سرویس حوادث جوان آنلاین: آبانسال۹۸ مأموران پلیس پایتخت از قتل زن ۲۲ساله به نام مهوش در خانهاش باخبر و راهی محل شدند. با حضور مأموران در محل اولین بررسیها حکایت از آن داشت زن جوان بر اثر خفگی به قتل رسیده است.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی شوهر آن زن که با مأموران تماس گرفته بود و در محل حضور داشت مورد تحقیق قرار گرفت. او به مأموران گفت: امروز صبح به محل کار رفته بودم، اما وقتی به خانه برگشتم با جسد همسرم روبهرو شدم. من و مهوش با کسی اختلافی نداشتیم، نمیدانم چه کسی و با چه انگیزهای همسرم را به قتل رساندهاست.
بعد از این توضیحات، روند تحقیقات نشان داد عامل یا عاملان قتل بدون شکستن قفل در وارد خانه مقتول شدهاند. با بدست آمدن این سرنخ و بررسی فیلم دوربین مداربسته مأموران پلیس مرد جوانی را شناسایی کردند که ساعتی قبل از حادثه وارد خانه مقتول شدهبود. با بررسی فیلم ضبط شده شوهر و برادر مقتول توانستند آن مرد را که خیاط محل بود و از سالها قبل در آن محل زندگی میکرد، ناسایی کنند. به این ترتیب بهنام ۳۳ساله شناسایی و بازداشت شد.
متهم به پلیسآگاهی منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او ابتدا سعی داشت پلیس را گمراه کند تا اینکه با اقرار به قتل در شرح حادثه گفت: قصد قتل نداشتم. آن روز برای گرفتن عکس به خانه مقتول رفته بودم، اما زن جوان وقتی با من روبهرو شد شروع به داد و فریاد کرد. از ترس آبرویم او را خفه کردم.
متهم درباره تهیه عکس گفت: این ماجرا به سالها قبل بر میگردد. در نوجوانی با برادر و شوهر مقتول به نام سجاد و بهرام دوست بودم. ما در یک محله زندگی میکردیم و همکلاسی بودیم. روزی متوجه شدم آنها پشت سر من حرف زدهاند و به همه بچههای محل گفته بودند مورد آزار قرار گرفتهام. این موضوع باعث شد همکلاسیهایم مرا مسخره کنند و تحقیر شوم.
متهم درباره قتل گفت: سالها گذشت تا اینکه فهمیدم سجاد با خواهر بهرام ازدواج کرده است. بعد از سالها دوباره سجاد و بهرام را دیدم و وقتی با آنها روبهرو شدم بار دیگر حرفهای گذشته را پیش کشیدند و به اهالی محل گفتند مورد آزار قرار گرفتهام. همانجا تصمیم گرفتم انتقام بگیرم به همین دلیل به خانه سجاد رفتم تا از همسرش بدون حجاب عکس بگیرم تا اگر آنها بار دیگر پشت سرم حرف زدند با ادعای پخش عکس مهوش در فضای مجازی آنها را تهدید کنم. روز حادثه با شاه کلید در خانه سجاد را باز کردم. وقتی همسرش مرا دید جیغ کشید و فریاد زد. به او گفتم فقط میخواهم از او عکس بگیرم، اما او همچنان داد میزد، این شد که دستم را روی دهانش گذاشتم تا اینکه فهمیدم از نفس افتاد.
با اقرارهای متهم، وی بعد از بازسازی صحنه جرم روانه زندان شد و پرونده با درخواست قصاص از سوی اولیایدم به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. به این ترتیب مرد خیاط بعد از تعیین شعبه در نوبت رسیدگی، محاکمه خواهد شد.