ششم تا دوازدهم تیرماه که تحت عنوان هفته بازخوانی و افشای حقوق بشر امریکایی نامگذاری شده بهانه خوبی است تا به پستوهای تاریک و ظالمانه حقوق اشرار امریکایی سرک کشیده و بهعنوان مشت نمونه خروار برخی از شرارتهای امریکا را (که در قالب حقوق بشر به خورد جهان میدهند) بازخوانی کنیم. در این راستا بیمناسبت نیست که به اجمال نگاهی به اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد که مقوم و پشتوانه حقوق بشر امریکایی است بیندازیم. مطالعه یادداشت پیشین در این باره تحت عنوان «آنچه سستکمربندها از حقوق بشر امریکایی نمیدانند» برای آشنایی و اشراف بیشتر به ابعاد، انگیزهها و مقاصد حقوق بشر امریکایی ضروری است.
آنچه در سازمان ملل متحد از آن تحت عنوان اعلامیه جهانی حقوق بشر و منشور بینالمللی حقوق بشر یاد میشود، کلاه گشادی است که توسط نظام سلطه بهعنوان فاتحان جنگ دوم جهانی با اهداف استعماری بر سر ملتها و فرهنگهای ملل بهویژه فرهنگ و تمدن بزرگ اسلامی گذاشته و بر همسویی همه فرهنگها و ملل با نگاه غلط اومانیستی غرب از حقوق انسانها تأکید دارد. نگاه غرب به حقوق انسانها منبعث از فرهنگ اومانیستی، سکولار و خداگریز لیبرال سرمایهداری است که ولنگاری، عریانی، برابری غلط و عدالت گریز زن و مرد، همجنسبازی، روابط غلط اجتماعی، آموزشهای غلط جنسی به کودکان و... مبتنی بر نفی آموزههای ادیان آسمانی و تأکید بر تبعیت از دین مشترک زمینی را تبلیغ و ترویج میکند. نظام سلطه غربی به دلیل عدم مخالفت کشورها و ملتها با پلشتیهای تجویز شده در اعلامیه حقوق بشر، پا را فراتر گذشته و به منظور هضم فرهنگها در فرهنگ بی فرهنگی غرب (آنطور که اندیشمندانی نظیر ساموئل هانتینگتون در دهکده جهانی به جای پیشبینی، پیشنویسی کردهاند) نسخههای الحاقی به منشور حقوق بشر زده و تحت عنوان سند استعماری ۲۰۳۰ را به کشورها تحمیل میکند و کشورهایی که از قبول اینگونه اسناد استعماری امتناع بورزند را مورد شدیدترین بمبارانهای تبلیغاتی، محرومیتها، تحریمها و فشارهای سیاسی، اقتصادی و... قرار میدهند.
در واقع اعلامیه جهانی حقوق بشر (و بالاتراز آن؛ همه سازمانها و ساختارهای سازمان ملل متحد از صدر تا ذیل) علاوه بر اینکه به منظور قانونی کردن استعمارگری نظام سلطه طراحی شدهاند، بهانهای قانونی برای غلبه و تسلط فرهنگ غربی بر فرهنگهای سایر ملل و ترویج و تحکیم سبک زندگی غربی (western life style یا us life style) بوده و از آنجا که منشأ قدرت و مشروعیت حکومتها را اراده ملتها میداند در تعارض مستقیم با حق خداوند بوده و به شکلی ملموس و آشکار در پی به بند کشیدن مردم کشورها با قیود فرهنگ منحط غربی است.
نظم امریکایی و آرامش ظاهری حاکم بر مرداب متعفن امریکا تا پیش از قرن حاضر، اجازه مشاهده ابعاد گسترده فجایع و توحش و خشونت موسوم به حقوق بشر امریکایی را نمیداد، و حقوق بشر امریکایی، سبک زندگی امریکایی، رؤیای امریکایی، شهروندی امریکایی و... ذهن بسیاری از انسانها در جهان را به خود مشغول کرده بود، اما از آغاز قرن حاضر مبارزات مردم امریکا علیه بی عدالتی بهویژه بی عدالتی اقتصادی و تبعیض نژادی وارد مرحله جدیدی شده و در سال ۲۰۰۸ میلادی با شکل گیری جنبش وال استریت و ظهور یک سونامی بزرگ اقتصادی به یک بحران فراملی و جهانی تبدیل شده و روز به روز بر ابعاد و پیچیدگی آن افزوده شد.
کشته شدن وحشیانه جورج فلوید توسط پلیس امریکا فقط یک بهانه برای حضور اعتراضی مجدد مردم امریکا بود. شکل گیری موج اعتراض به بی عدالتی و تبعیض نژادی، همراه با سرکوب وحشیانه معترضان، کم کم پرده از فجایع ضد حقوق بشری در امریکا کنار زده است. اگر امریکا تا اواخر قرن بیستم با فریب افکار عمومی داعیهدار مبارزه جهانی علیه موارد نقض حقوق بشر بود و این جایگاه از سوی بسیاری از مردم اروپا، آسیا و آفریقا مورد پذیرش قرار گرفته بود، اینک امریکا بهعنوان کانون اصلی تروریسم، نقض حقوق بشر و شکنجهگاه انسانی شناخته میشود.
موارد نقض حقوق بشر در امریکا، حکایت مثنوی ۷۰ من کاغذ است. نگاهی به فهرست کوتاهی از برخی از مصادیق حقوق بشر و سبک زندگی امریکایی برای ابراز انزجار و تنفر افکار عمومی مردم جهان کافی است مواردی مثل: «فقر عمومی و گرسنگی مطلق و کارتنخوابی بیش از ۴۰ میلیون شهروند امریکایی»، «فساد اخلاقی و فحشای سیستماتیک»، «متلاشی شدن و نابودی نظام خانواده»، «تبعیض نژادی گسترده و علنی»، «تبعیض و اختلاف وحشتناک طبقاتی»، «آزار گسترده جنسی زنان»، «نادیده گرفتن حقوق زنان»، «استفاده جنسی از زنان»، «نگاه ابزاری و تولید ثروت به زنان»، «نسل گستردهای از فرزندان بدون پدر و مادر»، «رشد تبعیض و نابرابریهای اجتماعی»، «شکنجههای قرون وسطایی»، «وجود شکنجهگاهها و زندانهای غیر قابل باور»، «تخریب نظام خانواده در سایر کشورها»، «شنود و تفحص غیرقانونی از زندگی شهروندان امریکایی»، «تربیت، آموزش، سازماندهی، تجهیز و مدیریت گروههای تروریستی در کل جهان»، «آدم کشی و ترورهای هدفمند در سطح جهان»، «ربایش، دستگیری و حذف دانشمندان جهان»، «ایجاد اختلال در برنامههای بشردوستانه سایر کشورهای جهان»، «ایجاد، ائتلاف و مشارکت در راهاندازی جنگها و کشتار مردم بیگناه کشورها»، «حمایت از رژیم خونخوار و سفاک صهیونیستی»، «دخالت علنی در امور سایر کشورها»، «راهاندازی انواع کودتاهای خونین علیه نظامهای سیاسی در جهان»، «اشاعه فحشا و بی بند و باری اجتماعی توسط دنیای هالیوود»، «تولید و بهکارگیری انواع ویروسها و میکروبهای ضد بشری علیه ملتها»، «آزمایش انواع تولیدات آزمایشگاهی بر روی ملتهای مظلوم جهان»، «استفاده از انواع سلاحهای ممنوعه کشتار جمعی نظیر بمب اتم»، «اعمال مقررات وحشیانه ضد بشری موسوم به قانون میهن پرستی و بازداشت و زندانی کردن نامحدود و شکنجههای قرون وسطایی بر روی مظنونین و نه مجرمین»، «اشغال سرزمین کشورها در قارههای مختلف»، «بمباران وحشیانه کشورها و کشتار انسانهای بیگناه غیر نظامی در عروسیها و...»، «اعمال انواع تحریمهای ضد بشری علیه تمامی کشورهایی که در برابر استبداد، استکبار، استحمار و استثمار امریکایی بایستند»، «اعمال معیارهای دوگانه علیه ملتهای مختلف»، «تولید نفرت در بین انسانهای جهان با اسلام هراسی و اسلامستیزی»، «مقابله با قوانین الهی و شریعت و تأکید بر روابط ناسالم انسانی نظیر همجنسبازی بهعنوان حق بشری»، «تولید و پخش گسترده فیلمهای پورنو و مستهجن»، «تحریمهای دارویی و غذایی علیه ملتها و کشورها»، «تحقیر جنسی زندانیان»، «نادیده گرفتن کلیه تعهدات اخلاقی و حقوقی بینالمللی»، «استفاده از ملتهای مظلوم و محروم آفریقا و... بهعنوان موش آزمایشگاهی»، سرقت دهها میلیارد فقرهای اطلاعات از صدها میلیون نفر در سراسر جهان طبق برنامه موسوم به پریزم (prism) و هزاران نمونه مصداقی دیگر که در ظرفیت این یادداشت و حوصله خوانندگان محترم نیست.
دنیای فاسد و ضد بشری غرب وحشی که از آن تحت عنوان تروریستهای فرودگاه بغداد یاد میشود چه بخواهند و چه نخواهند باید بدانند آنچه این روزها درباره حقوق بشر در امریکا مشاهده میشود تنها متعلق به امریکا نبوده و تصویر روشنی از حقوق بشری است که نظام سلطه غرب به مدت ۴۰۰ سال در پی استقرار آن بوده و مرزهای ضد بشری و توحش انسانی را درنوردیدهاند و در حقیقت این آشی است که اروپاییان برای مردم مظلوم امریکا و سایر کشورهای جهان بار گذاشتهاند.