سرویس شبکه های اجتماعی جوان آنلاین: علیرضا تقوی نیا تحلیلگر در کانال تلگرامی تفسیرگر نوشت: نگارنده ۷ آذرماه سال قبل در یک گفتگوی زنده رادیویی تصریح کرد مذاکرات وین به نتیجه نمیرسد و این روزها صحت آن پیش بینی عیان گشته است.
در خصوص علل به نتیجه نرسیدن آن چند دلیل را باید بر شمرد.
آمریکا اصولا مشکلش با رفتارهای سیاسی جمهوری اسلامی بوده و خواهد بود؛ این رفتارها شامل حمایت از متحدانش در منطقه، ضدیت با اسرائیل و همراهی نکردن با سیاستهای غرب در مناطق مختلف دنیا است.
در نتیجه تا زمانی که نظام مستقر بر سیاستهای اصولی اش تاکید ورزد، مخالفتهای آمریکا نیز ادامه خواهد یافت و موضوعاتی، چون پرونده هستهای تنها عامل اختلاف نیست که با حل آن مشکلات فیمابین نیز مرتفع گردد.
به عبارت دیگر آمریکا برنامه هستهای ایران را صرفا دستاویزی برای فشار بر تهران در راستای بازگشایی مسیری جهت تغییر رفتار آن در عرصههای داخلی و بین المللی میداند.
در مذاکرههای اخیر چه در دولت روحانی و چه رئیسی، آمریکا بر بازگشت به برجام تاکید دارد و ایران به لغو عملی تحریمها و منتفع گشتن عینی از مزایای آن.
توافق هستهای ۲۰۱۵ نیز صرفا تحریمهای ثانویه و هستهای علیه تهران را رفع کرد در صورتی که اکثر تحریمهای اولیه آمریکا با قدرت حفظ شدند که ربطی هم به پرونده هستهای نداشتند (مانند قانون داماتو یا همان آیسا).
در نتیجه تحریمهای اولیه همچنان تاثیر قابل توجهی بر روابط اقتصادی ایران با کشورهای دیگر نهاد و عملا چهارچوب فشارهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی حفظ گردید؛ بنابراین آمریکای بایدن حاضر نیست در مذاکره ها، امتیازات فراتر از برجامی بدهد که حتی در دوره اوباما نیز تحریمها علیه ایران را عملا لغو نکرد.
این در حالی است که مذاکره کنندگان دولت رئیسی، لغو عملی تحریمها و راستی آزمایی را طلب میکنند؛ در نتیجه باید گفت اصولا مذاکرات بعدی نیز هیچ تفاهم واقعی را در بر نخواهد داشت و برجام را عملا مرده باید تصور کرد.
حتی اگر تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی از شروط اولیه خود کوتاه میآمدند و میپذیرفتند که تحریمها به شرایط قبل از ماه مه ۲۰۱۸ برگردد، بازهم دولت بایدن حاضر به دادن تضمین عملی برای ابقای برجام در دولت بعدی نبود.
این در حالی است که در انتخابات کنگره آینده با توجه به عملکرد ضعیف بایدن و تیمش، بی شک جمهوری خواهان برنده اصلی خواهند بود و بسیار محتمل به نظر میرسد در سال ۲۰۲۴ دولت را نیز در اختیار گیرند.
در این وضعیت طبیعی است که جمهوری اسلامی نیز حاضر نخواهد بود دستاوردهای هستهای فعلی خود را که میتواند از آن به عنوان یک برگ برنده و اهرم فشار و ایضا یک عامل بازدارنده استفاده کند و بر طرف مقابل فشار آورد را با بازگشت به توافقی که حتی در اوج اجرایش نه عملا تحریمها را لغو کرد و در دوره ترامپ نیز با یک امضا مزایایش را ساقط شده دید، از دست بدهد و در این زمینه سالها عقب بیفتد.
شرکتها و کارتلهای خارجی هم که معمولا پیش بینیهای دقیقی از آینده دارند، حاضر نخواهند بود در ایران سرمایه گذاری گستردهای را انجام دهند با وجودی که ترامپ کاندیداتوری اش را تلویحا اعلام کرده و اکثر جمهوری خواهان کنگره و سنا نیز بر پاره کردن مجدد برجام در صورت بازگشت به قدرت تصریح دارند.
نهایتا باید گفت احیای توافق هستهای سال ۲۰۱۵ بسیار دور از ذهن است و بن بست بین ایران و غرب همچنان و حداقل در کوتاه مدت باقی خواهد بود.
البته روشن است که جمهوری اسلامی نیز ابزارهایی برای آمپاس طرف مقابل دارد و از آنها نیز جهت تعدیل فشارهای اقتصادی علیه خود بهره خواهد گرفت.