سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: اولین نکتهای که خواننده رمان «ازبه» نوشته رضا امیرخانی را به کنجکاوی وا میدارد، نام کتاب است. نویسنده با زیرکی و هوشیاری این اسم را برای کتابش انتخاب کرده که با همان نگاه اول ذهن مخاطب را درگیر کتاب کند. در هر حال در ادبیات داستانی انتخاب یک اسم بر پیشانی یک مجموعه داستان یا رمان میتواند نقش مهم و تأثیرگذاری در سرنوشت یک کتاب داشته باشد، البته انتخاب اسمهای تمثیلی یا رازگونه بیش از مخاطب عادی، نظر منتقدها و صاحبنظران را به سمت کتاب جلب میکند. امیرخانی با همان انتخاب اسم خواسته نشان دهد که نمیخواهد یک داستان معمولی دفاع مقدس را تحویل مخاطب بدهد و تلاش او این است که کتابش برای خواننده از هر لحاظ متفاوت باشد. پس اولین گره داستان اسم داستان است که اولین پرسش را برای مخاطب ایجاد میکند که اصلاً «از به» یعنی چه؟ یا چه اسم بیمعنایی؟ یا شاید کسی هم فکر کند که «از به» شاید یک اسم قدیمی ایرانی یا یک اسم عربی باشد، اما وقتی کتاب را میخواند، متوجه این نکته میشود که ساختار داستان بر محور نامهنگاری میچرخد و در کل رمان با نامههایی طرف هستیم که بین کاراکترهای کلیدی داستان ردوبدل میشوند، به خاطر همین، چون نامهها «از» طرف کسی به «به» دست کسی میرسد، نام داستان «ازبه» انتخاب شده است، پس نام داستان شدیداً متأثر از فرم داستان است.
خلاصه داستان «ازبه» از این قرار است که یک خلبان جانباز ایرانی به نام مرتضی که روی ویلچر نشسته در خواب و رؤیاهایش دوباره میخواهد پرواز کند و از آنجا که همیشه در آسمانها بوده زندگی تکراری و خالی از هیجان روی زمین را نمیتواند تحمل کند. در بین نامههایی که در داستان از طرف همسر خلبان (طیبه) و دخترکی به نام فرانک ناصری و بقیه دوستان و آشنایان دخترک و خلبان، بین هم ردوبدل میشود، حوادث داستان شکل میگیرد. وقتی نامه فرانک به دست خلبان اول قصه ما میرسد، ارتباطی عاطفی همچون پدر و فرزندی بین آنها برقرار میشود. دختر در اثر بمباران هواپیماهای عراقی در جنگ، تمام اعضای خانوادهاش را از دست داده و تنها آرزویش این است که مردی مثل آن خلبان پیدا شود تا انتقام خانواده او را از خلبانهای عراقی بگیرد. نویسنده در این کتاب از ساختاری تازه استفاده کرده و تمام دیالوگها و توصیفات داستانی را هم خواننده در لابهلای نامهها میبیند، اما تنها نکتهای که باعث شده کتاب کمی از لحاظ کیفیت ساختاری با ضعف مواجه شود، مکث بیش از حد نویسنده روی احساسات و عواطف خلبان جانباز است که میخواهد فرانک را به دخترخواندگی خودش دربیاورد و همین باعث شده در آخر داستان نویسنده به کلامها و تشریحات احساسی و رمانتیک روی بیاورد و داستان شبیه فیلمهای هندی شود. دخترک از طبقه مرفه جامعه است و خلبان هم تنها عشقش پروازی دوباره بر فراز آسمانهاست و اهداف و آرمانهایی که در سر دارد. «ازبه» در ۱۷۲صفحه توسط انتشارات کتاب نیستان منتشر شده است.