دستمزدهای نجومی بازیگران و سلبریتیها در جاهایی مثل شبکه نمایش خانگی و ویاودیها بلای تازهای نیست، اما اثرات ناخوشایند این اتفاق نه تنها حوزه تولید و محتوا بلکه بسیاری از قواعد پذیرفته شده سینما و تلویزیون را به هم ریخته و تبعات آن در حال سرریز شدن به جامعه در قالب ایجاد نارضایتی از کیفیت نازل آثار، ترویج ناهنجاریهای رفتاری و اخلاقی و نیز قبحشکنی برخی خطوط قرمز هویتی و تمدنی جامعه است. عدم تدبیر و تعریف ساختارهای قاعدهمند جهت مدیریت این عارضه مزمن و رهاشدگی آن از سوی دستگاههای مسئول لطمات جبرانناپذیری را برپیکره فرهنگ و هنر کشور وارد کرده است.
برخی از سینماگران معتقدند عدهای با پولهای بادآورده وارد سینما شدهاند و با ولخرجیهای بیحساب و کتاب هزینه تولید آثار را بالا بردهاند، همین عاملی شده تا فیلمسازان مستقل دیگر نتوانند قد راست کنند. در واقع این افراد ورود پولهای مشکوک از منابع آلوده که طی سالهای اخیر سینما و شبکه نمایش خانگی را فرا گرفته را عامل اصلی ایجاد این بیعدالتی آشکار و فجیع در وضعیت مالی بازیگران و عوامل تولید میدانند. تعدادی از تهیهکنندگان سینما و شبکه نمایش خانگی و حالا برخی تولیدکنندگان محتوا در ویاودیها از جمله کسانی هستند که انگشت اتهام اپیدمی و سرایت دستمزدهای نجومی در بین بازیگران به سوی آنها گرفته میشود، مثلاً وقتی تهیهکننده یک اثر به فلان بازیگر برای حضور در یکی از آثار شبکه نمایش خانگی، دستمزدی بالغ بر ماهانه یکمیلیارد و ۲۰۰میلیون تومان داده و به همان بازیگر برای یک سال کار نکردن نیز ۷ میلیارد تومان پرداخت میکند، آیا میتوان حد یقفی برای این مسابقه بدون خط پایان در فضای هنری کشور قائل شد؟!
اگر چه یکی از تهیهکنندگان پر کار این روزهای شبکه نمایش خانگی معتقد است که «شبکه نمایش خانگی مبتنی بر عرضه و تقاضاست و به همین دلیل کمی نرخها بالاتر است همانطور که در تلویزیون عدهای از فیلمنامهنویسان مستثنی هستند»، اما واقعیت این است که اثرات وضعی چنین رویکرد غلطی که هیچ چارچوب کلی یا یک کف و سقفی برای تعیین دستمزد بازیگران و فیلمسازان در آن تعریف نشده نه فقط فعالان سینمای بدنه و تلویزیون بلکه طبقههای مختلف جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد، چه اینکه وقتی اغلب مردم که برای فعالیتهای اقتصادی شان موظف به پرداخت مالیات هستند میبینند برخی افراد بهرغم داشتن دستمزدهای فوق نجومی کمترین مالیاتی پرداخت نمیکنند، قطعاً دچار تعارضات فکری خواهند شد که چرا آنها نباید مالیات بدهند؟! البته واضح است که به غیر از ورود پولهای مشکوک و بادآورده عوامل متعددی در شکلگیری و جهت دهی به چنین رفتارهایی مؤثر و صاحب نقش هستند که از جمله آنها حضور برخی چهرهای خاص در اغلب آثار است که گستره آن شامل چند بازیگر شناخته شده میشود و بعد از گذشت سالها این حلقه بسته همچنان در حال فربه شدن به لحاظ کیفیت دستمزد و درجا زدن آن از نظر کمیت (حضور چهرههای تازه و بازیگران جوان) است.
ممکن است تا حدودی بحث اجبار تهیهکنندگان سینما در رابطه با استفاده از بازیگران سرشناس به منظور اولویت پیدا کردن بحث فروش و بازگشت سرمایه قابل پذیرش باشد، اما در حوزه سیما و تلویزیون حتماً میتوان برای درهم شکستن این حلقه بسته و معرفی چهرههای تازه تدابیر عملیاتی به کار گرفت، چه اینکه در تلویزیون مقولهای به اسم بازگشت سرمایه نداریم، ضمن اینکه بسیاری از چهرههای مطرح امروز در سینما بازیگرانی هستند که استارت کارشان از تلویزیون بوده و به دلیل گستره غیرقابل مقایسه مخاطب تلویزیون با سینما میتواند فرصت مغتنمی جهت پایان دادن به جریانات مافیا گونه سینمایی باشد.
از سوی دیگر میتوانیم هزینه کلان برای به کارگیری بازیگران را صرف کار روی فیلمنامه و به کارگیری استعدادهای جوان بازیگری کنیم، البته روشن است که ورود به این عرصه و بر هم زدن بازی سلبریتیهای نجومیبگیر سینما مستلزم تدبیر و تکیه بر عنصر تعیینکنندهای تحت عنوان «شجاعت تصمیمگیری» در اعتماد به استعدادهای جوان توسط مدیران و مسئولان فرهنگی- هنری است.