کد خبر: 1039752
تاریخ انتشار: ۰۵ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۶:۲۳
حبیب بابایی
دولت دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۸ با هدف فروپاشی اقتصاد ایران به‌طور یکجانبه از برجام خارج شد و با پشت پا زدن به توافقات بین‌المللی عملاً نشان داد که ارزشی برای سازمان‌های بین‌المللی قائل نیست.
ترامپ تصور می‌کرد جمهوری اسلامی ایران بر اثر فشار تحریم‌ها یا اقتصادش فروخواهد پاشید یا حاکمان ایران تن به مذاکره خواهند داد، اما این نقشه شوم امریکا به سرانجامی نرسید و مقامات این کشور را به این نتیجه رساند که مسیر فشار حداکثری را از طرق دیگری اجرایی کنند؛ بر این اساس با روی کار آمدن دولت جو بایدن، نقشه به این شکل تغییر کرد که مسیر فشار حداکثری از طریق مذاکره و توافق بین‌المللی اعمال شود، چراکه برخلاف امریکا و اروپا، ایران نشان داده بود به توافقات و تعهدات بین‌المللی خود همواره پایبند بوده و حتی در برخی موارد خارج از عرف بین‌الملل هم رعایت کرده است. امریکا برای رسیدن به این خواسته چند مشکل اساسی پیش روی خود داشت. نخست اینکه شرایط ایران و جهان در طول این سال‌ها تفاوت معناداری پیدا کرد و شرایط جاری امروز با سال ۲۰۱۵ دیگر یکی نیست. دوم اینکه امریکا دیگر عضوی از برجام نیست که بخواهد اعمال نفوذ کند. سوم اینکه شرکای منطقه‌ای و بین‌المللی امریکا دیگر همراستای امریکا نیستند یا خود با انبوهی از مشکلات مواجه هستند. البته این موضوع باعث نمی‌شود که امریکا از خواسته خود عقب‌نشینی کند.

امریکا می‌کوشد ابتدا به توافقنامه برجام بازگردد و تا آنجایی که می‌تواند کمترین هزینه را برای بازگشت به برجام پرداخت کند ولی جمهوری اسلامی ایران با درک این موضوع با بیانات رهبری حجت را برای امریکا تمام کرد و خواستار لغو همه تحریم‌ها (چه آنچه در برجام توافق شده و چه آن‌هایی که بعد از برجام تصویب شده) است.

مهم‌تر اینکه ایران باید بتواند اجرای صحیح آن را راستی‌آزمایی کند از این رو همین موضوع باعث شد امریکا مسیر توسعه‌طلبی و استکباری خود را با پوشش لغو تحریم‌ها از طریق درخواست مذاکره منطقه‌ای و موشکی پیش ببرد. این خواست امریکا در عین سادگی، پیچیدگی‌های بسیاری دارد، چراکه با مذاکره موشکی عملاً توان نظامی و با مذاکره منطقه‌ای نفوذ استراتژیکی و ژئوپولیتیکی ایران را می‌خواهند کنترل کنند. از این جهت اگر هرگونه مذاکره منطقه‌ای بین ایران و امریکا صورت بگیرد و این مذاکره هم به تصویب مراجع بین‌المللی برسد، عملاً ضربه مهلکی به پیکره ایران و محور مقاومت وارد می‌شود. با انجام این مذاکرات، ایران از یک بازیگر اصلی در منطقه به یک ناظر و تماشاچی تحولات منطقه تبدیل می‌شود و دیگر نمی‌تواند کمک و حمایت از محور مقاومت داشته باشد.

ایران تحت لوای حمایت و کمک به محور مقاومت و حضور جانانه مدافعان حرم و شهید حاج‌قاسم سلیمانی بود که توانست نقشه عبری-غربی صهیونیست‌ها را بلااثر و برملا کند تا آن‌ها نتوانند نقشه نیل تا فرات را اجرایی کنند و بیش از ۷ تریلیون دلار هزینه امریکا در منطقه و شاید همین مقدار پول که کشور‌های اروپایی و کشور‌های عربی از جمله عربستان، بحرین، قطر و امارات هزینه کرده بودند عملاً نابود شد.

هدف نهایی این است که اگر فرداروزی گروه تروریستی دیگری شبیه داعش در منطقه عَلم شد، اولاً ایران به دلیل تعهد بین‌المللی تنها نظاره‌گر اتفاقات باشد و ثانیاً محور مقاومت مأیوس و نابود شود. جدا از این تجارت و تعاملات منطقه‌ای، ایران تحت نظارت امریکا قرار می‌گیرد و از سوی دیگر هزاران تفسیر و تحلیل آشکار و پنهان دیگری که بعداً می‌تواند در دل این مذاکرات گنجانده یا سوءاستفاده شود. از این رو ایران به هیچ عنوان نباید با امریکا مذاکره منطقه‌ای و موشکی داشته باشد چراکه این کار خیانت به خون شهدا و فردای ایران است. مگر ایران برای روابط منطقه‌ای یا توان نظامی امریکا خط و ربط مشخص می‌کند که حال امریکا می‌خواهد برای اقدامات منطقه‌ای و موشکی ایران شرط و شروط تعیین کند؟

اگر هدف امریکا از انجام مذاکره با ایران بازگشت امنیت به منطقه خاورمیانه است می‌تواند فروش هرگونه تسلیحات کشتار جمعی و نظامی و همچنین حمایت لجستیکی و سیاسی خود را قطع کند و با بها ندادن به ارتجاع منطقه و گروه‌های تروریستی همچون داعش و القاعده نقش سازنده‌ای داشته باشد. نکته حائز اهمیت آنجایی است که برگ برنده ایران در داخل کشور و منطقه، توان موشکی و نفوذ منطقه‌ای است. با تسلیم و اطاعت از خواست امریکا عملاً ایران به یک مرگ خودخواسته تن می‌دهد و این اقدام گناه نابخشودنی است. کشور دیگر نباید ضرر برجام را بار‌ها تکرار کند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار