شنیدن برخی اظهارنظرها و دیدن برخی واکنشها از سوی مدیران و مسئولان ریز و درشت ورزش کشور بیانگر این حقیقت است که آنها وقتی پا به میدان بزرگ مدیریت ورزش گذاشتهاند، نه برنامهای برای اینکار داشتهاند و نه کوچکترین اطلاعی از وضع موجود. اینکه یک مدیر ورزش یا رئیس فدراسیون به راحتی شانه از زیر بار مسئولیت پرداخت بدهیها خالی کند یا اینکه دیگری با استفاده از شرایط تحریم و تأثیر آن بر اقتصاد کشور بخواهد موجسواری کند، مؤید آن است که مدیران ورزش صرفاً برای اینکه به هر قیمت ممکن در عرصه ورزش حضور داشته باشند، بدون هرگونه مطالعه و بررسی شرایط وارد این میدان حساس و عرصه خطیر میشوند.
البته میتوان از منظری دیگر هم به این مسئله نگاه کرد و آن اینکه مدیران ورزش با علم به اینکه کسی یقه مسئولان خاطی قبلی را نگرفته و بالطبع کسی در آینده آنها را هم بابت کمکاری و سوءمدیریتهایشان بازخواست نخواهد کرد با خیال راحت میآیند و اینگونه هم اظهارنظر میکنند. مثل اینکه رئیس فلان فدراسیون زیر بار سنگینترین بدهی تاریخ ورزش ایران نمیرود، در حالی که پیش از آنکه در انتخابات حاضر شود و رأی بیاورد به خوبی میدانست وظیفه پرداخت این بدهی با فدراسیون است، ولی خب خیالش راحت است که این بدهی حتی شده از جیب مردم و بیتالمال پرداخت خواهد شد. یا اینکه فلان مدیر یک باشگاه در حرفهایی پرطمطراق و خطاب به هواداران اینگونه عنوان میکند: «همه میدانیم به دلیل تحریمها به درآمد آسیایی خود دسترسی نداریم، اما درآمدی که وجود دارد، پشتوانه و تضمین منابع است که اکنون میتواند در اختیار باشگاه قرار بگیرد. از سوی دیگر ظرف چند ماه با دو حکم و بدهی سنگین بینالمللی و ارزی روبهرو شدهایم.» حال سؤال اینجاست که آیا این مدیر و امثال او نمیدانند که گام در چه مسیری میگذارند یا نمیدانند جایی که مسئولیت در آن قبول میکنند با چه مشکلات و معضلاتی روبهروست؟
پاسخ کاملاً مشخص است؛ اینگونه مدیران خوب میدانند که گام در چه مسیری میگذارند و اتفاقاً خیلی هم خوب تحقیق و بررسی میکنند، منتهی نه برای حل مشکلات و معضلات، بلکه خوب تحقیق میکنند که اسلافشان چگونه و از چه راهی به بیتالمال و جیب مردم دستدرازی کردهاند تا آنها علاوه بر آن، راههای جدیدی هم برای خود برگزینند. اتفاقاً خوب تحقیق میکنند و راههای بهانهجویی را به خوبی برای خود باز میکنند تا بتوانند در مواقع ضرور از آنها استفاده کنند. در این میان باید به حال ورزش کشور و رشتههای مختلف آن تأسف خورد که چگونه اسیر دست مدیران بیبرنامه و بهانهجویی شدهاند که فقط میآیند و خودشان را مطرح میکنند و میروند بدون اینکه حتی پاسخگوی بخشی از عملکردهای منفی خود باشند.
واقعیت این است که ورزش کشور سالهاست اسیر دست چنین مدیرانی است و بیهوده نیست که فقط درجا میزند. بیهوده نیست که اگر موفقیتی به دست میآید، مقطعی است و خیلی زود و بدون پشتوانه از دست میرود. این بهانهجوییها حاصل این است که ورزش کشور هیچگاه به دست اهلش و مدیران کارآمد سپرده نشده است. اینکه میگوییم «اهل» منظور تنها خود ورزشیها نیستند که برخی از آنها هم ثابت کردهاند در متلاشی کردن ورزش دستکمی از غیرورزشیها ندارند. ورزش کشور مدیرانی میخواهد که علاوه بر آشنایی با درد ورزش «مدیریت» هم بدانند و بدانند که چگونه باید از تمام ظرفیتها استفاده کرد. بدانند که وارد چه کارزاری میشوند و چگونه باید با برنامهریزی از آن سربلند بیرون آیند. تنها با وجود چنین مدیرانی است که میتوان به آینده ورزش امیدوار بود که در غیر این صورت ورزش همین آش و کاسه همین کاسه خواهد بود.