سرویس جامعه جوان آنلاین: کلانشهر تهران همواره آبستن حوادث مختلفی است که هرازگاهی جان تعدادی از همشهریان را میگیرد. بیدقتی و رعایتنکردن ضوابط و مقررات ایمنی و فنی علت اصلی حوادثی از این دست است.
متأسفانه حادثه پلاسکو و تبعات آن هنوز گریبانگیر بسیاری است. خانوادههای بسیاری داغدار شدند و خسارتهای مالی بسیاری بر جا ماند و مسئولان در خصوص رعایت مسائل ایمنی بسیار سخن گفتند و هشدار دادند؛ هشدارهایی که چندین ماه در صدر اخبار رسانهها قرار داشت، اما نه ما و نه مسئولان از این حادثه دلخراش درس عبرت نگرفتیم. باز هم حادثهای رخ داد و مسئولان صف کشیدند تا مقصر و مقصران را شناسایی کنند. همانگونه که مقصران حادثه پلاسکو شناسایی شد!
متأسفانه تا حادثهای از این دست در گوشه و کنار کشور رخ میدهد، مسئولان با رسانهای کردن سخنان خود سعی میکنند تا ریشه مسائل و مشکلات را پیدا کنند، ولی از اقدام و عمل خبری نیست. دهها تن از مسئولان در ردههای مختلف مدیریتی دستور پیگیری این حادثه را دادند. کمتر مسئولی گویا با صدای انفجار این حادثه و کشتهشدن همشهریان، مسئولان هم از خواب بیدار شده است، هر چند این بیداری دوام نخواهد آورد و همچون حادثه پلاسکو، حادثه سینا در تجریش بار دیگر نشان خواهد داد که مسئولان به صورت مقطعی به موضوعات خواهندپرداخت. ساختمانهایی ناایمن و انبارهای مملو از کالا که در شرایط غیر ایمن نگهداری میشود و خبر از حوادث مهیب دیگری میدهد. متأسفانه دستگاهها و مسئولان مربوطه هیچگاه به سراغ ریشهیابی این حوادث و پیشگیری نرفتهاند و غالباً در حرکت لاکپشتی در جا میزنند.
کمکاری و رعایتنکردن ضوابط و اصول ایمنی و فنی بهدلیل نبود نظارتهای سیستمی همچنان عادی جلوه داده میشود.
متأسفانه مسئولان در رسانه فقط به دنبال پررنگکردن سخن و وعدههای بیعمل خود هستند، نه کسی پیگیر موضوعات میشود و نه کسی پاسخگوی این کمکاری و ناکارآمدیها است. پایتخت ما بهدلیل افزایش جمعیت و ساختوسازهای فشرده در سالهای دور به شهر فاقد ایمنی تبدیلشدهاست، از آتشسوزی فضاهای سبز گرفته تا انفجار و ریزش ساختمانها، امری عادی شدهاست که فقط جان میگیرد و خسارت بر جا میگذارد. اصل پیشگیری در مدیریت کشور ما فراموش شدهاست و بحرانهایی از این دست، همیشه حرف اول را میزند.
با وجود ضوابط و مقررات برای ایمنی در سازهها، همواره بیدقتی و سهلانگاری سبب حوادثی میشود که بعضاً جبرانناپذیر است.
در کشور ما با برکناری یا جابهجایی مدیران، دستورالعملها هم مشمول گذر زمانشده و به دست فراموشی سپرده میشود.
اینگونه حوادث نشان میدهد در صورت وقوع زلزله یا حوادثی مانند سیل و آتشسوزی چقدر از رعایت مسائل ایمنی فاصله داریم.
دانشگاهها متخصص تربیت میکنند و ضوابط و مقررات هم که وجود دارد، ولی این پیوستگی برای مدیریت جامع پیشگیری از حوادث دیده نشدهاست. چرا باید یک بیدقتی در یک سیستم خسارتهای بسیاری برجا بگذارد؟ چراها در این زمینه بسیار است، ولی نمیتوان برای این کمکاریها و ناکارآمدیها پاسخ درخور توجهی پیدا کرد. مدیرت بحران در کشور ما کالای لوکسی شدهاست که مسئولان بهسراغ آن میروند؛ البته تا زمانی که حادثهای رخ ندادهاست.
باید از ایمنی گفت البته درعمل؛ «به عمل کاربرآید، به سخندانی نیست»!