حیف است. استفاده نکردن از این چنین استعدادهای نابی به واقع حیف و خیانت به عرصه مدیریت است! مدیران فوتبال ایران را باید در مقاطع پیشرفته تحصیلی به کار گرفت و توانمندیهای مدیریتی و راهکارهای ناب آنها در حل مشکلات را باید در قالب واحدهای درسی رشته مدیریت در دانشگاهها تدریس کرد تا نسل جوان از این دانش بالقوه و استعدادهای طلایی بیبهره نماند! چراکه نه! راهکار هوشمندانه سعادتمند، مدیرعامل توانمند استقلال در زمینه حل و فصل مشکلات مالی این باشگاه یک درس سه واحدی است (استقلالیهای واقعی طلبشان را ببخشند!) و چرا دانشجوهای رشته مدیریت از این چنین استعدادهایی بینصیب بمانند؟
قبل از روی کار آمدن، ادعاهایشان یادآور شخصیتهای کارتونی است که به شکلی جادویی و معجزه وار همه مشکلات را به آنی از سر راه برمی دارند. اما به محض تکیه زدن بر مسند قدرت بهترین راهکارشان میشود راستی آزمایی واقعی بودن عشق بازیکنان سابق و فعلی تیم و میگویند که استقلالیهای واقعی طلبشان را ببخشند. یعنی این نهایت مدیریتی است که میتوانند بکنند و راهکاری که ممکن است برای حل و فصل مشکلات مالی در ذهنشان جرقه بزند. البته جدا از داستان هواداری که همواره خود را مالک جیب او میدانند و هر از چندگاهی برابرشان کاسه گدایی میگیرند تا جیبهای خود را پر کنند!
نهایت شیوه مدیریت فوتبال ایران همین است. بازی با احساسات هوادار برای خالی کردن جیبش و گذاشتن بازیکنان مقابل هواداران که اگر عشق به تیم دارند از حق و حقوقشان بگذرند. اما به قول علی دایی چرا؟ چرا بازیکن و مربی باید از حق عقب افتاده خود بگذرند، وقتی آقایان به اصطلاح مدیر حق و حقوقشان را بیش از آنچه که باید گرفتند.
صد البته که سعادتمند امروز دارد تاوان مدیران قبلی را پس میدهد. همان مدیرانی که هیچ یک از آنها تا به امروز جز طلبکاران مالی فوتبال نبودند و هرگز برای دریافت حق و حقوق خود ناچار نشدند تا دست به دامان فیفا یا حتی نهادهای داخلی شوند. همان مدیرانی که برای به جیب زدن حق دلالی خود قراردادهای پرطمطراق میبندند. قراردادهایی که بعد از ماهها و حتی سالها تسویه حساب نشدهاست. میشود بهانه گرو کشی عاطفی آقایان که اگر عاشق واقعی باشند از رقم آن باید بگذرند. اما چرا؟ چرا وقتی مدیران از کوچکترین حق و حقوق خود نمیگذرند، بازیکنان و مربیان باید چنین کنند. بازیکنان و مربیانی که اگر کمی به عقب برگردیم، میتوانیم در بین آنها آقای گل، بهترین گلر، بهترین مدافع و عنوانهای اینچنینی و حتی موفقیتهایی، چون قهرمانی را در کارنامههایشان دید. موفقیتهایی که، اما نه دستمزد و پاداش آن زمانی که باید پرداخت نشده، که حالا هم توصیه میشود به گذشتن از آن با دست گذاشتن روی احساسات طلبکارانی که تا به امروز برای گرفتن حق و حقوقشان صبوری کردند!
نه فقط مدیریت که منطقشان هم مثالزدنی است که تا تقی به توقی میخورد، قیافه حق به جانب میگیرند که در بدترین شرایط تیم را تحویل گرفتند، اما به روی مبارک نمیآورند که کسی چاقو نگذاشتهبود، بیخ گلویشان برای قبول مسئولیت! هیچگونه اشارهای نمیکنند که قیافه قهرمانان داستان را به خود گرفتهبودند، وقتی قصد نشستن بر صندلی مدیریت را داشتند و فراموش کردند که به عنوان یک مدیر برای حل و فصل مشکلات و پیشبرد کار است که آمدهاند وگرنه گدایی کردن از هوادار و توصیه به طلبکاران برای بخشیدن طلبشان و گله از مشکلات را که هرکسی به خوبی بلد است و نیازی به یدک کشیدن پسوند و پیشوند مدیریت ندارد!
مدیریتی که بدون تردید با پاس کردن چند واحد آن بهتر میتوان تصمیم گرفت و بر مشکلات فائق آمد. مگر آنکه جزو آن دسته از دانشجویانی باشید که نه فقط حضور در کلاس را تجربه نکردید که نمرات کسب کرده را نیز بعد از بارها افتادن با عدد و رقمی ناپلئونی و سرمرز پاس کرده باشید که امروز و زمانی که باید با استفاده از دانشی که کسب کردید، راهکاری ارائه دهید تنها ایدهای که به ذهنتان میرسد دست دراز کردن مقابل هوادار باشد و استمداد کمک از آنها و انتظار غیرمنطقی از طلبکاران برای بخشیدن مطالباتشان و با به میان آمدن کوچکترین انتقادی هم به این شیوه مدیریتی، مدعی شوید که در بدترین شرایط تیم را تحویل گرفتهاید.
این داستان تکراری فوتبال ایران است که نشان از رفت و آمد مدیرانی نالایق دارد که کوچکترین سررشتهای از مدیریت ندارند و با اهدافی جز حل و فصل مشکلات است که در رأس امور باشگاههای مختلف فوتبال ایران قرار میگیرند. اهدافی که صد البته پرداختن به آن و بازکردنش در این مقال نمیگنجد!