دو کارگر افغان در ساختمان نیمه کارهای در شمال تهران به خاطر اختلاف مالی درگیری مرگباری را رقم زدند.
ساعت ۳ بامداد روز جمعه ۱۴ بهمن قاضی محمدرضا صاحبجمعی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری ۱۰۳ گاندی از قتل مرد جوانی در ساختمان در حال ساختی در خیابان ظفر با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد. تیم جنایی داخل یکی از اتاقهای ساختمان نیمهکاره با جسد پسر ۲۵سالهای به نام مسعود روبهرو شدند که با ضربات جسم سختی به سر و جسم نوک تیز به گلو و شکم به قتل رسیدهبود. نخستین بررسی حکایت از آن داشت مقتول اهل افغانستان است و لحظاتی قبل در درگیری با یکی از کارگران ساختمان به قتل رسیده و قاتل هم از محل گریختهاست. تحقیقات مأموران پلیس نشان داد وی از چهار ماه قبل که برای کار به این ساختمان میآید با یکی از کارگران ساختمان به نام بصیر اختلاف پیدا میکند و در نهایت هم ساعتی قبل در درگیری با او به قتل میرسد.
شاهد قتل
یکی از شاهدان قتل به مأموران پلیس گفت: «من در این ساختمان مشغول به کار هستم و مسعود هم چهار ماه قبل برای کار به این ساختمان آمد. او و مقتول با هم دوست بودند، اما مدتی بعد با هم اختلاف پیدا کردند. به نظر میرسید اختلاف آنها مالی باشد و چندباری با هم مشاجره لفظی داشتند، اما ما فکر نمیکردیم اختلاف آنها با قتل مسعود به پایان برسد. ساعتی قبل من و تعدادی از کارگران خواب بودیم که با صدای دلخراشی از خواب بیدار شدیم. صدای داد و فریاد از داخل یکی از اتاقها به گوش رسید و ما هم به سرعت به طرف اتاق رفتیم و دیدیم مسعود خونین روی زمین افتادهاست و بصیر هم در حالی که وحشتزده بود، از اتاق به سرعت خارج شد و فرار کرد. ما سعی کردیم او را دستگیر کنیم، اما موفق نشدیم. مسعود به سختی حرف میزد و لحظاتی بعد هم از هوش رفت و ما هم موضوع را به پلیس خبر دادیم.»
بازداشت قاتل
همزمان با انتقال جسد مقتول برای انجام آزمایشهای لازم به پزشکی قانونی، مأموران پلیس قاتل فراری را تحت تعقیب قرار دادند. در حالی که چند ساعتی از حادثه مرگبار گذشتهبود، مأموران پلیس قاتل فراری را در یکی از خیابانهای تهران شناسایی و دستگیر کردند. متهم پس از انتقال به اداره پلیس با اظهار پشیمانی، به قتل اعتراف کرد. وی در توضیح ماجرا گفت: «من و مقتول یکدیگر را میشناختیم تا اینکه او چهار ماه قبل برای کار به محل کار من آمد. مدتی بعد ما با هم اختلاف مالی پیدا کردیم و به همین دلیل گاهی مشاجره و درگیری داشتیم و چند باری هم کتککاری کردیم. عصر روز حادثه دوباره با هم مشاجره داشتیم، اما با میانجیگری دوستان درگیری ما پایان یافت تا اینکه نیمههای شب حادثه وقتی خواب بودم، متوجه شدم او به محل خواب من آمد. احتمال دادم او قصد دارد مرا آزار و اذیت کند. از طرفی هم از مسعود کینه به دل داشتم و به همین سبب چکشی که در کنارم بود برداشتم و ناخودآگاه چند ضربه به سرش زدم. او از من قویتر بود و از ترس اینکه به من حمله کند اینبار با چاقو چند ضربه به او زدم و وقتی خونین روی زمین افتاد، از ترس فرار کردم.
چند ساعتی داخل خیابانها سرگردان بودم و پرسه میزدم و در نهایت تصمیم گرفتم به خاطر عذاب وجدان خودم را به پلیس معرفی کنم که در نزدیکی کلانتری دستگیر شدم.»
متهم پس از اعتراف به قتل، به دستور بازپرس جنایی برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.