سرويس بين الملل جوان آنلاين: رئیس جمهور امریکا دونالد ترامپ در ۱۵ ژانویه توافق تجاری بین امریکا و چین را به همراه لیوه هه، معاون نخستوزیر جمهوری خلق چین، امضا کرد تا نقطه پایانی باشد برای جنگ تجاری بین دو طرف که حدود دو سال طول کشید. بعد از آن گفته شد که ترامپ برنامه سفر به پکن دارد و این تصور پیش آمد که دو کشور بعد از یک دوره بحران تجاری، آماده میشوند تا این بحران را پشت سر بگذارند، اما همه چیز با ویروس کرونا و شیوع جهانی آن تغییر کرد. در واقع، نه خود ویروس و نه شیوع جهانی آن علت بازگشت دو کشور به تنش و بحران در روابط نبود بلکه ناتوانی دولت ترامپ از کنترل و مقابله با آن علت اصلی آن بود به نحوی که وخامت اوضاع از گسترش ویروس در امریکا و آمار بالای مبتلایان و مرگ و میرها به میزان بیش از یکسوم جهانی، ترامپ را واداشت تا با فرافکنی و حمله به چین از خود رفع مسئولیت کند. در این بین، او دوباره موضوع تایوان را ضمیمه حملاتش به چین کرده و به نظر میرسد که حساسیت پکن بر سر این موضوع همانند دیگر مسائل حتی دخالتهای امریکا در موضوع هنگکنگ نیست.
زخم قدیمی
نکته اصلی و مهم در مسئله تایوان با نامهای مختلف جمهوری چین، چینتایپه، چین ملی و فرمز این است که موضوع همانند مسئله ایغورها مربوط به قومی خاص یا همانند مسئله هنگکنگ مربوط به منطقه کوچکی از چین نمیشود هر چند این منطقه به لحاظ اقتصادی و تجاری اهمیت خاصی داشته باشد. موضوع تایوان بر ماهیت چین مدرن است که باعث میشود تایپه در مقابل پکن قرار بگیرد و مطالبه کل سرزمین چین بکند. در واقع، تایپه و پکن بر سر هر چیز که اختلاف نظر داشته باشند، در مورد یک موضوع اتفاق نظر دارند و آن تشکیل چین واحد است چنان که هر دو منشأ سیاسی خود را از انقلاب ۱۹۱۱ چین به نام انقلاب شینهای میدانند و به همین جهت نیز هر دو در ۱۰ اکتبر سالگرد این انقلاب را جشن میگیرند. نکته جالب توجه اینجاست که تایوان به عنوان نمایندگی از مردم چین از اعضای بنیانگذار سازمان ملل و حتی کرسی دائم در شورای امنیت را در دست داشت، اما این وضعیت با تصویب قطعنامه ۲۷۵۸ مجمع عمومی سازمان ملل در ۲۵ اکتبر ۱۹۷۱ تغییر کرد و با اخراج تایوان، کرسی آن به جمهوری خلق چین داده شد. هر چند این فرایند با درخواست ۱۷ کشور به رهبری آلبانی از مجمع عمومی برای تعیین جمهوری خلق چین به عنوان تنها نماینده واقعی کشور چین شروع شد، اما نباید فراموش کرد که سیاست ریچارد نیکسون برای بازسازی سیاست خارجی امریکا نقش قابل توجهی در این زمینه داشت. شاید بر خلاف تصور رایج باشد که یک رئیس جمهور جمهوریخواه نه تنها به دنبال پایان دادن جنگ ویتنام بود بلکه بعد از دورهای به شدت پرتنش با بلوک شرق و به خصوص کشور اتحاد جماهیر شوروی، به دنبال تنشجزدایی با این بلوک، انعقاد پیمان منع تولید موشکهای ضد موشک با شوروی باشد، اما نیکسون چنین شخصی بود و سیاست تشنجزدایی او شامل کشور چین هم میشد که در آن زمان به نوعی رقیب ایدئولوژیک شوروی بود. در واقع، نیکسون برنامه گستردهای برای بازسازی وجهه امریکا در عرصه بینالملل داشت و در مورد چین، نمیتوانست این برنامه را بدون دادن حق عضویت در سازمان ملل به پکن و چشمپوشی از عضویت تایپه انجام دهد. درخواست امریکا در مجمع عمومی سازمان ملل به تاریخ ۱۷ آگوست ۱۹۷۱ برای رسیدگی به مسئله نماینده کشور چین و تأیید تلویحی نمایندگی جمهوری خلق چین در راستای همین سیاست بود که در نهایت ختم به قطعنامه ۲۷۵۸ شد هر چند ادعاهای تایپه و پکن تا به امروز ادامه داشته و واشنگتن هم از این موضوع به عنوان اهرم فشاری بر پکن بهرهبرداری کرده است.
بازی با کارت تایوان
نیکسون در راستای سیاست تشنجزدایی خود نه تنها راه ورود پکن را به سازمان ملل و گرفتن کرسی از چنگ تایپه هموار کرد بلکه نخستین رئیس جمهور امریکا بود که سفر طولانی یک هفتهای را از ۲۱ تا ۲۸ فوریه ۱۹۷۲ به چین انجام داد و طی این سفر از سه شهر اصلی چین به نامهای پکن، هوانگژو و شانگهای بازدید کرد. او با این سفر تغییر قابل توجهی را در رفتار امریکا در قبال تایپه و پکن ایجاد کرد. از ۱۹۴۹ که حزب کمونیست چین به رهبری مائو تسه تونگ ناسیونالیستهای چینی را شکست داد و آنها را مجبور کرد تا در جزایر تایوان، پنگهو، کینمن، ماتسو و چند جزیره کوچک دیگر مستقر شوند، امریکا همواره تایوان را تنها نماینده واقعی کشور چین میدانست و حتی ناوگان هفتم از نیروی دریایی خود را در اطراف تایوان مستقر کرد تا مائو جرئت تصرف این جزایر نداشته باشد. سفر نیکسون این قاعده را به هم زد و دیدار تاریخی او با مائو در این سفر به آن معنا بود که امریکا از این پس پکن را به عنوان نماینده رسمی مردم چین میداند و نه تایپه. با این حال، نه او و نه دیگر رؤسای جمهور پس از او تایپه را به طور کامل رها نکردند تا پکن بتواند با خیال راحت اقدامی علیه آن انجام دهند. حمایتهای معنوی و اقتصادی امریکا از تایپه در طول این مدت ادامه داشته و امریکا با این کار در عمل تایوان را مبدل به کارت بازی خود با چین کرده است. این کارت برای واشنگتن عملکرد اهرم فشار بر پکن داشته، اما واشنگتن همواره مراقب بوده تا فشار به آن حد نرسد اصل روابطش با چین مخدوش شود و پکن از قاعده بازی مورد نظر واشنگتن به طور کلی خارج شود.
تغییر در قواعد بازی
اتفاقی که با ریاست جمهوری ترامپ افتاد تغییر در قواعد بازی بود و نکته اصلی در اینجاست که تغییر فقط محدود به یکجانبهگرایی ترامپ نبوده بلکه پکن هم تغییر قابل توجهی از خود نشان داده است. تغییر از سوی ترامپ خیلی زود و حتی قبل از ورودش به کاخ سفید شروع شد. ترامپ قبل از ورودش به کاخ سفید تماس تلفن ۱۰ دقیقهای با تسای اینگون داشت تا پیروزی اینگون را در انتخابات ریاست جمهوری تایوان تبریک گفته باشد و بر «روابط نزدیک اقتصادی، سیاسی و امنیتی» بین امریکا و تایوان تأکید کرده باشد. این تماس تلفنی بر خلاف قاعدهای بود که نیکسون بنا نهاده بود. این اقدام ترامپ نشان داد که واشنگتن قاعده بازی نزدیک به نیم قرن گذشته را دیگر رعایت نمیکند و حجم بالای فروش تسلیحات به تایپه هم نشان داد که واشنگتن در عمل به سیاست ماقبل نیکسون بازگشته است. دفتر امور سازمانهای بینالمللی وزارت خارجه امریکا بر مبنای این تغییر در قواعد بازی بود که در ۱۴ میحمایت خود را از مشارکت تایوان در اجلاس مجمع عمومی جهانی بهداشت اعلام کرد. این اعلام حمایت برای پکن به معنای عبور کامل واشنگتن از خط قرمز اساسی و حتی مقدمهچینی برای ورود دوباره تایوان به سازمان ملل بود. پکن در پاسخ به این اقدام قاعده گذشته خود را برای مدارا با تایپه تا زمان بازگشت به چین واحد کنار گذاشته و حالا حرف از اقدام نظامی میزند. لی زوچنگ، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح چین و عضو کمیسیون مرکزی نظامی چین، جمعه گذشته گفت: «در صورت ادامه پافشاری تایوان گزینه نظامی را اجرایی میکنیم.» علاوه بر این، لی چان چو به عنوان سومین مقام ارشد حزب کمونیست چین نیز از گزینه نظامی گفته هر چند باز اولویت را به راه حل مسالمتآمیز داده است. از سوی دیگر، نخستوزیر چین لی کچیانگ هفته قبل از تمایل قاطع پکن برای بازگرداندن تایوان به چین گفت و خبر حرکت دو ناو هواپیمابر چینی به سمت تنگه تایوان بعد از این حرف کچیانگ گمانهزنیهایی را در مورد تغییر سیاست پکن در قبال تایپه مطرح کرد. این شواهد به خوبی نشان میدهد که پکن دیگر حاضر به ادامه سیاست مدارا نیست و مثل گذشته در مقابل حمایتهای امریکا از تایوان، تنها به اعتراض سیاسی اکتفا نمیکند. در واقع، پکن با سرمایهگذاری عظیم در نیروی نظامیاش حالا خود را در آن حد میبیند که از این نیرو به عنوان اهرم فشار در مقابل امریکا بهرهبرداری کند و این به معنای نقطه شروعی در سیاست خارجی چین است که قدرت نظامیاش به طور مستقیم نقش تعیینکنندهای در آن خواهد داشت. شاید پکن هنوز بخواهد محتاطانه رفتار کند و استفاده از قدرت نظامی را گام به گام پیش ببرد، اما دستکم در مورد تایوان نشان داده که حاضر به هیچ مدارایی نیست.