سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: کار بخش بزرگی از دنیای ما را میسازد، چون همواره در حال انجامش هستیم، حتی فکر و اندیشهای که در روز داریم کاری حساب میشود که برای زندگی ما میتواند تعیینکننده باشد.
کاری که انجام میدهیم روح و روان ما را تحت تأثیر قرار میدهد. مانند خوراکی که به بدن میرسانیم. کار با روح و روان آدم در ارتباط است. شاید اگر کمی بیشتر دقیق شویم بتوانیم درک بیشتری از کار داشته باشیم و تأثیر خودمان را هم بر او درک کنیم. شاید درک کنیم که کار هم روح دارد و ما هم با عملکردمان بر آن تأثیر میگذاریم. مگر نه اینکه در جهان هرچیزی از ذات پروردگار ریشه گرفته است؟ پس کار هم دارای ذات زنده و پویای هستی و پروردگار است.
کار یک موجود زنده و پویاست
در این هستی قوانینی وجود دارد که تا جایی که من میدانم یکی از آنها پویایی است. ذرهای در جهان وجود ندارد که در سکون به سر ببرد، همه چیز در حال حرکت و پویایی است. مانند ریزترین ذرات هستی یعنی نوترونها و پروتونها که هستههای ملکولی را تشکیل میدهند و همه شنیدهایم که بیوقفه در حال حرکت هستند. حتی وقتی به سکون رسیده و در خواب هستیم، سلولهای بدن در حال انجام وظایفشان هستند و سلولهای مغز شاید تلاش بیشتری هم نسبت به خیلی از وقتهای دیگر روز از خود نشان دهند؛ مانند خوابهایی که به وسیله آنها از سفر روح خود در این هستی میبینیم. پس این گفته که ذره ذره جهان از پویایی و حرکت است نمودهای بسیاری دارد که هر روز میتوانیم در همه جا آنها را ببینیم، البته اگر به آن توجه داشته باشیم. بنابراین کار نیز مانند یک موجود زنده دارای حرکت و پویایی است و اگر از ذات پروردگار در خود داشته باشد، حواسش به کسی که در حال انجامش است، هست. شاید این مباحث بیشتر فلسفی باشد و کمی گیجکننده، ولی برای رهایی از گیجی و سردرگمی و کلافگی بهتر است سادهتر به این قضیه مهم نگاه کنیم. به زبانی سادهتر، به رفتاری که با کارمان داریم فکر کنیم.
اگر کار روح دارد پس میتواند بر ما اثر بگذارد، پس وارونه آن هم شدنی است، یعنی کار از ما اثر بگیرد. با این توضیح میشود بهخوبی درک کرد که چرا کاری که در زندگی انجام میدهیم اینقدر مهم است. ما کار میکنیم تا زندگی خود را پیش ببریم ولی با آن کار چگونه برخورد میکنیم؟ چه نگرشی به آن داریم؟ کار را عاملی میبینیم برای سیر کردن شکم خود و خانواده، آن را ابزاری میبینیم برای فخرفروشی و پز دادن؟ فکر میکنیم عاملی است برای سرگرم شدن و بیکار نبودن؟ کار را دستآویزی برای رهایی از تنهایی و افسردگی میپنداریم و یا...؟
رفتار ما با کار چگونه است؟
دلیل کار هرچه باشد ما را به سمت کار سوق داده است. قرار نیست الان دست از کاری که داریم بکشیم و درواقع دست روی دست بگذاریم و برای اینکه کاری را که دوست نداریم انجام بدهیم و ناچاریم که انجام دهیم، زانوی غم بغل بگیریم. قرار است نگاه ما تغییر کند تا زندگیمان تغییر کند، تا کاری که در دست داریم، اثر خوبی از ما بگیرد.
اگر کار روح دارد پس رفتار ما خیلی مهم است. احساسی که به آن داریم اهمیت دارد و همینطور نحوه استفاده ما از او. پس شاید کاری را برای خود انتخاب کردهایم اگر بهدرستی انجامش دهیم، روحش آرام باشد. اگر مراقب باشیم تا جایی از آن را خالی نگذاریم، وقفهای در انجامش نیندازیم، جلوی پیشرف و پویاییاش را نگیریم، اگر از جاییاش کوتاهی نکنیم و بهاصطلاح نزنیم، دقیق انجامش دهیم و به بهترین صورت، حتماً کار هم خوشحال خواهد بود و احساس این را پیدا نمیکند که حالش بد است. وقتی حال کار خوب باشد خوب هم پیش میرود و اثر خوبش را نه تنها بر ما که بر هستی خواهد گذاشت. مانند گلی که در گلدان است. اگر بهموقع به آن آب بدهیم، بهموقع شاخ و برگ اضافهاش را بچینیم، بهموقع با تقویتکنندهها خاکش را بهبود ببخشیم، در نور کافی قرارش دهیم و دیگر مراقبتهای لازم را برایش داشته باشیم، حالش خوب خواهد بود و اثری را که برایش به این جهان هستی آمده است، خواهد گذاشت. ممکن است اثر او دادن میوه باشد، ممکن است دادن زیبایی به خلایق باشد یا سایهگستری بر سر مردمان و...، اما اگر همین گیاه را در جای مناسبی که برایش زیانآور است رشد دهیم، آب کافی به پایش نریزیم، تقویتش نکنیم و رویهمرفته از سر بیمیلی و بیتفاوتی با آن برخورد کنیم، بعید به نظر میرسد که رشد مناسب و قابل قبولی پیدا کند و در پی آن اثرگذار شود.
ممکن است یک درخت نارنج در شهری مانند بابلسر که از شهرهای شمالی ایران است، بهخوبی رشد کند و بهترین ثمر را دهد، ولی همین درخت در شهر یزد، خیلی زود از بین برود یا رشد قابل انتظاری را نداشته باشد. این درخت هرجا که باشد و هرگونه که رشد کند، آمده است تا وظیفهاش را انجام دهد و اثرش را بگذارد، ولی به کمک رفتار ما میتواند آنچه را که باید باشد نشان دهد و وظیفه واقعیاش را در این هستی ادا کند.
مقصود کار ما چیست؟
کار، هرچه که باشد برای رسیدن به مقصودی در این جهان وجود دارد. ما با انتخاب انجام دادن او، درواقع تصمیم میگیریم تا کمکش کنیم برای رشد، برای ثمردهی و تأثیرگذاری.
با کمی اندیشه در اینباره، میتوانیم اهمیت خودمان را ببینیم. ما خیلی مهم هستیم، میتوانیم به طور شگفتانگیزی بر دیگر خلایق اثر بگذاریم تا کامل شوند. همینطور میتوانیم تأثیر نامطلوب بگذاریم و مانع رشد خلایق شویم.
این دیدگاه کمک بزرگی به ما میکند تا بهراستی به رفتارمان با هر پدیدهای در این جهان هستی دوباره فکر کنیم. چه بسیار مردمی را میشناسم که بدون علاقه، کاری را انتخاب کردهاند و به انجامش میپردازند. از سر بیمیلی و اجبار کار را انجام میدهند و حال خوبی هم از انجامش پیدا نمیکنند. حال ناسالمی که در اثر انجام کاری که دوست ندارند انجام میدهند، بر روح کار هم اثر گذاشته و حال او را هم بد میکند. آنان حال کار را بد میکنند و درست انجام نشدن کار هم نیروهایی ایجاد میکند که حال آنان را بد میکند. در نتیجه فرآیندی به وجود میآید که ممکن است حتی تا بازنشستگی آنان ادامه پیدا کند یا تا روزی که دیگر ملزم به انجام دادن آن کار نباشند. شاید بهتر باشد کمی از این باور به کاری که در حال انجامش هستیم نگاه کنیم تا خیلی چیزها درست شود. این نگاه و باور موجب میشود تا کارها بهخوبی انجام شود. کارها که بهدرستی انجام شود خلایق زندگی بهتری خواهند داشت، انسانها از زندگی خود رضایت بیشتری پیدا میکنند و درنتیجه آرامش بیشتری بر جوامع جریان پیدا میکند؛ کمبودها را هم اینقدر بر گردن دولتها نمیاندازند.
آیا شما میخواهید نخستین داوطلبی باشید که از این لحظه به این جریان کمک میکند؟