سیاست خارجی ایران مجموعهای از مؤلفههایی است که برای سنجش عملکرد آن و همچنین پویاییاش باید به تمام این مؤلفهها توجه شود.
اولین مؤلفه در ارزیابی عملکرد جمهوری اسلامی در سیاست خارجی و همچنین تمام ارکان دیگر مجموعه حکمرانی جمهوری اسلامی، استثنایی بودن آن است. استثنایی بودن به این معنا که جمهوری اسلامی در شرایط طبیعی به عنوان یک بازیگر بینالمللی در دنیا شناخته نشد. انقلاب، آنهم انقلابی که غرب به شدت با آن مخالف بود، باعث ایجاد سازمانها و نهادهای جدید حکمرانی در داخل ایران شد و بعد از آن ایدئولوژی انقلابی ویژگیهای خاصی را برای سیاست خارجی کشورمان رقم زد که در طول زمان، بایستهها و محدودیتها و در موارد دیگری پیروزیهای متنوعی را برای جمهوری اسلامی رقم زد. با وجود تمام جنبههای استثنایی بودن انقلاب و ساختارهای پس از آن، نوع مواجهه ایران انقلابی با دنیای بیرون، اقتضائات دنیای جنگ سردی و پس از آن نظام تکقطبی جهانی، میتوان عملکرد جمهوری اسلامی را بر اساس چند مؤلفه مورد بررسی قرار داد:
استقلال
مهمترین ویژگی ایران، بعد از انقلاب اسلامی، استقلال آن در عرصه سیاست خارجی است. ایران پس از انقلاب، از زیر بار حمایت و در عین حال استثمار غرب بیرون آمد و حالا باید بر اساس منافع ملی خود و ایدهآلهای آرمانی و ایدئولوژیاش به تنظیم ارتباطات خود با دنیای بیرون میپرداخت. هویت اسلامی - شیعی ایران و هویت ضد ظلم و تبعیضی که رهبران انقلاب اسلامی برای کشورمان در نظر گرفته بودند، در نهایت کشور را به سمت رویارویی با جبهه استکبار برد. این مسئله، اما در نهایت بهمعنای دشمنی ایران با غرب در تمام ابعاد سیاستی ایران نبود بلکه دولتهای مختلف در طول عمر نظام جمهوری اسلامی بارها و بارها بر تلاشهای خود برای تعامل با جهان و بهخصوص کشورهای غربی همت گماردند. این مسئله، اما در تناقض با مسئله استقلال کشورکه حلقه گمشده تمام سیاستهای طاغوت در کشور بود، وجود نداشت. تا زمان حاضر نیز استقلال چه در حوزه سیاست داخلی و چه سیاست خارجی همواره سرمنشأ تصمیمگیریها و مؤلفه اصلی سیاستگذاری در داخل نظام جمهوری اسلامی بوده است؛ مسئلهای که در دوران پهلوی هرگز وجود نداشت. استقلال، اما همیشه هزینهها و منافعی نیز با خود به همراه دارد. اگر هماکنون در پرونده هستهای ایران و یا حتی دیگر مسائل مرتبط با پیشرفتهای تکنولوژیکی ایران مانند مسئله موشکها یا پهپادها، کشورهای خارجی توان تصمیمگیری در خصوص سیاستهای ایران را ندارند، دقیقاً بر پایه اصل استقلال کشور در عرصه سیاست جهانی است. این مسئلهای است که این روزها کشورهایی که با امریکا همکاری نزدیکی نیز دارند به آن نمیرسند. عربستانسعودی و امارات بهعنوان مثال رابطه بسیار نزدیکی با امریکا دارند و از مواهب این رابطه نیز استفاده میکنند. آنها تلاش دارند بدون هیچ هزینه سیاسی به انرژی هستهای دست پیدا کنند یا با خریدهای تسلیحاتی متفاوت و متنوع از ایالاتمتحده، در حوزه نظامی به قدرت دست پیدا کنند، اما همین کشورها در زمانیکه نیاز شدید به استفاده از این تکنولوژیها پیدا میکنند باید چشم به اشاره دست کشورهای غربی و بهخصوص امریکا داشته باشند که آیا اجازه دارند از این تکنولوژیها استفاده کنند یا نه.
افزایش عمق استراتژیک کشور
باوجود اینکه قدرتهای جهانی و بهخصوص رسانههای اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی بارها بیان کردهاند که سیاستهای ایران در جهان باعث انزوای آن شده، نگاهی به فعالیتهای منطقهای ایران نشان میدهد اتفاقاً بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، عمق استراتژیک ایران در منطقه افزایش یافته است. ایجاد روابط استراتژیک با کشورهای همسو در منطقه نهتنها باعث افزایش عمق استراتژیک ایران در کل منطقه میشود بلکه همین مسئله به مؤلفهای در افزایش قدرت کشور تبدیلشده و هزینه درگیری نظامی با ایران را بهشدت افزایش میدهد. اگر ایالاتمتحده تاکنون بارها ایران را تهدید به حمله نظامی کرده، اما در عمل حرفی برای گفتن نداشته، مسئله عمق استراتژیک ایران و روابط استراتژیک کشورمان با همپیمانهای منطقهای از موانع مهم این مسئله بوده است. این نوع سیاست که در واقع سیاستی «ترکیبی و هیبریدی» است باعث شده که جمهوری اسلامی بتواند از امکانات در منطقه در هر دو سطح رسمی و غیررسمی یا نظامی و غیرنظامی استفاده کند و بتواند با ایجاد وابستگیهای متقابل در بین نیروهای فعال منطقهای، سیاستهای خود را در منطقه به پیش ببرد و به یک قدرت بلامنازع منطقه تبدیل شود.
عملگرایی در حوزه سیاست خارجی
مهمترین مؤلفه سیاست خارجی جمهوری اسلامی که آن را از سایر کشورهای همراه با ایدئولوژی متفاوت میسازد، این است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی، سیاستی عملگرایانه است. تاریخ فعالیتهای خارجی ایران در طول چهار دهه گذشته نشان داده که ایران در نیروهای نظامی و سیاسی ایران همیشه در موارد مختلف بهصورت عملگرایانه وارد میدان شده و حفظ منافع ملی کشور را در اولویت قرار داده است. این سیاست نشان داده که دولت انقلابی میتواند بهصورت عقلانی و هوشمندانه وارد عرصه جهانی شده، قدرت را در دست گیرد و در نهایت به یک قدرت منطقهای نیز تبدیل شود که در برابر هر موضوع جدیدی در عرصه بینالمللی، هم قدرت مقابله با آن را دارد و هم قدرت اتخاذ سیاست نرمش قهرمانانه و مذاکره با طرفهایی که شاید با نگاه ایدئولوژیک گفتگو با آنها چندان در بین نیروهای انقلابی مورد حمایت واقع نشود.