سرویس دین و اندیشه و جوان آنلاین: آیتالله خامنهای با وجود سابقه دوستی عمیق و صمیمی با دکتر علی شریعتی نه آنچنان مجذوب اوست که شریعتی را از اقبال و جمالالدین اسدآبادی بالاتر بخواند نه با بیانصافی او را مانع عروج شهدا میداند. آیتالله خامنهای، شریعتی را «آغازگری» میداند که ساواک را فریب داد و افقی گشود که در آن جوانان جذب مطهریها میشدند. در ادامه با استناد به سخنرانی ایشان در مراسم سالگرد دکتر شریعتی و مصاحبه معظم له با مجله سروش، دو دیدگاه از ایشان بازخوانی میشود که هرچند متعلق به ۴۰ سال پیش هستند، اما به نظر میرسد تکلیف گفتمان انقلاب اسلامی را معین کرده و حامل نگاهی نو در بازخوانی شریعتی است.
رهبر معظم انقلاب در اولین مراسم سالگرد درگذشت دکتر شریعتی پس از پیروزی انقلاب مورخ ۴ تیر ۵۹ میفرمایند: «من پیش از خیلی از کسانی که بعدها با پارهای از اشتباهات دکتر آشنا شده بودند به خاطر انس و آشنایی و صمیمیت و رفاقت نقطههای اشتباه را در اندیشه او مشاهده میکردم، لمس میکردم و گاهی هم با هم بحث میکردیم، اما میدیدم که او چه میکند، لمس میکردم که او چه هنر بزرگی دارد به کار میبرد، نمای خارجی اسلام در دید طبقات تحصیلکرده و روشنفکر در آن روز یک نمای ضد روشنبینی بود. درست است که در سال ۴۲ و ۴۳ و چند سال بعد از مقاومت عظیمی که مردم به پشتگرمی و اتکای حوزه علمیه کردند نظرها نسبت به اسلام تا حدود زیادی واقعبینانه شد، اما این معنایش این بود که اسلام مبارز است، اسلام مقاومت است، اسلام ضد ظلم است. معنایش این نبود که اسلام ما را به پرواز بینهایتی بهسوی کشف کردن اندیشههای ناگشوده فکری و مقدس و انسانی و شریف سوق میدهد. این کار شریعتی توانست نسل جوان را یکجا و دربست به طرف مذهب و ایمان مذهبی بکشاند. اینکار را او به طبیعت خود میکرد، تصنعی در اینکار نداشت. طبیعتاً اینطوری بود او خودش چنین ایمانی داشت. او خودش چنین دید روشنی به اسلام داشت و به همین دلیل بود که آنچه از او میتراوید بعد از بلوغ شریعتی در عرصه روشنفکری و بر منبر روشنفکری اسلامی بسیار بودند کسانی که معلمان شریعتی بودند، اما کشف نشده بودند، ولی کشف شدند، شریعتی به خود من بارها میگفت که من مرید مطهری هستم، مطهری را استاد خودش میدانست و ستایشی که او از مطهری میکرد، ستایش یک آشنا به شخصیت عظیم و پیچیده و پرقوای مطهری بود، اما مطهری در سایه یا در پرتو حسن ظن و اقبالی که جوان روشن بین روشنفکر و نسل تحصیلکرده به اسلام پیدا کرده بود شناخته شد. قبلاً مطهری را همکارها و همدرسها و شاگردهایش فقط میشناختند، طلوع مطهری آفاقی شد که آن آفاق را از لحاظ جو کلی کوششهای شریعتی به وجود آورده بود یا در آن سهم بسیار بزرگی داشت. البته ارج و ارزش فیلسوف متفکر پرمغزی مثل مطهری در جای خود روشن و واضح است.»
بر همین منطق رهبر معظم انقلاب در مصاحبهای که با مجله سروش (شماره ۱۰۲، خرداد ۱۳۶۰) دارند نیز در پاسخ به سؤال «اگر شریعتی را مرحله تازهای از رشد اندیشه اسلامی و در عرصه ذهنیت ایران میبینید مرحله بعد از او را چه میدانید؟» مرحله دوم دکتر شریعتی را شهید مطهری دانسته و میفرمایند: «البته من شریعتی را به صورت یک مرحله میتوانم قبول کنم. به این معنا که همینطور که قبلاً گفتم او کسی بود که اندیشههای مطرح شده در جامعه را با زبان درستی با یک سلطه ویژهای بر فرهنگ رایج آن نسل میتوانست بیان کند. به این معنا که خود او هیچ ابتکاری نداشت، به هیچ وجه قبول ندارم، بلکه خود او ابتکارهای زیادی داشت، مسائل جدیدی داشت، اما به معنای درست کلمه شریعتی یک مرحله بود، مرحله بعدی این است که بیاییم آن مسائلی را که شریعتی با استفاده از آشناییهای خودش با فرهنگ اسلام فهمیده و ارائه داده بود با اصول اساسی فلسفی مکتب اسلام بیامیزیم و منطبق کنیم. آنچه به دست خواهد آمد به نظر من مرحله جدیدی است که میتواند برای نسل ما مفید باشد، به تعبیر بهتر بیاییم شریعتی را با مطهری بیامیزیم. شریعتی را در کنار مطهری مطالعه کنیم. ترکیبی از زیباییهای شریعتی با بتون آرمه اندیشه اسلامی مطهری به وجود بیاوریم آن به نظر من همان مرحله نوینی است که نسل ما به آن نیاز دارد.»
آیتالله خامنهای همچنین در این مصاحبه شریعتی را یک «آغازگر» میخوانند و در توضیح آن بیان میدارند: «شریعتی یک آغازگر بود، در این شک نباید کرد. او آغازگر طرح اسلام با زبان فرهنگ جدید نسل بود. قبل از او بسیاری بودند که اندیشه مترقی اسلام را آنچنان که او فهمیده بود، فهمیده بودند. بودند کسانی، اما هیچکدام این موفقیت را پیدا نکردند که آنچه را فهمیده بودند در قالب واژهها و تغییراتی که برای نسل امروز ما یا بهتر بگویم نسل آن روز شریعتی، نسلی که مخاطبان شریعتی را تشکیل میداد گیرایی داشته باشد مطرح کنند. موفق نشده بودند به زبان آنها این حقایق را بیان کنند. طوری که برای آنها قابل فهم باشد این مسائل را بگویند.»