«مسئله علم» در کشور ما از گذشته چالشی بزرگ بین «صاحبان علم» و «مدیران کشور» ایجاد کرده که با گذشت زمان بزرگتر هم شده است. مدعای صاحبانعلم این است که «نهاد علم» در ایران مورد بی مهری، بی احترامی و بیاعتمادی بیشتر سیاستمداران و مسئولان کشور قرار گرفته، چون اگر چنین نمیبود، مشکلات ما انباشته نمیشد. این نوشته میکوشد ابعاد این ادعا و مشکل را تحلیل کند.
کمتر سیاستمداری در جهان به قدر رهبر انقلاب اسلامی در سخنان خود از واژه علم استفاده میکند. بعید میدانم در قوای سهگانه کشور جلسهای برگزار شده باشد تا معلوم کنند این تأکیدات رهبری بر علم، چه وظیفه یا سهمی از کار بر دوش آنها میگذارد. حتی در محافل علمی و پژوهشی نیز شاید این مهم انجام نشود که برای مطالبه از دستگاهها در عمل به این سخنان، حرکتی از خود نشان دهند. در حالی که سخنان رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با نخبگان برای قوای سهگانه یک وظیفه و برای دانشگاهیان و صاحبان علم یک فرصت استثنایی مطالبهگری برای خواستههایشان است. این سخنان رهبری باید حکم قطعی و لازمالاجرا شمرده شود و دستگاهها خود را موظف به گزارشدهی ماهانه و سالانه درباره روند علمیکردن دستگاه خود و سپردن وظیفه حل مشکلات به دانشگاهها-آنهم بدون غلوغش-بدانند. بزرگترین خسارت قوای سهگانه و نهادهای حکومتی آن است که این سخنان رهبری را توصیهای مشفقانه یا دلسوزانه بپندارند یا جلساتی نمایشی برگزار و بعد از اندکی فراموش کنند. رهبر انقلاب در دیدار نخبگان تأکید شدید داشتند که هر مسئلهای راهحل علمی دارد. ایشان از مسئله آب، محیط زیست، ترافیک، آسیبهای اجتماعی، اعتیاد، طلاق، حاشیهنشینی، هجرت از روستاها و تخریب روستاها، اداره کشور، مشکلات نظام پولی، نظام مالی، نظام مالیاتی، بانکها و موانع رشد تولید، نام بردند و تأکید کردند: «اینها راهحل علمی دارد. اینها باید از طریق علم روشن شود.»
پس از این سخنان در همین زمینه با برخی اساتید فلسفه علم کشور گفتگوهایی داشتم. میدانستم که ایشان به صورت پیشفرض معتقدند که با «نهادعلم» در کشور بیمهری میشود و حتی اگر رهبر انقلاب بارها بر سپردن مشکلات به دست باکفایت علم اصرار و تأکید بورزند، در عمل مدیران کشور کار خود را میکنند و لذا مشکلات کشور حل نمیشود، بلکه انباشته خواهد شد. عمده بحثها حول این محورهاست:
۱-نظام مدیریتی ما در استخدام دانشمندان، خساست میورزد، زیرا بعضاً گرفتار فساد است و دانشمندان شریف، سد و مانعی برای این فساد هستند. وجود یک دانشمند تراز اول در رأس یا در کنار مدیر یک مجموعه بزرگ، مانع بسیاری از رفتارهای شبهعلمی و غیرسازنده و ثباتزدای مدیریتی است و این چیزی نیست که برخی از مدیران ما طالب آن باشند!
۲-نظام استخدام مدیران، برخی دانشمندان جوان را با بهانههای غیرعلمی و در مراحل گزینش کنار میگذارد. در حالی که اگر فردی بدون صلاحیت کامل علمی صرفاً به خاطر داشتن شرایط «تعهد» به کار گرفته شود، دو ایراد به آن وارد است. اول آنکه وقتی کسی بدون صلاحیت علمی کاری را میپذیرد، این بزرگترین بیتعهدی اوست و صلاحیتش همینجا خدشهدار میشود. دوم اینکه دستگاهها باید بدانند اگر عالمان و دانشمندان را به کار گیرند، آنان به خاطر شرافت ذاتی خود کمتر از هر مدیر بیدانشی فسادزا خواهند بود و در اینجا شرط تعهد خودبهخود رعایت میشود. به سخن مولا علی «هیچ شرافتی همچون علم نیست.» پس به دنبال شرافتی بالاتر از علم برای تضمین تعهد نگردید.
۳-علاوه بر اینکه «نهاد علم» مورد بیمهری است، «نهادهای غیرعلمی» مورد مهر و توجهاند و از حمایت ضمنی و گاهی صریح رسانههای ملی و مراکز و سازمانها برخوردارند. توضیح مصداقی اینکه ما برای ساخت موشک بیکموکاست به علم روز، عمل میکنیم، چون اولاً میخواهیم این موشک با دقت به هدف بخورد و ثانیاً در جایی غیر از دانشکدههای هوافضا ادعایی برای ساخت و هدایت موشک ندارند و دانش سنتی یا دانش موازی آن موجود نیست، اما در موضوعات دیگر مدعیان علم و شبهعلم فراوانند. چنانکه یک فرد منبری بدون ترس سوار بر هواپیما میشود، اما واکسنهراسی میکند و علیه واکسیناسیون سخن میگوید! این را اهلعلم نمیپذیرند. وقتی شما سوار هواپیما میشوید یعنی به صدها دانش تجربی که با کمک هم آن هواپیمای غولپیکر را از جا بلند میکند و دوباره به زمین مینشاند، اعتماد کردهاید، پس نمیتوانید به یک بخش دیگری از ساختار علم تجربی نوین که پزشکی و واکسیناسیون است، بیاعتماد باشید، زیرا بخشهای مختلف علم یکدیگر را تأیید و حمایت میکنند و یک مسیر واحد را با روششناسی واحد میپیمایند. همان روشی که دانش تولید و هدایت هواپیما را تأیید کرده است، دانش درمان بیماریها و واکسیناسیون را نیز تأیید میکند. شما با اطلاعات مناسب برای یک منبر وعظ و خطابه نمیتوانید مدعی بخشی از دانش پزشکی بشوید و آن را دروغ و خطا بدانید، بدون آنکه تخصصی در آن داشته باشید و در واقع «تکذیب بلاتصور» میکنید که باطل است، اما همزمان نظری و ایدهای درباره هواپیما ندارید و بهراحتی از آن استفاده میکنید! شما دچار مغالطهاید و از کرسی ادعاهای علمی باید پایین بیایید، اما همچنان مورد مهر برخی نهادها و رسانهها هستید. اینجاست که صاحبان علم از مهری که به «سخنان غیرعلمی» و حمایت از گویندگان میشود، شکایت دارند.
۴-دانشمندان کشور تا حدی به خاطر عملکرد خودشان که متأثر از جو سیاسی و موقعیت خاص ایران در جهان است و بیش از آن به خاطر غرضورزیهای جناحهای سیاسی، به ناحق و نادرستی در دستهبندیهای سیاسی تقسیم شدهاند که این خود راه استفاده از علم محض دانشمندان در حل مشکلات کشور را سد میکند. ما حتی یک روش ساده یعنی بهکارگیری فارغالتحصیلان برتر دانشگاهی را در دستگاههای دولتی و شهرداریها و فرمانداریها و استانداریها برای حفظ آنها در مجموعه کشور و جلوگیری از مهاجرتشان انجام ندادهایم. واضح است که قرار نیست برای این حضور به نخبگان دانشگاهی پول مفت داده شود، اما وقتی مجموعهای از انتصابهای بیفایده و کثیر با حقوقهای نجومی در دستگاهها داریم، چرا یک نخبه دانشگاهی که قطعاً نخبگی او اجازه بطالتگذرانی در شغلش را به او نمیدهد، نباید به شکلی در نهادها و دستگاهها استخدام شود که فرصت و فکر مهاجرت نکند تا امروز اعلام نشود که ایران در سه سال گذشته با مهاجرت ۴هزار پزشک و ۳۰۰هزار فارغالتحصیل فوق لیسانس و دکترا مواجه بوده است. سالها پیش معاون اداری یک وزارتخانه به من میگفت کل کارکنان این وزارتخانه ۱۷ فامیلی بیشتر ندارند! آیا این هزارفامیل شکلگرفته در وزارتخانهها همه نخبگان علمی هستند؟! یا فقط جای نخبگان علمی را تنگ کردهاند؟
این رخداد ناگوار علاوه بر اینکه مانع حضور صاحبان علم در بدنه و رأس دستگاههای اجرایی و مدیریتی کشور میشود، مانع ارجاع مشکلات علمی به دانشگاهها برای حل آن هم خواهد شد. در حالی که یک راهحل امتحانپسداده کشورهای پیشرفته برای حل مشکلات سپردن آن به دانشگاهها و تنظیم قرارداد به شرط ارائه راهحل قوی است. داوری اینکه راهحلها قوی است و بازدهی دارد یا نه، نیز بر عهده همان طبقه دانشمند است و این یعنی اعتماد کامل به نهاد شرافتمند علم.
این روش مورد تأکید رهبر انقلاب نیز قرار گرفته است و ایشان از مجموعه نهادها و سازمانهای کشور خواستند که مشکلات را برای یافتن «راهحل قطعی علمی» طی قراردادی به دانشگاهها بسپارند: «یک گزارشی به من دادند گفتند در بعضی از کشورهای پیشرفته دنیا دانشگاهها غالباً غیر دولتی است، دانشگاهها خصوصی است، ولی همین دانشگاههای غیر دولتی بودجه فراوانی از دولتها میگیرند؛ چه جور؟ نه اینکه بیایند همین طور فلهای پول بدهند برای دانشگاه؛ نه، مسئله تعریف میکنند برای دانشگاه و از آن دانشگاه جواب مسئله را میخواهند، هر مقداری که آن دانشگاه توانست این مسئله را برای آنها حل کند، درآمد مالی از ناحیه دولت و حاکمیت خواهد داشت. خب این خیلی خوب است؛ یعنی مسئله محوری در زمینه کارهای علمی و کارهای نخبگان، چیز مهم و لازمی است.»
توجه داشته باشیم که هیچ عذر و بهانهای از دستگاهها برای اینکه مدعی شوند ما همین رویه را داریم، پذیرفته نیست. وقتی رهبری معظم که بر امور کشور اشراف دارند، میفرمایند باید چنین شود یعنی اکنون چنین نیست یا بسیار محدود و نادر است.
۵- از عوارض و خسارتهای بی مهری با «نهاد علم»، برخورد گزینشی و موقتی با علم است. فیلسوفان علم میگویند: «در علم چیزی قابل اثبات نیست»، این یعنی فرضیهها و گزارههای علمی فقط تا موقعی که نقض نشدهاند، معتبر و قابل استنادند. به همین خاطر نهاد علم در کشور باید زنده و سازنده باشد تا علم ما قدیمی نشود و به چیزی که در جای دیگری نقض و رد شده است، پایبند نمانیم. یک زمانی شاید سد بستن مقابل رودخانهها و خشککردن بستر آنها با برخی فرضیههای علمی توجیه و پذیرفته میشد. امروز شاید علم خلاف آن را ثابت کند و دهها خسارت برای چنین اقدامی برشمارد. نباید در برنامههای محیطزیستی و منابع آب کشور از آرشیو گزارشهای علمی استفاده کرد. باید در علم «بهروز» باشیم و در لبه مرز دانش دنیا حرکت کنیم. این چیزی است که اکنون در کشور گم شده است. جهان سرعت شتابندهای را در پیشرفت علمی دارد. در برخی علوم مثل پزشکی، دادههای علمی کل آن دانش هر سه سال یکبار دو برابر میشود. در چنین روندی چگونه میتوان با علم گزینشی و فرسایشی برخورد کرد؟!
۶- تصمیمات آخر هر نهاد یا سازمانی را باید به محک علم گذاشت. نمونهای از این کار را در آغاز کرونا شاهد بودیم. ابتدا برخی متولیان حرمهای مطهر و برخی کسانی که از هر وادی و دری وارد میشوند و حرف میزنند، موضع سفت و سختی مقابل محدودیتها گرفتند. اما پس از آنکه رهبری اجرای مصوبات ستاد علمی مبارزه با کرونا را برای همه لازم دانستند، این افراد هم عقب نشستند. با این حال کرونا یک مورد مطالعاتی در شناخت جنگ علم و شبهعلم در کشور شد و هنوز هم این جنگ ادامه دارد. برای همین، تصمیمات یک سازمان ملی در نهایت باید به تأیید دانشمندان برسد. گفته میشود در یکی از دانشگاههای معتبر غربی به دانشجویان جدید، مشاغلی را که میتوانند در آینده با فارغالتحصیلی در مقاطع مختلف رشته تحصیلی خود به دست آورند، معرفی میکنند. اما به دانشجویان فلسفه علم جمله جالبی میگویند: «برای شما جای مشخصی در کشور به عنوان شغل وجود ندارد، اما آن سازمانی که نداند وجود یک فیلسوف علم در رأس آن سازمان چهقدر اهمیت دارد، خود آن سازمان ضرر کرده است و نه فیلسوفان علم.» حال میپرسیم سهم فیلسوفان علم کشور در مناصب حساس تصمیمگیری کشور چقدر است؟! در همین ستاد کرونا تعداد افراد امنیتی و نظامی و برخی روحانیون قضایی و غیرقضایی چقدر است و تعداد دانشمندان چقدر؟ چرا نباید تصمیمات علمی این ستاد با ارزیابی فلسفی یک فیلسوف علم نیز همراه شود؟ و چرا تصمیماتی که متخصصان علمی این ستاد میگیرند گاهی با یک اشاره فرد غیر علمی نقض میشود؟!
اگر بخواهیم بدانیم جایگاه علم در کشور کجاست باید دید قدر دانشمندان و فیلسوفانعلم چقدر است. چرا رهبری از خودروسازان میخواهد که دانشبنیان شوند، اما از موشکسازان نمیخواهد؟ زیرا آن نهاد موشکساز از ابتدا زیرنظر خود ایشان که اهمیت علم در تمامی سخنانشان متبلور است، بالنده شد و این نهاد خودروساز زیرنظر جاعلان واقعیتهای علمی!
اشاره اخیر رهبر انقلاب درباره اینکه باید سریعاً جزو ۱۰ کشور برتر جهان در هوشمصنوعی شویم، هشداری به علمستیزان است. به خوبی میدانیم که در کدام محافل علیه همین دانش جدید هوش مصنوعی مقاومت و ستیزه دارند.
دولت و قوای دیگر و نهادهای نظامی و حکومتی باید سریعاً تکلیف خود را با فرمان جدید رهبری برای یافتن راهحلهای علمی برای همه مشکلات کشور روشن کنند و بدانند این رویه جز با در صدر نشاندن «نهاد علم» ممکن نخواهد بود.