پرونده قتل مردی که در آن، همسر و یک پزشک میانسال بازداشت شده بودند، با تبرئه متهمان بسته شد.
اول تیر ماه سال ۹۵، زن جوانی با کلانتری ۲۰۷ بومهن تماس گرفت و مأموران را از مرگ مشکوک شوهرش با خبر کرد. با اعلام این خبر مأموران به خانه مورد نظر رفتند و با جسد مرد ۳۸ سالهای به نام سعید روبهرو شدند که روی زمین افتاده بود. همسر آن زن به مأموران گفت: «همراه دخترم به نام تارا در خانه بودیم که شوهرم از محل کار به خانه آمد. او شامش را خورد و همان جا کنار سفره دراز کشید و خوابید. فکر کردم از خستگی نمیتواند به اتاقش برود و بخوابد به همین خاطر برای او پتویی آوردم و روی او انداختم. سفره را جمع کردم و ظرفها را شستم، سپس بالای سر شوهرم رفتم تا او را بیدار کنم که دیدم پتو از روی او کنار رفته و از دهانش کف خارج شدهاست. هر چه صدایش کردم جوابی نشنیدم، آنجا بود که متوجه شدم او دیگر نفس نمیکشد.»
با انتقال جسد به پزشکی قانونی تحقیقات در این زمینه آغاز شد و مأموران به اختلافات دامنهدار مقتول با همسرش پی بردند. کارشناسان پزشکی قانونی هم اعلام کردند علت فوت مسمومیت با سیانور بودهاست. به این ترتیب تحقیقات وارد مرحله تازهای شد و مأموران دریافتند همسر مقتول شب حادثه تماسهای متعددی با پزشک میانسالی به نام محمود داشتهاست، بنابراین شراره به عنوان اولین مظنون تحت بازجویی قرار گرفت. او با اقرار به اختلاف و درگیری با شوهرش مدعی شد از مرگ شوهرش اطلاعی ندارد و گفت احتمالاً او با خوردن قرص خودکشی کردهاست. آن زن درباره تماسهای مکرر با مرد پزشک نیز گفت درباره مسائل کاری با او تماس گرفتهاست.
با ثبت این اظهارات، پزشک میانسال نیز بازداشت شد. او در بازجوییها گفت: «از قبل شراره را میشناختم و مدتی با هم رابطه کاری داشتیم. آن شب هیچ تماسی با او نگرفته بودم. وقتی فهمیدم سعید فوت کردهاست، شوکه شدم. او مردی سرخوش و اهل تفریح و ورزش بود. شنیدم شب حادثه هم با دوستانش به فوتبال رفته و از سلامت جسمانی خوبی برخوردار بود. از ماجرای قتل اطلاعی ندارم.» با ثبت این توضیحات، اما با شکایت اولیایدم و شواهد و قرائن موجود، شراره به اتهام مشارکت در قتل و مرد پزشک به اتهام معاونت در قتل راهی زندان شدند و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. دو متهم با تعیین شعبه در وقت رسیدگی مقابل هیئت قضایی شعبه یازدهم دادگاه حاضر شدند.
جلسه محاکمه و تبرئه اتهام
با اعلام رسمیت جلسه از سوی قاضی حشمتیان، پدر مقتول به جایگاه رفت و گفت: «عروسم مادر نوهام است، به همین خاطر به شرط پرداخت دیه اعلام گذشت میکنم و قصاص نمیخواهم» بعد از این درخواست، اما مادر مقتول گفت راضی به گذشت نیست و درخواست قصاص دارد. در ادامه متهم به جایگاه رفت و جرمش را انکار کرد. او در دفاع از خود گفت: «در همه مراحل بازجویی گفتهام شوهرم را نکشتهام. قبول دارم با هم اختلاف داشتیم، اما راضی به مرگ او نبودم. او پدر دخترم بود و هیچوقت راضی نبودم دخترم این روزها را ببیند.»
در ادامه مرد پزشک نیز به جایگاه رفت و با انکار جرمش گفت: «من مقتول را ندیدهبودم و با او هیچ اختلافی نداشتم. رابطه من با همسر او نیز کاری بود و همین چند تماس مرا به دادگاه کشاندهاست. در قتل نقشی نداشتم و اتهامم را قبول ندارم.»
با انکار متهمان، اولیایدم در جواب سؤال ریاست دادگاه درباره اینکه حاضر هستید برای گناهکار بودن متهمان قسم بخورید یا قسم متهمان را قبول دارید، گفتند: «حاضر به خوردن قسم نیستیم. قسم متهمان را هم قبول نداریم.»
در آخر هیئت قضایی وارد شور شد و با مرور برگههای پرونده از آنجایی که ردی از اتهام برای همسر مقتول و پزشک میانسال وجود نداشت، حکم تبرئه آنها را صادر کردند.