و فرمودند: «متأسفانه در آشفته‌بازار انبوه صدا‌های مختلف در فضای مجازی و تکثر رسانه‌ای، صدای انتقال معارف سنتی و خانوادگی در انزوا قرار گرفته است.» از این رو در نوشتار پیش رو با نگاهی به کتاب «خط انتقال معارف» اثر گرانقدر مرحوم استاد علی صفایی‌حائری به تکنولوژی انتقال معارف پرداخته‌ایم که سطحی فراتر از ابزار انتقال دارد.

صحبت‌های رهبر معظم انقلاب هشداری مهم بود، آنجا که فرمودند: «اگر ما در مقابل تحولات نو به نو در موضوع تبلیغ، غفلت و سستی کنیم دچار استحاله فرهنگی می‌شویم و مانند غرب گرفتار قبح‌زدایی قدم به قدم از گناهان بزرگ خواهیم شد که جبران آن، به آسانی ممکن نیست، همچنان که امام مکرر می‌گفت اگر اسلام در ایران سیلی بخورد تا سال‌های سال اثرش باقی خواهد بود.»
حرف‌ها از آیه ۱۶ سوره یونس شروع می‌شود، آنجایی که خداوند می‌فرماید: فَقَدْ لَبِثْتُ فِیکُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ. صدق گفتار پیامبر (ص) درباره اینکه رسولی از جانب خداست و حامل پیامی و دینی راهگشا، در این نهفته که او نه صرفاً با قول و گفتار خویش که با تمام زندگی و همه ریزه‌کاری‌ها و نقش‌های ظریف و لطیفش به حق بودن دین خویش گواهی داد و آن را تبلیغ کرد.
فایده چنین تبلیغی زنده ماندن معارف و خط انتقال آن است. اگر ما امروز می‌نالیم که: «بچه‌هایی که در دامان ما بزرگ شده‌اند و بچه‌های خود ما هستند، چرا با احساس ما، با معرفت ما، با اعتقاد ما گره نخورده‌اند و با این همه بیگانه‌اند و در جمع‌های ما، با اشک‌ها و با خنده‌های ما بیگانه‌اند و گریه کردن‌های ما را نمی‌فهمند، در جمع ما می‌آیند، مأنوس و سرگرم هم می‌شوند ولی بین ما و آن‌ها فاصله است.» باید گیر اصلی را در منتقل نکردن معارف از نسل پیش به نسل بعد جست‌وجو کرد؛ انتقالی که یک تبلیغ همه‌جانبه را نیاز دارد، نه صرفاً گفت‌وشنودی از رسانه‌ها و بی‌حضور و ملازمه و همراهی در تمام آنات زندگی.
استاد صفایی وضعیت شکاف بین نسلی را اینگونه آسیب‌شناسی می‌کند: «ما می‌بینیم نسلی که بعد از ما آمده، با آن چیزی که ما دیروز آن را بدیهی می‌دانستیم، کاملاً فاصله دارد. مؤمن است، معتقد است، متوجه است، دلسوز است ولی مترهایش کاملاً متفاوت شده است. چرا؟ چه چیزی را باید تحصیل می‌کردیم که نکردیم؟ چه چیزی را باید تبلیغ می‌کردیم که نکردیم؟ و چگونه باید تبلیغ می‌کردیم؟».
سپس ایشان اینگونه پاسخ می‌دهد: «ما این خط انتقال معرفت را پاسداری نکرده‌ایم. خط می‌گویم و نه نقطه و منظورم از خط مجموعه‌ای از کار‌ها و فعالیت‌هایی است که باید انجام می‌شده و نشده است.»

تغییر روحیه و تأثیر در امر تبلیغ
مقصر اصلی این وضعیت هم پدیدایی یک «روحیه مآل‌اندیش» است؛ روحیه‌ای که آرام‌آرام از شور و حرارت روز‌های آغازین جوانی افتاده و مآل‌اندیشانه و محافظه‌کارانه به غار منافع شخصی خزیده و سعی می‌کند برای خود مالی و منالی و عنوانی و رزومه‌ای بسازد، در حالی که همین فرد، روزگاری از دنیا دل کنده و با صفای باطن و اخلاص در عمل، آمده بود برای فراگیری معارف، حالا که باید این معارف را به نسل بعد منتقل کند، کمیت تبلیغش می‌لنگد، چون درگیر حجاب‌های مادی شده است.
مرحوم صفایی می‌نویسد: «ما بین این دو نسل، نسلی که از آن گرفتیم و نسلی که باید به او می‌پرداختیم، کم‌کاری کرده‌ایم. ممکن است بگویید آنچه ما از نسل گذشته دریافت کرده بودیم، جواب مشکلات این نسل را نمی‌دهد، ولی ما موظف بودیم تحصیل و تبلیغ کنیم و آنچه را که نیاز اینهاست به دست بیاوریم، نه اینکه خودمان به دنیای دیگری مشغول شویم و به امکانات رنگارنگ روی بیاوریم و از خانه‌های خاص، از زندگی خاص و از راحتی خاصی حرف بزنیم و برایش کار کنیم.»

چگونگی انتقال معارف
یک مسئله باید به صورت جدی مطرح شده و پاسخ یابد: چگونه خط انتقال معارف را دنبال کنیم؟
این سؤال یعنی ما باید نیرو‌هایی را در خود بپرورانیم که کار آن‌ها نه صرفاً حمل علم و معرفت که حفظ علم و معرفت و سپس دستیابی به تکنولوژی انتقال آن نیز باشد. منظور ما از تکنولوژی انتقال معارف یا روش انتقال معارف، بحثی فراتر از ابزار‌های اتقال است. به عقیده استاد صفایی عوامل انتقال معارف عبارتند از: قول، فعل و نوع زندگی. قول خود بحثی مبسوط و مفصل دارد و از آنجا که در این نوشتار بیشتر به دنبال تبلیغ عملی و انتقال از طریق نوع زندگی هستیم، به توضیح روش‌های دوم و سوم خواهیم پرداخت.

انتقال معارف با فعل
مراد از انتقال معارف به وسیله فعل یعنی «من با نمازم، با روزه‌ام، با احسانم می‌توانم به دیگران بگویم شما هم احسان کنید! برای اینکه نگویند که او احمق است که دارد هستی‌اش را بر باد می‌دهد، باید این احسان توجیه و تبیین شده باشد، یعنی فعل، بعد از تبیین و تبین و مشخص شدن مبانی‌اش، کارگشاست، وگرنه اگر تبیین شکل نگرفته باشد، اگر مباحث توجیه نشده باشند، اگر زمینه‌ها مشخص نشده باشد، این فعل توجیهی ندارد، حمل بر حماقت و بی‌سروسامانی می‌شود. فعل و عمل در زمینه‌ای که مبانی تبیین و توجیه شده باشند، قابل طرح هستند و آن موقع است که این فعل می‌تواند در طلب و استقامت و سبقت شخص تأثیرگذار باشد.»
«این فعل می‌تواند در شخص طلب و اعتماد را ایجاد کند. ببینند که دروغ نمی‌گویید. به کسی که هستی‌اش را مایه گذاشته، می‌شود تکیه کرد. عمل می‌تواند نمونه باشد که حجت است که این کار شدنی است، چون فلانی هم همان کار را کرد. او هم از هستی‌اش گذشت. او هم مایه گذاشت. او هم سوخت. او هم جان داد، پا داد، دست داد، هستی‌اش را داد، یعنی عمل، هم در حوزه طلب و اندیشه و هم در حوزه اعتماد و امین بودن و هم در حوزه حرکت و هم در حوزه استقامت و صبر و هم در حوزه شتاب و سبقت، کارگشاست که اینگونه می‌توان دوید.»
عمل بر ما حجت است، یعنی بعد از تبیین همه این مسائل، می‌شود اینگونه زندگی کرد. می‌شود از خیلی از چیز‌ها گذشت. می‌شود به آنچه جاهلان را به وحشت می‌اندازد انس گرفت: أنسوا بما استوحش منه الجاهلون. این است که به عمل دعوت کرده‌اند: «کونوا دعاه الناس بغیر ألسنتکم».

انتقال معارف با نوع زندگی
راه دیگر برای تبلیغ و رساندن معارف به نسل دیگر، نوع زندگی و نوع حیات است که با اصطلاح سبک‌زندگی زیاد شنیده می‌شود. «جریان حیات و نوع زندگی خیلی گسترده‌تر از داستان فعل است و آمال و احوال و اعمال را دربرمی‌گیرد. مجموعه مرتبطی است که باهم ارتباط زنده دارند، یعنی در هیچ مقطعی از عمل جدا نشده تا برای نمایش به این و آن نشان داده شده باشد، بلکه مجموعه‌ای از روابط زنده است، یعنی آرزوهایش، رفتارش، نشستنش، خوابیدنش، دوست داشتنش، دشمن داشتنش، مجموعه‌ای از زندگی و روابط زنده است.»
وقتی رسول می‌خواهد بیان کند، این نیست که بگوید من امینم یا امین نیستم، بلکه می‌گوید: «لبثت فیکم عمرا»، یعنی یک مجموعه‌ای از زندگی مطرح است. ممکن است مقطع و برشی از یک زندگی، برش زیبا و شیرینی داشته باشد، ولی این مجموعه به هم پیوسته است که می‌تواند دعوت بهتری را داشته باشد: «فلنحیینه حیاه طیبه».
این تشکل مجموعی در معارف آدمی، در آرزو‌های آدمی، در حالات آدمی و در اعمال آدمی و این مجموعه منسجم هماهنگ است که تبیین می‌کند و معارف دینی را انتقال می‌دهد و می‌بینیم که رسول بر این تکیه می‌کند: «فقد لبثت فیکم عمرا من قبله افلاتعقلون؟».
اگر ما می‌خواهیم تبلیغ کنیم و حرف‌ها را منتقل کنیم، باید با مجموعه‌ای که با آن‌ها آشنا شده‌ایم، زندگی کنیم. تنها بحث عمل نیست، بحث زندگی کردن است. به گفته یکی از دوستان کسی که می‌خواهد زبان انگلیسی یاد بگیرد، باید آنقدر آماده باشد که خواب انگلیسی ببیند! یعنی باید تو با این مقوله آن‌قدر زندگی کنی که حس تو هم عوض بشود. تا در این فضا ننشسته باشی و با این‌ها زندگی نکرده باشی، بیگانگی است و این بیگانگی را بچه‌ها با غریزه‌شان می‌فهمند و متوجه می‌شوند، البته آنچه مقدم بر فهم تکنولوژی تبلیغ و انتقال معارف است، فهم این نکته است که دین به معنای تعبد صرف نیست و دین مساوری با یکسری عواطف و احساسات خالی نمی‌باشد چراکه دین تعبدی و دین عاطفی، امکان انتقال را ندارد، لذا باید دین را مجموعه‌ای از بصیرت‌ها و گرایش‌ها دانست تا بتوانیم معارف آن را با قول و فعل و نوع زندگی منتقل ساخته و تبلیغ کنیم.
نکته مهم پایانی آنکه ما هر زمان نام «تبلیغ» را می‌گوییم و می‌شنویم، ذهن‌مان به وظیفه صنف خاصی از مردم معطوف می‌شود. در حالی که همه ما به اندازه علم و توان‌مان، باید در پاسداری از خط انتقال معارف قدمی برداریم و آنچه خودمان را به راه آورده، به دیگران منتقل سازیم، آن هم به وسیله تکنولوژی درست.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر