سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، اول خرداد ماه امسال به مأموران کلانتری شهرک غرب خبر رسید خانهای در محل هدف سرقت قرار گرفته است. لحظاتی بعد تیمی از مأموران پلیس در محل که خانهای ویلایی حوالی میدان کاج بود حاضر شدند و در این باره تحقیق کردند. در اولین گام مشخص شد که چهار مرد مسلح با معرفی خود به عنوان مأمور وزارت اطلاعات وارد خانه شده و بعد از بستن دست و پای زن صاحبخانه، سرایدار و همسرش قصد سرقت داشتهاند که با فریادی زن صاحبخانه ترسیدند و بدون ارتکاب سرقت از محل گریختهاند.
زن صاحبخانه گفت: من از سالها قبل به تنهایی در این خانه ویلایی زندگی میکنم. شوهرم فوت شده و مرد و زنیجوان به عنوان سرایدار کار خانه را انجام میدهند.
زن میانسال در شرح حادثه هم گفت: لحظاتی قبل زنگ خانه را زدند و زمانی که سرایدار در را باز کرد، ناگهان چهار مرد جوان در حالی که اسلحه و تجهیزات پلیسی داشتند، وارد شدند. آنها به سراغ من آمدند و کتکم زدند و گفتند که بایدکلیدگاو صندوق را به آنها بدهم که قبول نکردم. بعد به سراغ سرایدار و همسرش رفتند و دست و پایشان را بستند. من برای لحظهای توانستم از دستشان فرار کنم و خودم را به حیاط خانه برسانم و جیغ بکشم و کمک بخواهم. آنها هم ترسیدند و فرار کردند.
سرایدار خانه هم گفت: من مشغول انجام کارهای خانه بودم که زنگ در را زدند. مقابل در که رفتم چهار مرد ناشناس را دیدم. آنها اسلحه و تجهیزات پلیسی نشان دادند و گفتند که مأمور وزارت اطلاعات هستند. علت حضورشان را که پرسیدم، گفتند به جستوجوی یک جاسوس آمدهاند که احتمال میرود دراین خانه پنهان شده باشد. آنها به زور وارد شدند و دست و پای من و همسرم را بستند. خیلی زود فهمیدم که مأمور قلابی هستند، چون به دنبال کلید گاو صندوق بودند. بعد هم که خانم خانه فریاد کشید و کمک خواست، فرار کردند. سرایدار خانه گفت: من یکی از آن مردها را شناختم. او شبیه مردی بود که مدتی قبل برای تعمیر کولر به خانه آمده بود و احتمال زیاد میدهم که کولرساز جزو یکی از آن مردان باشد. با اطلاعاتی که مرد سرایدار در اختیار پلیس گذاشت مرد کولر ساز که محسن نام داشت و ۲۷ ساله بود شناسایی و بازداشت شد. او در اولین بازجوییها گفت که در ماجرا نقش نداشته و اشتباه بازداشت شده است، اما در تحقیقات فنی به جرمش اعتراف کرد و سه همدستش را هم به پلیس معرفی کرد که بازداشت شدند.
با کامل شدن تحقیقات در این باره چهار مأمور قلابی مجرم شناختهشدند و پرونده در شعبه۱۲ دادگاه کیفری یک استان تهران بررسی شد. ابتدای جلسه زن صاحبخانه از متهمان گذشت کرد و گفت: از آنجا که از خانهام سرقتی انجام نشده و به خودم هم صدمه جدی وارد نشده از آنها گذشت میکنم. در ادامه محسن به عنوان سردسته باند در جایگاه قرار گرفت و گفت: روزی که برای تعمیر کولر به خانه ویلایی رفتم، دیدم که زن تنها وضع مالی خیلی خوبی دارد. هنگام کار چشمم به گاوصندوق افتاد و احتمال دادم که باید پول و طلای زیادی داخلش باشد، برای همین از آن روز به بعد مدام به فکر راهی بودم که بتوانم به گاوصندوق دستبرد بزنم برای همین ماجرا را برای سهنفر از دوستانم مطرح کردم که قبول کردند در اجرای نقشه سرقت همکاری کنند. مطابق نقشه خودمان را مأمور وزارت اطلاعات معرفی کردیم. از آنجا که احتمال میرفت سرایدار خانه من را شناسایی کند، تغییر چهره دادم، اما نقشهمان ناکام ماند و سرایدار هم من را شناخت و گرفتار شدیم. سپس سیروس عضو دیگر باند در جایگاه قرار گرفت و اتهامش را قبول کرد. او گفت: وقتی محسن پیشنهاد سرقت داد من به شدت به پول نیاز داشتم. بچه خردسالم بیمار بود و برای درمانش باید هزینه میکردم که پول نداشتم برای همین درخواست محسن را قبول کردم.
در ادامه دو عضو دیگر باند هم در جایگاه قرار گرفتند و اتهامهایشان را قبول کردند.
قضات دادگاه بعد از ختم جلسه هر کدام از متهمان را به ۱۴ و نیم سال زندان و ۳۷ ضربه شلاق محکوم کردند.