سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، این پرونده از ۲۸دی سال۹۲، با قتل مردی به نام نادر که تاجر سنگهای قیمتی بود به جریان افتاد. با حضور مأموران پلیس در خانه نادر، اولین شواهد نشان داد گاوصندوق وی که حاوی مقدار زیادی سنگهای قیمتی بوده سرقت شده است به همین دلیل فرضیه قتل به انگیزه سرقت قوت گرفت تا اینکه در ردیابی تلفن همراه مقتول یکی از دوستان وی به نام سیاوش بازداشت شد. مرد میانسال ابتدا جرمش را انکار کرد، اما در روند بازجوییها به قتل با همدستی دو نفر از دوستانش به نامهای رامین و امید اعتراف کرد.
با دستگیری رامین و امید پرونده کامل و به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. سه متهم در اولین جلسه محاکمه قتل را انکار کردند و جرمشان را گردن هم انداختند. به این ترتیب هیئت قضایی با توجه به مدارک در پرونده، سیاوش را به قصاص، امید را به اتهام معاونت در قتل به ۱۵ سال زندان و رامین را به ۱۰سال زندان محکوم کرد. حکم صادره به دیوان عالی کشور فرستاده شد، اما قضات دیوان رأی صادره را با احتمال اینکه هر سهمتهم در قتل مشارکت داشتهباشند نقض کردند و پرونده به شعبهدهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع داده شد.
صبح دیروز متهمان از زندان اعزام شدند و برای دومین بار مقابل هیئت قضایی به ریاست قاضی متین راسخ پای میز محاکمه قرار گرفتند.
بعد از اعلام رسمیت جلسه، اولیایدم درخواست قصاص کردند سپس دختر مقتول گفت: «مادرم طلاق گرفته بود و من و برادرم نیز ازدواج کرده بودیم به همین دلیل پدرم تنها بود و با دوستانش رفت و آمد زیادی داشت. آن شب همسایهها رامین و امید را دیده بودند که نیمههای شب خانه پدرم را ترک کرده بودند، سیاوش تا نزدیکی صبح در خانه پدرم بود. از دادگاه تقاضا دارم قاتل یا قاتلان پدرم را مشخص کند.»
در ادامه سیاوش در جایگاه ایستاد و با انکار قتل عمد گفت: «مقتول در کار سنگهای قیمتی بود و وضع مالی خوبی داشت. چند سالی میشد همکارش بودم و با هم رفت و آمد داشتیم. چند روز قبل حادثه مقدار زیادی سنگهای قیمتی از مشهد آوردهبودم تا آنها را به مقتول بفروشم به همین دلیل آن شب همراه امید و رامین به خانه او رفته بودیم. بعد از خوردن شام، من و مقتول یک لیوان آب طالبی خوردیم و بعد از آن از هوش رفتم. وقتی به هوش آمدم متوجه شده رامین و امید با خوراندن آب طالبی مسموم نادر را کشته و گاوصندوق او را سرقت کرده اند. آن شب به سختی توانستم در خانه را با دهانم باز و فرار کنم و به خاطر اینکه آخرین نفری بودم که از خانه نادر بیرون آمدهبودم، ترسیدم ماجرا را به پلیس اطلاع دهم.» سپس رامین در جایگاه ایستاد و او هم با انکار قتل عمد گفت: «من با معامله یک خودروی بیوک با نادر آشنا شدم و برای خوشگذرانی به خانه اش رفت و آمد داشتم. آن شب همراه سیاوش و امید در خانه او مهمان بودیم که سیاوش با وعده سکه عتیقه ما را وسوسه کرد تا نادر را به قتل برسانیم. این شد که او در آب طالبی داروی بیهوشی ریخت و من فقط لیوان نوشیدنی را به مقتول تعارف کردم. بعد از بیهوشی مقتول، یک سکه از سیاوش گرفتیم و خانه را ترک کردیم که بعدها متوجه شدیم او به ما دروغ گفته و سکه نقره بوده است.»
در ادامه امید نیز قتل عمد را انکار کرد. هیئت قضایی بعد از آخرین دفاع متهمان وارد شور شد.