سرویس حوادث جوان آنلاین: شامگاه ششم تیرسال قبل بود که به مأموران کلانتری۱۳۲ نبرد خبر رسید مرد جوانی در درگیری به قتل رسیدهاست. وقتی مأموران پلیس به محل حادثه که ساختمانی مسکونی بود، رسیدند داخل اتاق پذیرایی با جسد مرد ۳۰سالهای به نام فرهاد روبهرو شدند که با ضربات چاقوی شوهرخواهر ۳۵سالهاش به نام سیاووش به قتل رسیده بود. بررسیها حکایت از آن داشت مقتول که همراه تعدادی از بستگانش در جشن تولد سیاووش شرکت کردهبودند در حالت مستی با شوهر خواهرش درگیر میشود و در نهایت به دست میزبان به قتل میرسد.
قاتل که در صحنه حادثه دستگیر شدهبود در بازجوییها با اظهار پشیمانی به قتل برادر زنش اعتراف کرد و گفت: شب حادثه جشن تولدم بود که برادر زنم همراه تعدادی از بستگان مهمان خانه ما بودند. ما هر دو مشروب مصرف کردیم و مست شدیم که دقایقی بعد برای هم شروع به کریخوانی کردیم. ابتدا موضوع شوخی بود، اما کم کم جدی شد و با هم درگیر شدیم که در حالت مستی چاقویی از آشپزخانه برداشتم و ضربهای به برادر زنم زدم و الان هم هنوز در شوک هستم که چطور برادر زنم را به قتل رساندم.
مادر و دختر مقتول در دادسرا
متهم پس از تحقیقات تکمیلی و بازسازی صحنه قتل راهی زندانرجایی شهر شد تا اینکه چند روز قبل مادر و دختر مقتول به شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی تهران آمدند و به قاضی واحدی اعلام کردند قصد دارند قاتل را ببخشند.
مادر مقتول درباره روز حادثه گفت: شب حادثه مراسم جشن تولد دامادم بود که همگی در خانه دخترم شام دعوت بودیم. آن شب عروسم و نوهام تهران نبودند و پسرم تنها به مهمانی آمده بود. جشن برگزار شد و بعضی مهمانها هم خداحافظی کردند و رفتند. دامادم حال خوبی نداشت و روی کاناپه داخل پذیرایی دراز کشیدهبود که ناگهان از جایش برخاست و لگدی به من زد و گفت از خانهاش بیرون بروم. خیلی شوکه شدهبودم، اما میدانستم که حال خوبی ندارد و توجهی به آن نکردم، اما پسرم که داخل آشپزخانه بود، ناراحت شد و با دامادم درگیر شدند که این حادثه تلخ رخ داد. پس از این حادثه تصمیم گرفتم دامادم را قصاص کنم و انتظار داشتم دخترم از شوهرش طلاق بگیرد، اما او یک فرزند خردسال داشت و به خاطر فرزندش از شوهرش جدا نشد و هر از گاهی هم به ملاقات شوهرش میرفت تا اینکه به من گفت شوهرش پشیمان شده و هر بار که به ملاقاتش میرود، گریه میکند. من میدانستم که دامادم از پسرم کینهای نداشت و این حادثه هم اتفاقی رخ داد، اما دلم راضی به رضایت نبود تا اینکه نوهام گفت: پدرش را در خواب دیدهاست و به او گفته که قاتلش را ببخشیم و بعد از آن تصمیم گرفتیم او را ببخشیم.
گفتگو با دختر مقتول
مادر بزرگت میگوید که پدرت به خواب شما آمده و گفته قاتل را ببخشید، درسته؟
بله، چند روز بعد از سالگرد فوت پدرم، برای اولین بار پدرم به خوابم آمد و با من کلی حرف زد و در پایان هم گفت که قاتلش را ببخشم، اما من از قاتل پدرم کینه به دل داشتم. چون پدرم تنها پشتیبان من بود و او را خیلی دوست داشتم و به همین خاطر حتی فکر بخشش هم برای من سخت بود چه بخواهم که او را واقعی ببخشم تا اینکه دوباره پدرم به خوابم آمد و دوباره تکرار کرد که شوهر عمهام را ببخشم و این بار موضوع را به مادرم و مادر بزرگم در میان گذاشتم و با آنها مشورت کردم که در نهایت تصمیم گرفتم به دادسرا بیاییم و به قاضی پرونده اعلام کنیم که اگر قاتل دیه فراهم کند، او را میبخشیم. البته این تنها دلیل بخشش نبود.
چه دلیل دیگری دارد؟
عمهام پسر یکسال و نهماهه دارد و من دوست ندارم او بدون پدر بزرگ شود و الان میفهمم که بدون پدر و یتیمی چقدر سخت است. واقعیتش به خاطر پسر شیرخوارش و خواب پدرم تصمیم گرفتم او را ببخشم.
چرا درخواست دیه کردی؟
تصمیم دارم پول دیه را به افراد بیبضاعت و فرزندان یتیم کمک کنم تا با این کار روح پدرم در آرامش باشد، میدانم که پدرم از این تصمیم من خشنود میشود.