ریچارد ان. هاس به عنوان رئیس شورای روابط خارجی هرجا که رفته است، از او پرسیده شده که چه چیز باعث میشود او حتی شب هم خوابش نبرد. هاس در طول سالها در پاسخ به این سؤال هیچ کمبودی در گزینهها نداشته؛ روسیه، چین، ایران، کرهشمالی، تغییرات آب و هوایی، تروریسم بینالمللی، ناامنی غذایی، همهگیری جهانی. اما حالا او زمانی که پس از دو دهه مدیریت مشهورترین سازمان خصوصی امریکا یعنی شورای روابط خارجی از سمت خود کنارهگیری میکند، در پاسخ به این سؤال به نتیجه نگرانکنندهای رسیده است. جدیترین خطر برای امنیت جهان در حال حاضر چیست که حتی به بی خوابی او منجر میشود؟ جواب او «خود امریکا» است.
این چیزی است که این استراتژیست جهانی تا همین اواخر حتی به آن فکر هم نمیکرد، ولی او حالا برای اولین بار در زندگیاش، معتقد شده که تهدید داخلی برای امریکا از تهدید خارجی پیشی گرفته است. به گفته هاس، ایالات متحده به جای اینکه قابل اعتمادترین لنگر در یک جهان ناآرام باشد، به عمیقترین منبع بیثباتی و نمونه نامشخص دموکراسی تبدیل شده است. او در مصاحبهای پیش از آخرین روز حضورش در شورای روابط خارجی گفت: «وضعیت سیاسی داخلی ما وضعیتی است که دیگران نمیخواهند از آن الگوبرداری کنند. اما [وضع امریکا]به نظرم، درجهای از پیشبینیناپذیری و نبود قابلیت اتکا را هم پیش رو میگذارد که واقعاً مهلک است. منظورم این است که از نظر توانایی امریکا برای عملکرد موفقیت آمیز در جهان، وابستگی دوستان ما به ما را بسیار سخت میکند.» هاس درباره محتوای کتاب جدیدی صحبت کرده که به گفته او «تقریباً بازنویسی دموکراسی امریکایی است که اکنون به یک نگرانی امنیت ملی تبدیل شده است.» هاس در شرایطی با شورای روابط خارجی خداحافظی کرده که به نوشته نیویورکتایمز، در جوانی، با جنگ ویتنام مخالف بود و خود را لیبرال میپنداشت، اما سپس از نوشتههای الکساندر سولژنیتسین، ظهور مارگارت تاچر و دیدگاه ریگان-بوش از رهبری امریکا در خارج از کشور و دولت محدود در داخل الهام گرفت و برای بیش از ۴۰ سال، تبدیل به یک جمهوریخواه شد، هرچند برخی اوقات هم به دموکراتها رأی میداد تا اینکه در سال ۲۰۲۰، او حزبی را که آقای ترامپ تسخیرش کرده بود [جمهوریخواه]پس از حمله ۶ ژانویه ۲۰۲۱ به ساختمان کنگره کنار گذاشت و علناً خود را غیر وابسته اعلام کرد. ظاهراً به همین دلیل است که مرد کهنهکار چهار دولت در امریکا (یک دولت دموکرات و سه جمهوریخواه) با عباراتی سنجیده، اما غیرقابل انکار از قطببندی سیاسی و افراط و تفریط ابراز تأسف میکند و سعی کرده که معنای آن را برای دیگران هم بازگو کند. در حالی که در طول قرن گذشته، امریکا دورههای دیگری از تفرقه و اختلاف را هم تجربه کرده، مثل دوره جیم کرو، مک کارتیسم، ویتنام، حقوق مدنی، واترگیت، ترورها و شورشها و جنگ ۱۹۶۸، ولی آقای هاس لحظه فعلی را بدتر از همه آنها میبیند. او میگوید: «اینها تهدیدی برای اساس سیستم نبود. به همین دلیل است که فکر میکنم این (دوره فعلی) مهمتر است.»