کد خبر: 1120999
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۱ - ۲۳:۴۶
 محبوبه قربانی
 پسری که متهم است در جریان یک نزاع کودکانه دوستش را به قتل رسانده در جلسه دادگاه گفت به خاطر عصبانیت نتوانسته خشم خود را کنترل کند و دست به چاقو برده و حادثه خونین را رقم زده است.
اسفند‌ماه سال گذشته مأموران پلیس قرچک با اعلام خبر درگیری چند پسر جوان به محل رفتند. بررسی‌های آن‌ها نشان داد پسری به نام ایوب بر اثر ضربه چاقو زخمی و به بیمارستان منتقل شده است. یکی از شاهدان گفت: میثم ضارب است و ایوب با ضربه چاقوی او راهی بیمارستان کرده است. تلاش برای دستگیری ضارب که از محل فرار کرده بود آغاز شد، اما از بیمارستان خبر رسید ایوب بر اثر شدت خونریزی فوت کرده است. 
با فوت پسر جوان، پرونده با موضوع قتل عمد در دستور کار قرار گرفت و عامل قتل شناسایی و دستگیر شد. میثم در تحقیقات به قتل اعتراف کرد و گفت: «چند ماه قبل از حادثه همراه دو نفر از دوستانم در یک مغازه ساندویچی نشسته بودیم و غذا می‌خوردیم که یکی از دوستانم به نام حسین وارد مغازه شد و شروع به فحاشی کرد. تعجب کردیم، چون بی‌دلیل فحاشی می‌کرد، به همین خاطر یکی از دوستانم به او اعتراض کرد و خواست از مغازه بیرون برود.» 
متهم در ادامه گفت: «حسین از مغازه بیرون رفت، اما همان شب فهمیدیم در خانه‌شان بیهوش شده و به کما رفته است. پدرش فکر می‌کرد ما او را کتک زده‌ایم، به همین خاطر از ما شکایت کرد، اما دو هفته بعد حسین به هوش آمد. آن پرونده در جریان بود و حسین سراغ ایوب رفت تا در دادگاه علیه ما شهادت بدهد.»
متهم در خصوص قتل گفت: «وقتی موضوع را فهمیدم با ایوب تماس گرفتم و با هم در پارک محله قرار گذاشتم. وقتی سر قرار رفتم از او خواستم در دادگاه علیه ما حرفی نزند که کار به درگیری کشید. در آن درگیری از شدت عصبانیت دست به چاقو شدم و یک ضربه به پای او زدم. باور کنید فکر نمی‌کردم آن ضربه باعث مرگش شود.» 
با اقرار‌های متهم، دو پرونده در دادسرای قرچک تجمیع و به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و بعد از تعیین شعبه در وقت رسیدگی روی میز هیئت قضایی شعبه دوم دادگاه قرار گرفت. 
در جلسه محاکمه، اولیای دم درخواست قصاص کردند. در ادامه حسین که شاکی دیگر پرونده بود در طرح شکایتش گفت: «آن شب در مغازه ساندویچی بودم که میثم و دو نفر از دوستانش آمدند و مرا بیرون از مغازه به شدت کتک زدند. از شدت ضربات حالم بد شد و بیهوش شدم. بعد از دو هفته به هوش آمدم و فهمیدم پدرم از آن‌ها شکایت کرده است. پیگیر پرونده بودم که ایوب کشته شد. او قرار بود در دادگاه علیه آن‌ها حرف بزند. راضی به گذشت نیستم و از متهمان شکایت دارم.» 
در ادامه میثم به جایگاه رفت و گفت: «اتهام قتل را قبول دارم، اما عمدی نبود. روز حادثه به خانه رفتم و مشروب خوردم. بعد با ایوب تماس گرفتم و قرار ملاقات گذاشتم. به محل قرار که پارک محله بود، رفتم. ایوب هم با دوستانش در پارک ایستاده بود. او وقتی مرا دید از آن‌ها جدا شد و به طرفم آمد. بعد از سلام و احوالپرسی سر حرف را باز کردم و خواستم به دادگاه نرود، اما او راضی نشد و گفت حتماً این کار را خواهد کرد. با شنیدن این حرف عصبانی شدم و شروع به فحاشی کردم. دوستان ایوب وقتی سروصدای ما را شنیدند به طرفمان آمدند. همان موقع ایوب یک سیلی به من زد و گفت تو برای صحبت نیامده‌ای و دروغ گفته‌ای. من هم عصبانی شدم و یک سیلی به او زدم و همین بهانه درگیری بین ما شد. همان لحظه دوستان ایوب دست به چاقو شدند و می‌خواستند به من حمله کنند. وقتی چاقو را در دست آن‌ها دیدم از ترس و برای دفاع از خودم چاقویی را که همراه داشتم، بیرون آوردم که یک‌دفعه دوستان ایوب او را روی پای من هل دادند. به همین خاطر چاقویی که دستم بود ناخواسته وارد پایش شد. باور کنید قتل عمدی نبود.» 
در ادامه متهم به دستور ریاست دادگاه صحنه قتل را بازسازی کرد، سپس به سؤالات هیئت قضایی پاسخ داد. 
قاضی: در گزارش پزشکی قانونی آمده چاقو عمدی وارد پای مقتول شده است. تو هم در دادسرا به قتل عمدی اعتراف کرده بودی، اما حالا داستان را طور دیگری تعریف می‌کنی، چه دفاعی داری؟
میثم: قبول دارم به ایوب ضربه زده‌ام، اما عمدی نبود. اگر قصد کشتن او را داشتم به سر یا صورتش ضربه می‌زدم. 
قاضی: زمان حادثه حال عادی داشتی؟
میثم: خیر به خاطر خوردن مشروب حال عادی نداشتم.
قاضی: درباره شکایت حسین توضیح بیشتری بده.
میثم: حسین قبل از اینکه به ساندویچی بیاید لباس‌هایش پاره بود، چون با فرد دیگری دعوا کرده بود، به همین خاطر وقتی وارد ساندویچی شد شروع به فحاشی کرد. ما به او ضربه‌ای نزدیم فقط اعتراض کردیم و گفتیم از اینجا زن و بچه عبور می‌کند و بهتر است فحاشی نکند. 
در ادامه دو دوست متهم که به اتهام شرکت در نزاع مغازه ساندویچی بازداشت شده بودند، یک به یک در جایگاه ایستادند و با تأیید اظهارات میثم گفتند ضربه‌ای به حسین نزده‌اند و نمی‌دانند برای چه بیهوش شد و به کما رفت.
در پایان هیئت قضایی با اعلام ختم جلسه جهت صدور رأی وارد شور شد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار