سرویس سیاسی جوان آنلاین: سیدمحمد خاتمی به تازگی در پیامی به کنگره جمعیت زنان مسلمان نواندیش، نکاتی فرافکنانه در مورد استقبال مردم از انتخابات بیان کرده است. دو دولت اخیر ایران در دست کسی بوده که او اصلیترین حامی انتخاباتی او محسوب میشود. با این حال، خاتمی همچنان مدعی است و از موضوع کسی «خارج از قدرت» منتقد وضع موجود شده است. وی مسئله طرح میکند، بیآنکه بداند جایگاه او خیلی وقت است دیگر «طراح مسئله» نیست و حداقل از سال ۷۶ - صرف نظر از سالهای ۸۴ الی ۹۲- «جزیی از پاسخدهندگان اصلی» به سؤالات و مسائل پیرامون وضعیت موجود ایران است. در خلال همان سالهایی هم که در قدرت رسمی حضور نداشت، رقم خوردن فتنه ۸۸ توسط اصلاحطلبان تندرو با دروغ تقلب باعث شد تا او نتواند صرفاً سوالکننده باشد. نقش خاتمی در آن فتنه و تأثیر فتنه بر افزایش تحریمها و بههمریختگی شرایط داخلی روشن است. او خطاب به چه کسی سؤال طرح میکند، وقتی خود مخاطب این سؤالهاست.
در بخشهایی از پیام سیدمحمد خاتمی آمده است:
- شرکت یا عدم شرکت مردم در انتخابات امری نیست که صرفاً با توصیه و نصیحت یا امر و نهی محقق شود، بلکه باید زمینههای عینی آن فراهم آید.
- مردم آگاه و رشید نیاز به قیم ندارند. طبیعی است که شروط و قیودهایی هست که هم در انتخابشوندگان و هم انتخابکنندگان باید رعایت شود، ولی این شرایط به هیچ وجه نباید نقضکننده موازین انتخابات آزاد باشد و نیز نظارت بر آن که امری لازم است، بههیچوجه نباید منافی حق انتخاب مردم و بهصورت اعمال قیمومیت بر آنان باشد.
- با اینکه علیالظاهر همه خیرخواهان، از رأس نظام تا بخشهای فرودین آن میخواهند که انتخاباتی پرشور و پررونق برگزار شود و بر آن نیز تأکید میشود، متأسفانه فشارهایی وجود دارد که در عمل تحقق این خواست را دشوار یا منتفی میکند.
- در مورد انتخابات شوراها اولاً عدم استقبال از نامزدی در انتخابات که در پارهای موارد حتی تعداد نامزدها برابر تعداد اعضای شورا نیست، نشانه روشنی است بر دلسردی جامعه؛ هم در رأیدهندگان و هم رأیگیرندگان. بهنظر میرسد که در مورد انتخابات ریاستجمهوری مشکلات بیشتری وجود دارد.
نقش خاتمی در دلسردی مردم از انتخابات
پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان بخش اعظم افرادی بودند که سال ۹۴ پای صندوقهای رأی انتخابات مجلس حاضر نشدند. آنها با صندوقهای رأی قهر کردند، چون چهار سال پیش از آن با دستور و تشویق همین امثال محمدخاتمی به لیستهایی رأی داده بودند که شناخت حداقلی هم از اسامی داخل آن نداشتند و فقط به اعتماد لیدرهای اصلاحات نامشان را در برگه رأی خود نوشته بودند. آنها در مجلس چه کردند؟ هیچ؛ سکوت و حاشیهسازی. کدام مشکل از مردم حل شد؟ حالا چرا حامیان خاتمی باز باید سر صندوق رأی حاضر میشدند؟ خصوصاً که او حرف جدیدی هم نداشت. حتی حاضر نشد مسئولیت خطا و کارنابلدی نیروهای اصلاحطلب مورد حمایت خود را بر عهده بگیرد!
در قوه مجریه هم اوضاع بهتری حاکم نبود. حسن روحانی که با حمایت خاتمی و اصلاحطلبان توانست دولت را در دست بگیرد، در اداره کشور درماند و مشکلات ریز و درشت و نارضایتیها فضای جامعه را گرفت. دلسردی مردم پس از آن همه امید واکنشی طبیعی است. خاتمی نتوانست آنچه را که به مردم وعده داده شده بود، محقق کند و همچنان حامی دولت روحانی باقی ماند. شاید یک عذرخواهی او پایگاه اجتماعیاش را ترمیم میکرد و مردم فاصله میان او و روحانی را باور میکردند، اما اینجا هم خاتمی ترجیح داد مدعی پرسؤال باقی بماند؛ گویی او خارج از دایره بوده است!
در مورد انتخابات شوراها هم قریب به اتفاق کرسیهای شورای شهر دست اصلاحطلبان بوده است. آنچنان که در تهران حتی یک فرد غیراصلاحطلب عضو شورا نیست. با این حساب ناکارآمدی شوراها رغبت مردم را کم کرده است.
در هر حال، خاتمی اکنون وقت اعتراض و طرح مسئلهاش نیست، بلکه باید پاسخگوی عملکرد جریان متبوعش باشد. او یک مدعی تکراری است. همواره در دایره قدرت نقشآفرین است و همواره مدعی معترض و منتقد بودن؛ حال آنکه مخاطب اعتراضها و انتقادها خود اوست.
شما قیم مردم هستید؟
محمد خاتمی میگوید مردم قیم نمیخواهند. او در شرایطی این جمله را میگوید که خود در مقام لیدر یک جریان سیاسی بهگونهای برخورد میکند و دستور انصراف و کاندیداتوری و امثال آنها را میدهد که خود قیم مردم شده است!
از سویی نقش قیمومیت او میان احزاب اصلاحطلب و حذف یک کاندیدا و میدان دادن به دیگری، خود نشان روشنی دارد که خاتمی با قیمومیت بر مردم مشکلی ندارد؛ با اینکه چه کسی قیم باشد، مشکل دارد.
تقسیم کار خواص اصلاحطلب
این میان سایت مشرق معتقد است که اصلاحطلبان میان خود تقسیم کار کردهاند. مشرق مینویسد: «هرقدر که سیدحسن خمینی تمایل دارد تا نقش هاشمی را بهعنوان رهبر میانهرو، اما معترض در میان اصلاحطلبان بازی کند، آنسوتر محمدخاتمی از موقعیت قبلی فاصله گرفته و نقش سنگرشکنی را بر عهده گرفته است. رئیس دولت اصلاحات در پیامی به کنگره یک حزب اصلاحطلب گفته است که نمیتوان انتخابات به هر شکل و شیوه را عین مردمسالاری دانست.»
مشرق در ادامه هم نوشت: «تغییر موقعیت رهبران اصلاحطلب در آستانه انتخابات پیام قابلتوجهی در خود دارد: ۱- به نظر یک تقسیمکار میان سران اصلاحات روی داده که یکی قبای معترض بر تن کرده و دیگری در نقش اپوزیسیون برانداز وارد معرکه شود، این وضعیت درست بهمانند سال ۸۸ بیاثر است. در آن زمان هاشمی بهعنوان رهبر معترض به نتایج انتخابات در موقعیت میانه قرار گرفت و سعی کرد پلی میان نظام و اصلاحطلبان شورشی شود. مدتی بعد رهبرانقلاب عوامل فتنه را بدون تفکیک در موقعیت «خواص بیبصیرت» خواند. باقیمانده از گروه پرچمدار اصلی غائله۸۸ حالا با تمسک به بیت امام (ره) دوباره سودای بازسازی واقعه قدیمی را دارد.
۲- اگر مردم نسبت به وضعیت فعلی ناامید باشند؛ این «قهر» نتایج کار دولتی است که شهروندان را در سختترین شرایط به حال خود رها کرده و حتی توانایی کنترل صف مرغ و تخممرغ را نیز ندارد. اصلاحطلبان پیش از آنکه بخواهند لباس سیاه اپوزیسیون نمایی را بر تن کنند، باید مسئولیت این «دولت تکرار» شده را بپذیرند.
۳- هر زمان به وضعیت انتخاباتی در کشور نزدیک میشویم؛ گروه عملیاتی وابسته به خاتمی سعی در امنیتی کردن فضای کشور دارد، ناامید کردن مردم از صندوق رأی و تشکیک در فرآیند انتخابات بخشی از پروژه نخنما شده آنها در موقعیتهایی است که احساس خطر شکست میکنند.
در سال ۸۸ اصلاحطلبان براساس نظرسنجیها بهخوبی میدانستند که بازنده قطعی انتخابات هستند، بنابراین از اواخر بهمن ۸۷ شروع به جنگ ایذایی کرده و کمیته غیرقانونی صیانت از آراء را ساختند، این شتر جملی مدتی بعد زمینه هشت ماه شورش خیابانی شد.»