رزمندهای را تصور کنید که سربند سرخ «یاحسین» به پیشانی بسته و در حسینیه گردان پای زیارت عاشورا نشسته است. یک یا دو روز بعد عملیاتی به نام کربلا در پیش است. فرض کنید او، رزمنده گردان زهیر از لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) است. تا اینجای کار این رزمنده شش نام و نشانه از فرهنگی دارد که در آن پرورش یافته است، همان که به آن فرهنگ عاشورایی میگوییم.
کمی که به عقب برگردیم، این رزمنده در فضای حسینیهها قد کشیده و تفکر سیاسی و انقلابی را همانجا کسب کرده است. رهبری که این رزمنده و امثالش به او اقتدا کردهاند از ذریه اهل بیت (ع) و امام حسین (ع) است و انقلابش را با تکیه بر باورهای عاشورایی پیش برده است. بسیاری از این رزمندهها متولد دهه ۴۰ هستند. همانهایی که امام (ره) سال ۱۳۴۲ و پیش از تبعید در خصوصشان گفته بود: «سربازان من در گهوارهها هستند.»
حالا سربازان روحالله قد کشیده و تبدیل به نوجوانها و جوانهای رشیدی شدهاند. وقتی که به جبهه میروند به فراخور سن و سال، یکی در چشم مادر به حضرت قاسم (ع) میماند و آن دیگری در چشم پدر به حضرت علیاکبر (ع) شباهت دارد. در ارتشی که علیاکبرها و قاسمها به وفور در آن دیده میشوند، شبیه حبیببنمظاهر و مسلم بنعوسجه هم حضور دارند.
مجمعی از چنین رزمندههایی، لشکرهایی با نام سیدالشهدا (ع)، کربلا و عاشورا تشکیل میدهند. داخل این لشکرها، گردانهایی با اسامی حبیب، مسلم، کربلا، زهیر و... به وفور دیده میشود. حالا که عقاید به شکل اسامی خود را نشان میدهند، نوبت به رنگها میرسد که فریاد باورها هستند؛ سرخ و سبز، یکی به نشانه خون سیدالشهدا و دیگری به مثابه سبز علوی، پرچمها و پیشانیبندها را آذین میبخشند. همه چیز در جبههای که به آن دفاع مقدس میگوییم، نشان از کربلای حسین دارد.
خون شهید در این جبهه حرف اول و آخر را میزند. سرخی آن، چون نهری ریشه در خاک کربلا دارد، آدمهایش شبیه اصحاب امام حسین (ع) هستند و هر کدام به هر شکلی که شهید یا جانباز میشوند، به یکی از قهرمانان کربلا یا معصومین (ع) نسبت داده میشوند. آنکه چشمش آسیب میبیند به حضرت عباس (ع) شبیه میشود، آن کسی که پهلویش تیر میخورد، فرزند زهرای اطهر (س) لقب میگیرد و آنکه فرقش میشکافد به مولا علی (ع) تأسی دارد. هر روز این جنگ و هر نقطه از آن فراز «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را تداعی میکند. این رزمندهها همان کسانی هستند که زمین قرنها انتظار قدومشان را میکشید. آمدهاند تا عاشورا را دوباره تکرار کنند و مسلمانان را در پس قرنها تحقیر و ضعف، حیاتی دوباره بخشند. به قول سیدمرتضی آوینی هر کسی میخواهد آنها را بشناسد، داستان کربلا را بخواند.