علیرضا تقوینیا در کانال تلگرامی خود نوشت: حسن روحانی در روز پایانی حضورش بهعنوان رئیس دولت در مصاحبهاش گفت: «توقعاتی داریم که با مذاکرات ما نمیخواند و اگر قصد رفع همه تحریمها را داریم باید اختیاراتی به ما بدهند تا در همه زمینهها مذاکره کنیم.» در خصوص سخنان وی چند نکته لازم به ذکر است:
۱- همین فرد بعد از توافق هستهای بهصراحت اعلام کرد با این توافق همه تحریمها بالمره لغو خواهد شد و نه تعلیق. در حالی که اکنون میگوید اگر قصد رفع همه تحریمها را داریم باید در همه زمینهها مذاکره کنیم.
۲- سخنان اخیر وی بهوضوح نشان میدهد از سیاست خارجی سراپا غلطش درس عبرت نگرفته یا حداقل نمیخواهد خود را شکست خورده و ناکام تلقی کند.
اشتباه استراتژیک وی این بود که قبل از تصدی سمت ریاست جمهوری، صریحاً بر کوتاه آمدن از حق چرخش سانتریفیوژها برای چرخش زندگی مردم تأکید کرد. سخنان وی معنایش این بود که از حقی که طبق معاهده NPT به ما داده شده است صرفنظر میکنیم تا تحریمها لغو شود. همین گرای غلط باعث شکلگیری برهانی قاطع در ذهن طرف غربی شد دال بر اینکه جمهوری اسلامی تحتفشار حاضر به عقبنشینی از حقوق خود است؛ پس اهرم تحریم کارآمدترین ابزار برای گرفتن مؤلفههای قدرت ایران است. سؤال مهم منتقدان این بود، هنگامی که مقامات امریکایی به این تحلیل رسیدند که ایران تحتفشار تحریم حاضر به عقبنشینی از حقوق مصرح خود است پس چرا باید تحریمها را لغو کنند؟ همین موضعگیری غلط حسن روحانی مبنای سیاستگذاری ایالاتمتحده در قبال جمهوری اسلامی شد که ظریف آن را به اعتیاد آنها به تحریم تشبیه کرد.
۳- طبق معاهده NPT کشورها حق دارند به میزان دلخواهشان غنیسازی اورانیوم داشته باشند به شرطی که به سمت سلاح اتمی نروند و شش ماه قبل از تزریق هگزافلوراید اورانیوم به سانتریفیوژها آژانس هستهای را باخبر سازند. ایران در طول دوران فعالیت هستهای خود، تمام مقررات NPT را رعایت کرد، اما به جای اینکه تعهداتش باعث برخورداری از مزایای این معاهده شود، موجبات فشار بیشتر قدرتهای غربی بدان را فراهم آورد.
نکته مهم این بود که دولت حسن روحانی تحتفشار پذیرفت که فراتر از معاهده فوقالذکر نیز حاضر است رفتار کند و در برجام تعهداتی را پذیرفت که ایران را عملاً در دنیا به یک استثنا تبدیل میکرد.
یعنی مذاکرهکنندگان منتخب وی پذیرفتند که ایران یک کشور استثنا باشد و تعهدات بیسابقهای را نیز بهطرف غربی دادند. تعهداتی که مشابه آن در دنیا وجود نداشت (مثلاً داشتن فقط ۶ هزار سانتریفیوژ ir۱ و یا منحصر شدن غنیسازی به ۳/۵ درصد.) آنهم در قبال امتیازاتی که حق مسلم ایران بود و ایشان با فشارهای غیرقانونی خود آن را سلب کرده بودند (برای نمونه فروش نفت).
فقر دانش سیاسی در تیم مذاکرهکننده هستهای روحانی تا آنجا بود که نمیدانستند پارادایم حاکم بر سیاست بینالملل واقعگرایانه است و در این پارادایم قدرتهای هژمون به دنبال بازی با حاصل جمع صفر هستند و خیال گرفتن نتیجه برد- برد در گفتگو با آنها شوخیای تلخ بیش نخواهد بود.
۴- حرف خطرناکی که روحانی بیان کرد، منوط ساختن لغو تحریمها به مذاکرات جامع با امریکا بود. معنای مذاکرات جامع نیز مشخص است؛ امتیاز دادن در خصوص قدرت پهپادی، فضایی، موشکی و منطقهای. پرسش نگارنده این است که کدام کشور در خصوص حق دفاع و نوع تسلیحاتش حاضر به مذاکره بوده؟ جز ابرقدرتهایی مثل شوروی و امریکا که آن هم در پیمانهایی مثل سالت حاضر شدند به صورتی متوازن و متناسب تسلیحاتشان را کاهش دهند. آیا امریکا حاضر خواهد شد در مذاکراتش با ایران نه حتی یک کلمه از حق تسلیحاتیاش کوتاه بیاید بلکه راجع به آن صرفاً گفتگو کند؟ مسلماً پاسخ منفی است؛ پس چرا جمهوری اسلامی باید حاضر به کوتاه آمدن شود و دست خود را از عناصر قدرت سخت کوتاه کند؟ افتادن در دام مذاکره برای لغو تحریم، چاهی بیانتهاست که درآمدن از آن ممکن نخواهد بود.
۵- لکن راه چاره چیست؟ ممکن است پرسیده شود اگر مذاکره راهحل لغو تحریم نیست پس چگونه باید شر حصر اقتصادی را کم کرد؟ جواب این است که تحریمها تا وقتی که طرف مقابل احساس کند که کارایی لازم را برایش دربر دارد برداشته نخواهد شد. فشارهای اقتصادی زمانی به پایان میرسد که امریکاییها این باور را بپذیرند که این شیوه دیگر تأمینکننده منافعشان نیست و نمیتواند رفتارهای ایران را تغییر دهد؛ و در آخر اینکه جواد ظریف در جمله زیبایی بیان میکند: «امریکاییها میگویند آن چیزی که مال ماست، خب مال ماست، اما آن چیزی که مال شماست قابل مذاکره است.» انگاره فوق باید در قبال ایران از ذهن یانکیها زدوده شود تا تحریمها را لغو کنند والا فشارهای اقتصادی روز به روز تشدید خواهد شد.