پس از حضور مستمر بخش قابل توجهی از سلبریتیها در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و دوازدهم و حمایتشان از کاندیدای پیروز و عدم دریافت نتیجهی دلخواه از انتخاب خود، ایشان در موقعیت بسیار بدی قرار گرفتند.
مردمی که با سادهدلی به حرف این جماعت گوش سپردند، مرجعیت این قشر را تحمل نکردند و آنها را مورد عتاب و خطاب خویش قرار دادند. در نهایت دیدیم که آنها عطای اظهارنظر در خصوص مسائل سیاسی را به لقایش بخشیدند و صرفاً به اموری که مربوط به کارشان بود پرداختند.
اما نمیتوان از حق گذشت که اغتشاشات شهریور و مهر گذشته خون تازهای را در رگ این جماعت تزریق کرد و آنها را از مرگ حتمی نجات داد. با حساس شدن وضعیت کشور نحوهی فعالیت سلبریتیها بهگونهای پیش رفت که دیگر هیچ حد و حصری برای اظهارنظر باقی نگذاشتند و تمام عقدههای فروخوردهی خویش را یکجا تخلیه کردند. از بازیگر سالهای نزدیک سریالهای صدا و سیما که اکنون برای جاستین ترودو دم تکان میدهد گرفته تا دروازهبان سربههوای سابق استیل آذین، همه و همه برای گرفتن سهم بیشتر از تهماندهی غذای علی کریمی با یکدیگر به مقابله پرداختند.
اما مورد عجیبتر کسانی هستند که در داخل ایران فعالیت میکنند و به خیال تغییر شرایط به نفع خود و همپالگیهایشان بر علیه قوانین کشور اقدامات ویژهای انجام میدهند؛ اقداماتی که تاکنون سابقهی چندانی نداشته است.
این جماعت خود به دو گروه تقسیم میشوند:
عدهای که تا پیش از این گمنام بوده و حال بهواسطهی جو به وجود آمده قصد دارند خویش را همانند اسلافی نظیر صدف طاهریان و چکامه چمنماه سر زبانها بیندازند تا با رفتن به خارج از کشور از این نمد کلاهی برای خود ببافند و به نوایی برسند.
عدهی دیگر، اما در تلاش هستند تا با کوفتن بر طبل تفرقه و لجنپراکنی، گذشتهی نهچندان سفید خود را از شر آلودگی رهانده و موقعیت خویش نزد بخش معترض مردم را بازسازی کنند؛ هرچند نیت اولیهی هر دوی اینها دریافت توجه کاربران فضای مجازی نسبت به خود و کسب منافع هنگفت مالیست، امّا گروه اوّل به دلیل عدم مقبولیت لازم نزد کاربران نمیتوانند از شرایط بهرهی کافی برده و به سرباز ناتوی فرهنگی بدل شوند.
بهتر است به کمی قبل بازگردیم و حافظهی تاریخیمان را مرور کنیم. مجموعهی شهرزاد را به یاد بیاوریم و حواشی آن -که از اصل قضیه هم مهمتر بود- را احضار کنیم. دستبرد به صندوق فرهنگیان و حقخوری عدهای علیه شریفترین اقشار این مملکت چیزی نبود و نیست که بشود به این سادگی از آن گذشت. آیا اکثر بازیگران آن سریال جذاب، بههمراه عوامل پشتصحنه از کردهی خود پس از سه فصل حضور مداوم در مجموعهی شهرزاد و روشن شدن زوایای پنهان اقدامات غیرقانونی سرمایهگذار محترم در همان فصل اوّل، از دریافت وجوه مسئلهدار سر باز زدند که حال خودشان را در موقعیت مصلح اجتماعی برای ملت به تصویر درمیآورند؟ قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را؟ پس از دادگاهی شدن سرمایهگذار محترم چه؟ آیا باز هم صدایی از این آقایان و خانمهای محترم درآمد؟ خیر؛ یک سلبریتی اصیل هیچوقت سر خود را به نشانهی عذرخواهی پایین نمیآورد، زیرا میداند که اذهان خوابزده در فضای مجازی هیچوقت گریبان آنها را چاک نمیدهد و راه فرار بسیار است. اغتشاشات امسال نیز سوای بحث در مورد علت پیدایش آن، یک راه فرار دیگر برای این جماعت ایجاد کرد.
خانم علیدوستی در مرکزیت این دسته از سلبریتیها در این چند روز هر آنچه دلش میخواسته انجام داده و در همان فضا نهتنها کسی نبوده که از وی بهخاطر گذشته سوال بپرسد، بلکه جمیع افراد مدام در حال هورا کشیدن برای وی به صف ایستادهاند و به ریش مخاطب سادهدل میخندند. ایشان با دهنکجی به قوانین کشور شعار تجزیهطلبان را در دهان خود غرغره میکند و مثلا به نشانهی اعتراض حجاب از سر برمیدارد. اینکه خانم علیدوستی تمایل ندارند حجاب داشته باشند مسئلهی نگارنده نیست، مسئله، امّا لزوم پاسخگویی این بازیگر نسبت به افکار عمومیست. افکاری که نسبتی با دروغ فضای مجازی برقرار نمیکنند و نمیتوان آنها را بهراحتی فریب داد. مطالبه، همان چیزیست که امثال خانم علیدوستی بهظاهر برای آن تلاش میکنند، حال بهتر است بهمنظور شفافسازی نسبت به وجوه دریافتی خود از مجموعهی شهرزاد در پیشگاه افکار عمومی حاضر شوند و پاسخ دهند که چرا مردم را در حسرت یک عذرخواهی سر کار گذاشتند؟
بگویند که چرا مردم را برای رای به کاندیدای مدنظر خویش در انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ و ۹۶ بسیج کردند، ولی مسئولیت کمپین کردن خود برای نامزد مدنظر را در اوقات ناخوشی ملت نپذیرفتند. حال ایشان با گرفتن حالت تهاجمی بهزعم خویش بهترین شیوه را برای پاسخگویی انتخاب کردهاند: حمله به جای دفاع.
اما خانم علیدوستی بهتر است تلاش نافرجام خود علیه عرف جامعه را تا پیش از اینکه به یک افسرده و منزوی سیاسی بدل شوند کنار بگذارند و نسبت به افکار عمومی مردم کوچه و بازار پاسخگوی افعال گذشته شان باشند. نگذارید بیش از این توهم بر افکار شما حکمفرمایی کند. ما یادمان نمیرود که شما در دادگاه اخلاقی مردم ایران اگر بدهکار نباشید، مدعیالعموم و طلبکار هم نیستید خانم علیدوستی.